تغابن / سوره: نام شصت و چهارمين سوره قرآنكريم
سوره تغابن شصت و چهارمين سوره در ترتيب مصحف و بين دو سوره منافقون و طلاق قرار گرفته است و در ترتيب نزول يكصد و دهمين سورهاى است كه بعد از سوره جمعه و قبل از سوره صفّ نازل شده است.[1] نزول آن را بعد از سورههاى تحريم[2]، جمعه[3]، منافقون[4]، صفّ[5] و در رديفهاى 97، 105، 106، 107، 108 و 109 نيز گزارش كردهاند.[6] برخى معاصران و مستشرقان رديف 49 تا 103 را براى آن حدس زدهاند.[7]اين سوره داراى 18 آيه[8] و 242 كلمه است.[9]
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 659
تغابن از سورههايى است كه روايات در مكى يا مدنى بودن آن اختلاف دارند[10]؛ ضحاك[11] و برخى ديگر همه آن را مكى دانستهاند[12] مجاهد، عطاءبنيسار و ابنعباس نيز در يك روايت مانند ضحاك، اين سوره را مكى شناختهاند؛ ولى آيات 14ـ16[13] يا 14 ـ 18 آن را استثنا كرده، مدنى دانستهاند.[14] برخى نيز فقط آيه 14 را مدنى شمردهاند.[15] براى تأييد مكى بودن برخى به سياق سوره نيز استناد كردهاند[16]؛ اما بر خلاف اين روايات، مدنى بودن اين سوره از شهرتى فزونتر برخوردار است و بيشتر روايات ترتيب نزول نيز مدنى بودن سوره را تأييد مىكنند.[17] برخى سياق آيات را نيز مؤيّد مدنى بودن سوره دانستهاند.[18] سيد قطب مىگويد: موضوعات و سياق و اشارات سوره به ويژه در بخش آغازين بسيار شبيه سورههاى مكى است و جوّمدنى تنها در آيات پايانى سوره آشكار مىشود، با اينحال اين سوره مدنى است، چرا كه مانعى ندارد آغاز سوره بعد از هجرت در مدينه خطاب به كافران نازل شده باشد، چنانكه مباحث عقيدتى سوره نمىتواند به تنهايى دليل مكى بودن سوره باشد، زيرا در آيات مدنى نيز احياناً به اين مباحث پرداخته شدهاست.[19]
تغابن تنها نام اين سوره است كه از آيه 9 برگرفته شده است. اين واژه كه فقط يك بار در قرآن آمده است[20] از ريشه «غ ـ ب ـ ن» به معناى ضرر كردن و مغبون شدن است. روز قيامت را «يوم التغابن»* گفتهاند، زيرا هم مؤمنان و هم كافران در آن روز احساس غبن و ضرر مىكنند؛ مؤمنان براى كوتاهى در تحصيل حسنات بيشتر و كافران به سبب ايمان نياوردن و انجام ندادن اعمال شايسته و در نتيجه از دست دادن بهشت.[21]
سورهتغابن هشتمين سورهازمجموعه «ممتحنات» و ششمين سوره از مجموعه «مسبّحات» (=> تقسيمات سور) است[22] كه در برخى منابع از «مسبّحات» به عنوان عرائس
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 660
(جمععروس) قرآن ياد شده است.[23]
محتوا و غرض سوره:
غرض سوره تشويق مؤمنان به انفاق در راه خدا و برطرف ساختن اندوههايى است كه بر اثر مشكلات ايمان، جهاد و انفاق در راه خدا به آنها وارد مىشود و 10 آيه آغاز سوره كه به منزله مقدمه و زمينهچينى اين غرض است به اثبات معاد مىپردازد. در آيه نخست كه به منزله اولين مقدمه براى اثبات معاد است بيان مىكند خدا كه از هر نقص منزّه و مالك ملك و تصرف در همه هستى است و قدرتش همه چيز را فرا گرفته مىتواند انسان را دگربار زندهكند.[24]آيه دوم كه به منزله دومين مقدمه براى اثبات معاد است مىفرمايد: خداوند شما را آفريد، پس بعضى از شما كافر شدند و بعضى ايمان آوردند و او به همه آنچه انجام مىدهيد بيناست.[25] سپس از آفرينش آسمانها و زمين از روى حكمت و مصلحت و نيز تصوير انسان در نيكوترين صورتها ياد مىكند و با توجه به آيات قبل نتيجه مىگيرد كه بازگشت همه به سوى خداست و آفرينش انسان بيهوده نيست.[26]
در آيه بعد به علم خداوند به همه آنچه در آسمانها و زمين و در نهان انسانهاست مىپردازد. سپس مشركان را مخاطب قرار داده، سرنوشت شوم (عذاب دنيا و آخرت) اقوام كافر گذشته را گوشزد مىكند و علت عذاب آنها را تكذيب پيامبران از روى استكبار و به بهانهاى واهى با وجود ادلّه روشن معرّفى مىكند.[27]
در آيه هفتم پندار دروغين كافران در تأكيد بر انكار معاد را گزارش و به پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور مىدهد با تأكيد و با قسم به پروردگار، برانگيخته شدن آنها در قيامت و باخبر ساختن آنان از اعمال گذشته را به آنها يادآورىكند.
خداوند در آيات 53 يونس/10؛ 3 سبأ/34 و 7 تغابن/64 به پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمان مىدهد در پاسخ منكران قيامت و براى تأكيد بر تحقّق آن به پروردگارش سوگند ياد كند كه اين آيه سومين مورد آن است.[28]
در آيه هشتم چنين نتيجه مىگيرد اكنون كه شما دوباره زنده و حسابرسى مىشويد به خدا و رسول و قرآن ايمان بياوريد و بدانيد خداوند به آنچه مىكنيد آگاه است و در ادامه سوره فرجام نيكوى مؤمنان و عاقبت شوم كافران را در قيامت و جهان ديگر بيانمىكند.[29]
در آيات 10ـ18 با پرداختن به غرض اصلى سوره، مؤمنان را به پايدارى در مصيبتها و انفاق در راه خدا تشويق و ايمان به خدا را سبب هدايت و آرامش در مصائب مىداند[30] و به اطاعت از خدا و
دائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 661
رسول و توكل بر خدا فرمان مىدهد و اهل ايمان را مخاطب قرار داده، مىفرمايد: اى مؤمنان! بعضى از همسران و فرزندانتان كه شما را از ايمان، هجرت و جهاد در راه خدا بازمىدارند[31] دشمنان شما هستند، پس از آنها برحذرباشيد و در آخرين بخش اموال و فرزندان را وسيله آزمايش براى انسان دانسته، به پرهيزگارى و حرفشنوى و اطاعت و انفاق در راه خدا تشويق مىكند و در آخرين آيه سوره تغابن كه با تسبيح، مالكيت و قدرت پروردگار شروع شده بود با تصريح به علم بيكران پروردگار به غيب و شهود و عزت و حكمتش پايان مىپذيرد.
فضيلت سوره:
روايات متعددى در فضيلت و خواص قرائت سوره تغابن، گزارش شده است.[32] بنا به روايتى از امام صادق(عليه السلام)هركس اين سوره را در نماز واجب بخواند روز قيامت از او شفاعت مىكند و شاهد عدلى است نزد كسى كه شفاعت او را اجازه مىدهد. سپس از او جدا نمىشود تا به بهشت درآيد.[33] برخى فقها با استناد به اين روايت به استحباب خواندن اين سوره در نمازهاى واجب فتوا دادهاند[34]؛ همچنين نقل شده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) قبل از خواب سورههاى «مسبَّحات» را كه تغابن يكى از آنهاست تلاوتمىكرد.[35]منابع
الاتقان، السيوطى (م.911ق.)، بيروت، دارالكتب العلمية، 1407ق؛ اسباب النزول، الواحدى (م.468ق.)، به كوشش ايمن صالح، قاهرة، دارالحديث؛ البرهان فى تفسير القرآن، البحرانى (م.1107ق.)، قم، البعثة، 1415ق؛ بصائر ذوى التمييز، الفيروز آبادى (م.817ق.)، به كوشش محمدعلى النجار، بيروت، المكتبة العلميه؛ البيان فى عد آى القرآن، ابو عمرو الدانى (م.444ق.)، به كوشش غانم قدورى، كويت، مركز المخطوطات و التراث والوثاق، 1414ق؛ پژوهشى در تاريخ قرآنكريم، سيد محمد باقر حجتى، تهران، فرهنگ اسلامى، 1376ش؛ تاريخ قرآن، محمود راميار، تهران، اميركبير، 1346ش؛ تاريخ القرآن، ابوعبدالله زنجانى، تهران، خدمات فرهنگى اَلست؛ تاريخ گذارى قرآن، جعفر نكونام، تهران، هستى نما، 1380ش؛ تفسير احسن الحديث، سيد علىاكبر قرشى، به كوشش بكايى، تهران، بنياد بعثت، 1366ق؛ تفسير التحرير والتنوير، ابنعاشور (م.1393ق.)، تونس، الدار التونسية، 1997 م؛ التفسير الحديث، محمد عزّة دروزة (م.1404ق.)، بيروت، دارالغرب الاسلامى، 1421ق؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير (م.774ق.)، به كوشش مرعشلى، بيروت، دارالمعرفة، 1409ق؛ التمهيد فى علوم القرآن، معرفت، قم، نشر اسلامى، 1411ق؛ ثواب الاعمال، الصدوق (م.381ق.)، قم، منشورات الرضى، 1368ش؛ جامع البيان، الطبرى (م.310ق.)، به كوشش صدقى جميل، بيروت، دارالفكر، 1415ق؛ جمال القراء و كمال الاقراء، على بن محمد السخاوى (م.643ق.)، به كوشش الزبيدى، بيروت، دارالبلاغة، 1413ق؛ الدرالمنثور، السيوطى (م.911ق.)، بيروت، دارالفكر، 1414ق؛ روح المعانى، الآلوسى (م.1270ق.)، به كوشش محمد حسين، بيروت، دارالفكر، 1417ق؛ روضالجنان، ابوالفتوحدائرة المعارف قرآن كريم، جلد 7، صفحه 662
رازى (م.554ق.)، به كوشش ياحقى و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوى، 1375ش؛ زادالمسير، جمالالدين الجوزى (م.597ق.)، بيروت، المكتب الاسلامى، 1407ق؛ سنن الترمذى، الترمذى (م.279ق.)، به كوشش عبدالوهاب عبداللطيف، بيروت، دارالفكر، 1402ق؛ فى ظلال القرآن، سيد قطب (م.1386ق.)، القاهرة، دارالشروق، 1400ق؛ الكشاف، الزمخشرى (م.538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق؛ مجمع البيان، الطبرسى (م.548ق.)، بيروت، دارالمعرفة، 1406ق؛ محاسن التأويل، القاسمى (م.1332ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دارالفكر، 1398ق؛ المحرر الوجيز، ابن عطيه الاندلسى (م.546ق.)، به كوشش المجلس العلمى بفاس، 1411ق؛ المعجم الاحصائى، محمود روحانى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1366ش؛ مفاتيح الاسرار، الشهرستانى (م.548ق.)، به كوشش حائرى و اذكائى، تهران، كتابخانه مجلس، 1409ق؛ الموسوعة القرآنيه، ابراهيم آبيارى، با اشراف ابراهيم عبده، مؤسسة سجل العرب، 1405ق؛ الموسوعة القرآنية خصائص السور، جعفر شرف الدين، به كوشش احمد حاطوم، محمد توفيق، بيروت، دارالتقريب بين المذاهب، 1420ق؛ الميزان، الطباطبايى (م.1402ق.)، بيروت، اعلمى، 1393ق؛ نظم قرآن، عبدالعلى بازرگان، تهران، قلم، 1375ش؛ وسائل الشيعه، الحر العاملى (م.1104ق.)، قم، آلالبيت(عليهم السلام)لاحياءالتراث، 1412ق.
سيد عبدالرسول حسينىزاده
[1]. مجمعالبيان، ج10، ص613؛ الاتقان، ج1، ص32؛ التمهيد، ج1، ص137.
[2]. مفاتيح الاسرار، ج1، ص133؛ الكشاف، ج4، ص545.
[3]. الاتقان، ج1، ص32؛ البيان فى عد آى القرآن، ص137؛ تاريخالقرآن، ص154.
[4]. تاريخ القرآن، ص154.
[5]. البيان فى عد آى القرآن، ص134.
[6]. مفاتيح الاسرار، ج1، ص133؛ تاريخ قرآن، ص612؛ تاريخگذارى قرآن، ص307.
[7]. تاريخ قرآن، ص677.
[8]. البيان فى عد آى القرآن، ص248؛ مجمع البيان، ج9، ص446؛ جمال القراء، ج1، ص466.
[9]. المعجم الاحصايى، ج1، ص303.
[10]. روح المعانى، ج28، ص175؛ التحرير والتنوير، ج29، ص258؛ احسن الحديث، ج11، ص184.
[11]. زادالمسير، ج8، ص279؛ التحرير والتنوير، ج29، ص258.
[12]. تفسير قاسمى، ج16، ص177.
[13]. البيان فى عد آى القرآن، ص248؛ زادالمسير، ج8، ص302؛ الدرالمنثور، ج8، ص181؛ مجمع البيان، ج9، ص446.
[14]. جامعالبيان، ج28، ص159؛ المحرر الوجيز، ج16، ص25؛ بصائر ذوى التمييز، ج1، ص467.
[15]. روض الجنان، ج19، ص239.
[16]. تفسير قاسمى، ج16، ص185؛ نظم قرآن، ج3، ص209.
[17]. التفسير الحديث، ج8، ص544؛ التمهيد، ج1، ص153.
[18]. الميزان، ج19، ص294؛ التفسير الحديث، ج8، ص544.
[19]. فى ظلال القرآن، ج6، ص3583.
[20]. التحرير والتنوير، ج28، ص255؛ الموسوعة القرآنيه، ج10، ص9.
[21]. زادالمسير، ج8، ص283؛ الميزان، ج19، ص301؛ من وحى القرآن، ج22، ص250.
[22]. تاريخ قرآن، ص596؛ پژوهشى در تاريخ قرآن، ص105.
[23]. جمال القراء، ج1، ص179.
[24]. الميزان، ج19، ص294.
[25]. همان، ص294 ـ 295.
[26]. ر. ك: همان، ص259.
[27]. همان؛ الكشاف، ج4، ص547.
[28]. تفسير ابن كثير، ج4، ص400.
[29]. الميزان، ج19، ص299.
[30]. روض الجنان، ج19، ص248.
[31]. اسباب النزول، ص369؛ مجمعالبيان، ج9، ص452؛ الدرالمنثور، ج8، ص184.
[32]. البرهان، ج5، ص391.
[33]. ثواب الاعمال، ص254.
[34]. وسائلالشيعه، ج6، ص148.
[35]. سنن الترمذى، ج5، ص141؛ مجمعالبيان، ج9، ص345.