حجتالاسلام محمدصادق یوسفی مقدم:
برهان منکران مرجعیت علمی قرآن مستدل نیست
رئیس پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن گفت: شاطبی دو دلیل بر نفی مرجعیت علمی میآورد و ذهبی هم چند دلیل دیگر بر آن میافزاید ولی این سخنان مستدل و مورد قبول نیست.
به گزارش پرتال جامع علوم و معارف قرآن به نقل از ایکنا، حجتالاسلام و المسلمین محمدصادق یوسفی مقدم؛ رئیس پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن، در نشست علمی «واکاوی و نقد دیدگاههای عدم مرجعیت علمی قرآن کریم» که از سوی این پژوهشکده برگزار شد با بیان اینکه برخی قائل به مرجعیت علمی قرآن کریم نیستند، گفت: دیدگاههای عدم مرجعیت علمی قرآن بحث جدیدی نیست و بسیاری از سخنان متجددین ریشه در سخنان متقدمین دارد و با ادبیات جدیدتری این سخنان بیان شده است و البته حرفهای اضافهتری هم دارند. قدما از روی دلسوزی و نه عناد با قرآن این بحث را مطرح کردهاند.
وی با بیان اینکه مرجعیت علمی بحث قلمرو قرآن و انتظار از قرآن است، افزود: اینکه قرآن منبع پاسخگویی نیازهای معنوی انسان است و با دنیای انسان کاری ندارد یک بحث است و بحث دیگر اینکه قرآن کریم همانطور که به امور معنوی بشر پرداخته است به بحث دنیا هم پرداخته است و بحث مرجعیت در مقوله دوم قابل پیگیری است یعنی قرآن تامینکننده دنیا و آخرت انسان است و به دنبال آن قلمرو علوم در قرآن قابل بحث خواهد بود.
یوسفی مقدم با بیان اینکه یکی از مباحث مهم در این مقوله هم تعریف قرآن از علم است، گفت: بحث دیگر هم این است که آیا قرآن خودش میتواند تولید علم کند یا ما از آن تولید علم داشته باشیم و بحث دیگر هم این است که قرآن نسبت به علوم موجود و دانش مدرن چه نظری دارد؟ برخی رویکرد افراطی به مرجعیت علمی قرآن دارند مانند غزالی، طنطاوی و ...؛ اینها معتقدند که از قرآن میتوان برای تولید همه علوم استفاده کرد که ما به این رویکرد ایراداتی داریم زیرا این سخنان روشمند نیست و نتوانسته مخاطبان خود را راضی کند و چه بسا با این تفکر، بر قرآنبسندگی و توجه به ظواهر قرآن دمیده و استفاده از عقل و روایات و تجربه بشری را به کناری نهادهاند.
رئیس پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن تصریح کرد: علامه مصباح یزدی معتقد بودند که این دیدگاهها به خاطر آن نبود که این افراد واقعا به حاق این مطلب رسیده بودند بلکه چون در برابر رنسانس غرب قرار گرفتند دنبال توجیه بودند و تلاش داشتند در جایی که غرب علم را محور قرار داده است بگویند قرآن کریم هم مرجع همه علوم است؛ اینها از روی دلسوزی و دفاع از قرآن این سخنان را گفتند که تقریبا شبیه حرف عالمان مسیحی است که وقتی تحت تاثیر سایسنتیسم قرار گرفتند گفتند همه مطالبی که شما میگویید در انجیل وجود دارد ولی بعدا دیدند این توجیهات بلاهت است.
یوسفی مقدم با اشاره به آیه شریفه «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» و اینکه قائلین به رویکرد افراطی گفتهاند مراد از نفس، پروتون و مراد از زوج، الکترون است، ادامه داد: این برداشت خلاف ظواهر قرآن کریم است و چهره دانش و قلمرو علمی قرآن را مخدوش میکند بنابراین ما در بحث مرجعیت علمی قرآن بر این باور هستیم آن چیزی که باید حاکم بر دیدگاه مرجعیت علمی قرآن باشد، روشمندی است یعنی از مبانی گرفته تا پیشفرضها و ... باید روشمند عمل کنیم و روش افراطی و تفریطی و اعتدالی و ... همه مسیر انحرافی و واژگانی غریب است و مهم برخورداری از روش منطقی و فعالیت روشمند است و در این صورت حداقل و حداکثر مطرح نیست.
سردمداران معتقد به عدم مرجعیت علمی قرآن
این قرآنپژوه با بیان اینکه برخی قائل به عدم مرجعیت قرآن هستند که ما آنان را به دو بخش قدما و معاصران تقسیم کردهایم، افزود: از قدما سخنان ذهبی و شاطبی مورد بحث قرار گرفته است؛ شاطبی دو دلیل بر نفی مرجعیت علمی دارد و ذهبی هم چند دلیل دیگر بر آن میافزاید. سخنانی که متجددین میگویند عمدتا متاثر از فضای غرب و نگاه به تورات و انجیل است و البته گاهی سخنانی میگویند که به مرجعیت علمی قرآن اعتراف کردهاند. یکی از دلایل شاطبی این است که سلف صالح(صحابه، تابعین و تابعین تابعین) آشناتر به مفاهیم قرآن بودند لذا فهم آنان برای ما حجت است و آنان هم استفاده علمی از قرآن نکردهاند لذا برداشت علمی از قرآن درست نیست و صحابه و تابعین بیشتر دنبال استخراج احکام شرعی و مباحث اخروی بودهاند و البته نگاه این افراد به احکام تکلیفی هم محدود است در حالی که کسی مانند مرحوم معرفت و یا بنده قائل به وجود آیات زیادی در بحث آیاتالاحکام تا ۱۸۰۰ آیه هستیم.
یوسفی مقدم اظهار کرد: دلیل دیگر شاطبی هم این است که آیات شریفه «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ» و «مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ»؛ دلالتی بر مرجعیت علمی ندارند و گستره آنها مباحث شرعی و احکام تکلیفی است و الکتاب را لوح محفوظ میداند که ما به آن دسترسی نداریم. بنابراین شاطبی این دو دلیل را آورده و اطلاق آن را نفی کرده است. ما چند اشکال بر ایشان مطرح کردهایم؛ اول اینکه اگر سلف صالح چیزی را از قرآن استفاده کردند و برای آن استدلال داشتند ما آن را میپذیریم به تعبیر دیگر اینکه سلف صالح معصوم نبودند که سخنان آنان برای ما حجت باشد و ما فقط ۱۴ معصوم را حجت میدانیم بنابراین اگر کاری نکردند دلیل حجیت برای ما نیست.
این قرآنپژوه تصریح کرد: ما قرآن کریم را کتاب بشریت در همه ازمنه و امکنه میدانیم و مختص سلف صالح نیست که اگر آنان کاری را نکردند ما باید دست نگه داریم؛ مسئله دیگر اینکه این دو آیه را که به لوح محفوظ نسبت داده که غلط است زیرا در آیه فرموده است که قرآن را نازل کریم و نزول ربطی به لوح محفوظ ندارد ولو اینکه الکتاب در ما فرطنا را بپذیریم که مرتبط با لوح محفوظ است.
یوسفی مقدم با بیان اینکه اشکال دیگر هم این است که اگر بپذیریم که شاطبی در آیه «....مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ» فقط بحث هدایت بشر را مد نظر قرار داده است باید تعریف خودمان از هدایت را بیان کنیم و دامنه آن را بحث کنیم زیرا ما بر اساس نظریات شهید صدر معتقدیم که دامنه هدایتی قرآن کریم منحصر به احکام شرعی نیست. در تعبیر؛ اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ این سخن گفته شده است که در این آیه هم النور و هم الظلمات مطلق است یعنی در هر موضوعی که انسان به نورانیت نیاز دارد قرآن هدایت میکند و در هر جا نیاز به خروج از ظلمات داشته باشد هم باز قرآن این کار را انجام میدهد. مضاف بر اینکه یکی از صفات قرآن کریم، علم است و وظیفه قرآن خروج انسان از ظلمات به سمت نور است و نور از برهان هم بالاتر است چون نور علاوه بر اینکه در درون نورانی است بیرون را هم روشن میکند.
سخنان سلف صالح حجیت ندارد
یوسفی مقدم با بیان اینکه برای ما کلام سلف صالح حجیت ندارد و ما میتوانیم قرآن را فراتر از آنان بفهمیم و این فهم هم برای ما حجیت دارد به نقد ذهبی پرداخت و گفت: ذهبی عقلانینبودن واژگان زمان نزول بر معانی مستحدث را یکی از دلایل عدم مرجعیت میداند یعنی در دوره نزول واژه یک معنایی داشته است که در دوره بعد چنین معنایی برای آن قائل نیستیم لذا نمیتواند قابل اتکاء علمی باشد که اشکال ما به وی این است که واژگان قرآن اختصاص به دوران نزول ندارد و ممکن است واژه از نظر ظرفیت به حالت یک مفهوم حقیقیه باشد که بتوان بر هر مصداقی آن را تطبیق داد لذا منعی ندارد ما واژگان قرآن را دارای معنای عام بدانیم و در یک معنا منحصر نشویم. مثلا در مورد آیه «اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» به تعبیر علامه طباطبایی اعجازی ندارد و براساس سببیت ستونهایی دارد؛ یعنی آسمان ستون دارد ولی محسوس انسان نیست و امروزه آن را جاذبه میدانیم.