مقايسه قدمت ترجمه تفسير طبري با قرآن شماره 4 آستان قدس رضوي

پدیدآورعزیزالله جوینی

تاریخ انتشار1388/10/05

منبع مقاله

share 264 بازدید
مقايسه قدمت ترجمه تفسير طبري با قرآن شماره 4 آستان قدس رضوي

دكتر عزيزالله جويني

در پي دعوتنامه وزارت امور خارجه در تاريخ 28 تير امسال كه در آن از اهل نظر و قلم و قرآن پژوهان خواسته شده بود كه براي ديدار يك نسخه كهن از ترجمه تفسير طبري كه در مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي آن وزارتخانه نگهداري ميشود، حضور به هم رسانند. اين بنده به واسطه يك سفر كوتاه نتوانستم در آن محفل باشكوه و روحاني شركت كنم و پس از آگاهي از اين بيتوفيقي، دريغ فراوان خوردم و از همراهي نكردن بخت ناموافق، بسيار از آن گلهمند شدم.
البته، اين دعوتنامه براي زيارت يك نسخه كهن از ترجمه قرآن كريم بود و نبودن سعادت، سبب شد كه به اين مناسبت از يك قرآن مترجم ديگري كه در موزه حضرت علي بن موسيالرضا(ع) نگهداري ميشود، خبري به مشتاقان نسخ قرآن مجيد بدهم.
آن واقعه بدين گونه است كه استاد دكتر احمدعلي رجايي بخارايي رحمةالله عليه در سال 1339 از دانشگاه تبريز به دانشگاه مشهد منتقل شد و در آن دانشكده به سمت دانشياري به تدريس مشغول گرديد و پس از آن بر اثر يك بيماري مهلك جان به جانان تسليم كرد.
هنگامي كه وي رياست دانشكده ادبيات مشهد را به عهده داشت، به جهت صراحت در لهجه و عدول نكردن از راه حق و ايستادن در برابر ستمكاريها، سبب شد كه با وي مخالفت كنند و به اجبار او را بازنشسته گردانند؛ ليكن استاندار وقت خراسان كه از عظمت علمي و ذوقي وي باخبر بود، نگذاشت كه در خانه بنشيند و با غم دمساز گردد، بلكه آن استاد بزرگ را براي اداره امور فرهنگي موزه و كتابخانه آستان قدس دعوت به همكاري كرد و وي نيز اين دعوت را پذيرفت و در آن موزه مباركه به كار مشغول گرديد.
كارهاي مهمي كه در زمان مسؤوليتش در آستان قدس رضوي انجام داد، بدين قرار بود:
- يكي استكشاف بخشي از سوره يوسف با ترجمه فارسي نسبتاً موزون بود كه هنگام توسعه حرم مطهر و برداشتن يك ديوار مياني، ناگهان از وسط آن ديوار همراه با چند كتاب و تفسير ديگر نمايان گرديد كه اكنون چاپ شده است.
- ديگر جستوجوي وي در ميان صدها قرآن خطي زيرنويسدار بود كه مردم پاكدين و معتقد، وقف امام همام كرده بودند و به واسطه تنگي جا موقتاً در زيرزمينها انبار شده بود،كه در ميان هزاران كتاب خطي بر هم نهاده، وي ناگهان چشمش به قرآني مترجم ميافتد كه از گرد و غبار جبين معلوم ميگردد كه از راهي بسيار دور و پر نشيب و فراز رسيده است، كه بعدها به قرآن شماره 4 معروف شد و ما پس از اين به معرفي بيشتر آن ميپردازيم.
آن مرحوم سپس يك كتاب كوچك در شناساندن قرآن شماره 4 نوشت و منتشر كرد كه در آغاز كتاب چنين آورده است: «متني پارسي از قرن چهارم هجري؟ ضربالمثلي تازي ميگويد: جاور غنياً او بحراً، همسايه شو توانگري يا دريايي را، و از بخت نيك، اين نعمت من بنده را در برگريز عمر نصيبت افتاده است. خدمت در آستان رضوي مرا از سويي در جوار عنايت توانگر جهان معني و سلطان سرير ارتضا حضرت علي بن موسيالرضا(ع) و از سوي ديگر بر ساحل بيكران كتب - اين دريچههاي عالم بالا- قرار داده است و ذلك فضلالله يؤتيه من يشاء».
باز در جاي ديگر آن گويد: «هنگامي كه ورقهاي درهم اين قرآن كه چون اوراق گل از جاي خود به دور مانده بود، منظم گرديد، در نخستين بررسي دانسته شد كه به گنجي دست يافتهايم. لغات زيبا و استوار و جاندار فارسي را مترجم استاد آنچنان برگزيده و به جاي خود نشانده بود كه گوهري چيرهدستي رنگيندانههاي گوهر را، و الحق چنان سخني را اينچنين ترجمهاي درخور است.
علائم نسخهشناسي چون شيوه خط و نوع كاغذ و چگونگي و اسلوب تذهيب و ديگر مشخصات، تحرير نسخه را به اواخر قرن ششم و اوائل قرن هفتم ميكشاند؛ اما كهنگي واژهها، فصل و وصلها، نوع تركيبات و... از اين حد بسيار قديمتر مينمود، خاصه كه شباهتي در شيوه نگارش بين اين ترجمه و ترجمه تفسير طبري كه در نيمه قرن چهارم نوشته شده است، مشهود بود.»
1- اين قرآن در پنج مجلد و با پنج رنگ به قطع بزرگ رحلي 3/28*4/36 سانتيمتر و داراي نه سطر به خط ثلث (شعبه ريحان) بسيار درشت كه ترجمه فارسي آن به خط نسخ است و در زير آن سطور نوشته شده است.
2- كاغذ خانبالغ حنائي ضخيم و آهاردار و صيقلخورده ميباشد.
3- حركات فتحه و كسره و ضمه و تنوينها به رنگ قرمز است و علائم سكون و تشديد و مدها و همزهها آبيرنگ. اين رنگها نشاندهنده دوراني از تاريخ اسلام است كه هنوز اشكال و حركات كنونيمتداول نبوده و ضبط كلمات را با نقطههاي زرد و قرمز و آبي مشخص ميكردند.
4- فاصله آيات را با دايرهاي زرين مشخص كرده و در درون نخستين گوي با خط كوفي نوشته شده است: «آيه» و در آيه دوم درون گوي «اثنان» و در سوم «ثلث» و چهارم «اربع» تا پايان.
5- تاريخ تحرير آن، هنگام صحافي بر اثر بيدقتي بريده شده و آنچه مانده است، چنين ميباشد:
«... سعدبن عبدالجبار بن احمد المكني بابيالحرث في رمضان سنه...». حال اگر با كمي دقت آنچه را كه ساقط شده با ساير كلمات در سطرهاي رديف آن مقايسه كنيم، مثلاً با سطر «قل اعوذ برب...» و نيز با اين حدس كه كاتب در اول سطر نوشته باشد: «كتبه الفقير سعدبن عبدالجبار...» پس به احتمال قوي نام كاتب همين سعد بن عبدالجبار خواهد بود كه مكني به ابيالحرث ميباشد.
6- در كنار صفحه مقابل هر پنج آيه، دايرهاي زرين و خورشيدگون قرار دارد كه ميان آن نوشته شده است: «خمس». براي هر ده آيه:«عشر» و بيست آيه: «عشرون» الي آخر.
7- در درون سرسورهها كه به شكل مستطيل است،نام سورهها را با عبارت «السورة التي يذكر فيها...» نوشته و نيز شماره آيات آن سوره و تعداد كلمات و حروف و اختلاف در محل نزول آيات، و گاهي در بعضي سرسورهها تاريخ نزول آيات و كيفيت آن را با خط زرين قيد كرده است. مثلاً در اول سوره نحل آمده است:
«السورة التي يذكر فيها النحل و هي مكية الا ثلاث آيات منها انزلت بالمدينه بعد قتل حمزة بن عبدالمطلب رحمةالله عليه، قوله عزوجل: و ان عاقبتم فعالقبوا الي آخر السورة...»
در سورة «تغابن» چنين آمده: «السورة التي يذكر فيها التغابن و هي مكية، كلماتها مائتان و احدي و اربعون و حروفها الف و سبعون و آيتها ثمان عشر آية لا اختلاف فيها الا انه منها نزلت بالمدينه في عوف بن مالك و كان له اهل و ولد. فكان اذا اراد ان يغزو بكوا عليه و رفقوه فنزلت فيه هنده الا´ية: يا ايها الذين امنوا ان من ازواجكم و اولاد كم عدو لكم فاحذروهم، الخ». (كه در اينجا نيمي از آن سرسوره را با همان خط زرين، ريزتر نوشتهاند) اين نسخه داراي خصوصيات ديگري است كه تاكنون در هيچ نسخه قرآني ديگر ديده نشده كه جا دارد آستان قدس رضوي علما و نسخهشناسان را براي مشاهده اين ميراث گرانبها و شگفتيهايش به آن مكان شريف دعوت كند و تشنگان ذوق و هنر اسلامي و ايراني را از جويبار ولايت سيراب گرداند.
8- در اين قرآن بسياري از كلمات از نظر قرائت با قرآنهاي كنوني تفاوت عمده دارد كه قاريان حرم مطهر هنگام قرائت و مقابله، آنها را با مركب بسيار ابتدايي تغيير دادهاند كه به گمان خود خدمت بزرگي به اسلام كردهاند؛ مثلاً در صفحه 140 اين قرآن: «يقضي» را به «يقص» برگردانيدهاند. در آيه «ان الحكم الا لله يقص الحق و هو خير الفاصلين» (انعام، 58) كه «يقضي» بنا بر قرائت اكثر است (نثرالمرجان، 2،175) و نيز مجمعالبيان (4-/3093)
در تفسير ميبدي (3،368) گويد: «يقص الحق - بر قرائت ابن كثير و نافع و عاصم... باقي يقضي الحق خوانند، اي يقضي القضاءالحق».
9- «كفروا» در صفحه 126 (قرآن ش 4) با دو «واو»؛ يعني «كفرووا» نوشته شده كه در هنگام قرائت، قاريان حرم يك «واو» را تراشيدهاند كه جاي آن كاملاً سفيد و روشن باقي مانده كه در آيه 165 سوره نساء قرار گرفته. مانند: «ان الذين كفروا و ظلموا لم يكن الله ليغفرلهم و لا ليهديهم طريقا». نظير اين قرائت را در تفسير سورآبادي (ص 106، از سلسله عكس نسخههاي خطي 4)، چاپ بنياد فرهنگ ايران، پيدا كردهام كه نوشته شده: «حتي يرووا العذاب الاليم» (يرووا، با دو «واو» آمده است) كه در قرآنها (سوره شعراء، آيه 201) حتي يروا العذاب با يك «واو» است.
چون تمام اختلافات را نميشود در يك مقاله گنجانيد، بنابراين همين اندازه براي نمونه كافي است.
توجه به دو نكته در مورد قرآنهاي مترجم:
- هرگاه ميبينيم كه در مقدمه ترجمه تفسيرطبري آمده است كه از علما و فقهاي ماوراءالنهر پرسيده شده: «آيا ميشود كلام آسماني را به زبان فارسي برگردانيد؟» آنان همگي فتوا دادند كه: «براي فهم معاني قرآن و درك احكام دين اسلام منع شرعي ندارد». اينچنين سؤالي نه براي آن است كه تا آن روزگار هرگز قرآن به زبان ديگري ترجمه نشده است و ملل مسلمان از مفاهيم آن بياطلاع بودهاند، بلكه به عكس بايد چنين كاري پيش از آن انجام گرفته و جمعي ميگفتهاند كه نميشود كلام خدا را به زبان مخلوق ترجمه كرد و بعضي ميگفتهاند كه ميشود.
پس عقلاً بايد چنين چيزي كه ميتوان كلام آسماني را به فارسي برگردانيد، درست باشد تا مردم از مسائل فقهي و عبادي خود آگاه باشند و به انجام كارهاي روزمره بر طبق دستورات شرعي مشغول گردند. بنابراين بايد ترجمههاي مفردات قرآن و يا آيات زيرنويسدار از ترجمه تفسير طبري كمي جلوتر شروع شده باشد و همچنين قرائن واژگان و برخي از علائم رنگها در حركات و ساير شيوههاي سرفصلها در قرآن شماره 4، همزمان بودن آن را با ترجمه تفسير طبري و يا اندكي مقدمتر بر آن تأييد ميكند.
- ديگر آنكه مترجمان اين قرآنها ميكوشيدند كه كلام آسماني را با دقت فراوان ترجمه كنند، مثلاً «انك انت» را به «همانا تويي تو»، با تكرار ضمير «تو» ترجمه ميكردند كه مبادا در نزد خداوند مأخوذ گردند. و بايد افزود كه هيچ نوع ضعفي در اينگونه ترجمهها ديده نميشود و اين سخن را از تحقيق وسيعي كه كردهام ميگويم. البته بخش تفسيرها و موارد تاريخي آنها با ترجمهها فرق ميكند.
اين قرآن شماره 4 را آقاي دكتر رجايي به تهران آورد و با «بنياد فرهنگ ايران» كه بعدها چند نام عوض كرد، قراردادي براي چاپ منعقد كرد و مديرعامل آن بنياد در آن روزگار شادروان دكتر پرويز ناتل خانلري بود. آن مرحوم نيز تمام هم و امكانات مؤسسه را براي اين كار بسيج كرد و هرچه در توان داشت، براي بهتر چاپ كردن اين قرآن به كار برد. به گونهاي كه از افراد صاحبفن و تذهيبكار و خطاط و فيلمبردار دعوت كرد و آنچه را كه تا آن زمان در مطبعههاي موجود بود گردآوري كرد و نيز اين قرآن در آنجا در گاوصندوقي نگهداري ميشد.
ليكن با چهره در نقاب خاك كشيدن دكتر رجايي و فرا رسيدن انقلاب اسلامي، چاپ اين قرآن اندك زماني تعطيل شد. يك روز اين بنده كه براي چاپ فرهنگ مصادراللغه به بنياد رفت و آمد داشتم، از چاپ اين قرآن جويا شدم. پاسخ دادند: «اگر كسي كه مورد اعتماد ما باشد بيايد و نظارت چاپ آن را بپذيرد، بنياد نيز چاپ اين قرآن را از سر خواهد گرفت.» اينجانب نامهاي به مديرعامل وقت نوشتم و گفت: «اگر بنده را قابل ميدانيد، حاضرم كه اين مسؤوليت را قبول كنم، مجاناً و حسبةلله.» (البته دو سال دانشگاه تعطيل بود و بنده مأموريت رسمي براي كار در چاپ اين كتاب گرامي دريافت كردم و آن دو سال وقتم را كلاً در امر چاپ آن صرف كردم).
در هر حال كاري كه ميبايست در بنياد انجام بگيرد؛ به دو بخش تقسيم ميشد:
- يكي چاپ فرهنگنامهاي بود كه از لغات عربي به فارسي آن تهيه شده و آن مرحوم به كمك شاگردانش اين مجموعه را گردآورده بود كه پروردگار را سپاس ميگويم كه چاپ آن در بنياد به انجام رسيد.
- ديگري خود قرآن (ش 4) بود- در پنج مجلد- با خط درشت ثلث (ريحان) كه ميبايست با آن پنج رنگ و قطع رحلي بزرگ، چاپ ميشد و براي چاپ، مقدار معتنابهي كاغذ ممتاز خريداري شده بود كه در انباري نگهداري ميشد و ما نيز عملاً مواظب بوديم آن كاغذها در جاي ديگر مصرف نشود.
ليكن در اوائل انقلاب هر چند ماه مديرعاملي جديد از راه ميرسيد و ما هم بايد اهميت كار و عظمت اين قرآن را برايش توضيح ميداديم تا از تعطيل مجدد آن جلوگيري شود و خلاصه، كاري كه نبايد ميشد، به وقوع پيوست و اين كار ارجمند و پرفايده به كلي متوقف شد.
اينجانب هماكنون پيشنهاد ميكنم هر وزارتخانه و يا مؤسسه دولتي و يا خصوصي در داخل و يا خارج بخواهد اين كتاب بينظير و منحصر به فرد و پيشتاز در ترجمههاي كهن فارسي را چاپ كند و آنهمه ذوق و هنر و تذهيب و ترجمه و دانش تاريخي از بهين كلام آسماني را زنده گرداند، اين بنده حاضر هستم تمام اطلاعات به دست آورده از تتبع اين كتاب عزيز را مجاناً و بدون چشمداشت مادي در اختيار آنان قرار دهم.

پاورقيها:

1- تفسير عكسي سورآبادي، بنياد فرهنگ ايران، اسفند 1345.
منابع:
3- ميبدي، كشفالاسرار، به تصحيح علياصغر حكمت (1331-1339).
1- تفسير عكسي سورآبادي، بنياد فرهنگ ايران، اسفند 1345.
4- تفسير نسخي (متن هزارساله و نشر موزون) به تصحيح اينجانب، بنياد فرهنگ، 54-1353 (در دو جلد).
6- فرهنگ مصادراللغه به تصحيح نگارنده، بنياد (مؤسسه مطالعات فرهنگي)، 1362.
7- نامه آستان قدس، دوره ششم به سردبيري شادروان تقي بينش و به قلم اين بنده.
5- فرهنگ لغات قرآن (ش 4) به كوشش دكتر احمدعلي رجايي بخارايي با نظارت و مقدمه بنده نگارنده، 1363.
2- تفسير مفردات قرآن (نسخه كهن آستانه) به تصحيح عزيزالله جويني، بنياد فرهنگ ايران، 1359.
8- نشرالمرجان در هفت مجلد، چاپ سنگي هند.
9- نهجالبلاغه با ترجمه كهن فارسي به كوشش اين بنده، انتشارات علمي و فرهنگي، 1368.

مقالات مشابه

ترجمه پذيري قرآن كريم

نام نشریهبینات

نام نویسندهپروین بهارزاده