زندگي‏نامه استاد مصباح يزدي، مفسّر قرآن

پدیدآورع امین

تاریخ انتشار1388/09/22

منبع مقاله

share 292 بازدید
زندگي‏نامه استاد مصباح يزدي، مفسّر قرآن

ع ـ امين

ماه رمضان، بهار قرآن است و شايسته‏مي‏نمود در اين ماه ذكر و يادي از خادمان قرآن شود، از اين رو به نگارش زندگي‏نامه آية‏اللّه محمدتقي مصباح يزدي مبادرت شد.
در قسمت معرفي تأليفات ايشان خواهيم گفت: آثار ارزنده‏اي در زمينه علوم قرآني از سوي وي نوشته شده است. بنابراين او را مفسّر و خادم قرآن ناميده‏ايم.
عناويني چون: اخلاق در قرآن، خلقت انسان از نظر قرآن، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، مجموعه معارف قرآن و ترجمه تفسير الميزان از آثار چاپ شده استاد است.
اميد است توانسته‏باشيم بامطالعه شرح حال وارستگان فرزانه و پيروي از الگوهاي ايمان و اخلاق و تلاش از بندهاي نفساني و شيطاني برهيم.

از تبار قرآن

وضع حمل «بي‏بي زمزم» نزديك مي‏شد. او خواب ديده بود قرآن به دنيا آورده است. شوهر وي با شگفتي خواب همسر را براي روحاني بزرگ شهر يزد، نقل كرد. او گفت: «خدا به شما فرزندي مرحمت خواهد كرد كه حامي قرآن خواهد بود.»
بشارت بزرگي بود. پدر به خانه بازگشت و تعبير خواب را براي همسر بازگو كرد. مادر بسيار شادمان شد و به مراقبت بيشتر خود و فرزند همت گماشت.
هفدهم ربيع الاول 1353 ه•• .ق مصادف با سال روز تولد پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله «محمدتقي» به دنيا آمد. اين روز را پدر بر پشت قرآن نوشت. در شناسنامه كودك، تاريخ تولدش را يازدهم بهمن 1313 نوشتند.
پدر و نياكان «محمدتقي» از پيشه‏وران سرشناس يزد بودند و خانواده‏اي مذهبي شناخته مي‏شدند. آنها بسيار پايبند دين بودند و با علما و روحانيون رابطه داشتند. محمدتقي در چنين محيطي باليد، تا زماني كه هنگام درس خواندن وي فرا رسيد.

تحصيلات

پدر و مادر محمدتقي مي‏خواستند فرزندشان عالم ديني شود، تا رؤياي مادر به حقيقت بپيوندد. آنها منتظر فرصت مناسب بودند. از اين رو، او را به مدرسه فرستادند تا خواندن و نوشتن بياموزد. محمدتقي كودكي بسيار با هوش و ممتاز بود. او سرآمد شاگردان مدرسه بود و معلمان، آينده درخشاني را براي او پيش بيني مي‏كردند.

ورود به حوزه علميه

محمدتقي در سال 1326 وارد حوزه علميه يزد شد. علاقه شديد وي به يادگيري علوم ديني باعث شد او در مدرسه شفيعيه دروس مقدّماتي را نزد مرحوم استاد محمدعلي نحوي شروع كند. شوق آموختن و بهره‏مندي از ذهن و هوشي سرشار باعث شد او دوره مقدمات و سطح حوزوي را ـ كه عموماً در هشت (ده) سال خوانده مي‏شود.ـ در مدّت چهار سال به پايان برساند.
به دليل علاقه و استعداد بسيار محمدتقي، استادان كلاسهاي خصوصي براي وي برگزار مي‏كردند و از او مي‏خواستند مطالب را به عربي بنويسد. محمدتقي كه اينك طلبه جوان برومندي مي‏نمود، درسهاي «شرح لمعه» ـ در فقه ـ و «رسائل و قوانين» ـ در اصول فقه ـ را نزد سيد علي مدرّسي و ميرزا محمدانواري به پايان رسانده و عازم نجف اشرف شد.

مهاجرت به نجف اشرف

نجف اشرف در آن سالها، مركز علوم اسلامي بود و شمار بسياري از فرزانگان را در خود جاي داده بود. آرزوي هر طلبه رسيدن به اين چشمه جوشنده دانش و فضيلت بود، از اين رو محمدتقي به همراه خانواده خود در سال 1330 رهسپار نجف شد. فراگيري «مكاسب» ـ در فقه‏ـ و «كفاية‏الاصول» ـ در اصول فقه ـ نزد استاد محمدعلي سرابي و علامه سيدعلي فاني، و نيز شركت در درس تفسير آية‏اللّه العظمي خوئي دستاورد اين مهاجرت است؛ اما ديري نمي‏پايد كه خانواده او ـ به سبب مشكلات مادي ـ مجبور به بازگشت به ايران مي‏شود.

ورود به حوزه علميه قم

شيخ محمدتقي حدود نوزده ساله بود كه در 1331 وارد قم شد. او به دليل مشكلات مالي خانواده، تمام وسائل زندگي ـ حتي كتابهاي خود ـ را در نجف فروخته بود. استاد در اين باره مي‏گويد:
«وقتي كه من مشغول تحصيل شدم، حوزه يزد ـ بعد از تعطيلي‏هاي دوران سياه رضاخاني ـ تازه تجديد سازمان شده بود و استادان خوبي با علاقه، تدريس مي‏كردند و نسبتاً حوزه گرم و خوبي بود. والدينم وقتي شوق من را به ادامه تحصيل ديدند، نظر به علاقه‏اي كه آنان نيز داشتند، تصميم بر مهاجرت به عراق گرفتند و يك سال تحصيلي در نجف مانديم.
پدرم تلاش زيادي براي يافتن كار مناسبي براي تأمين زندگي نمود، ليكن موفق نگرديد، لذا تصميم گرفتند مجدداً به ايران برگردند. من هم گرچه بازگشت برايم سخت بود، ولي به لحاظ وضع والدين، بخصوص مادرم، ناچار شدم برگردم. اين بود كه در سال 1331 به ايران مراجعت كردم و در قم مشغول تحصيل شدم و والدينم در تهران سكونت اختيار كردند.»(1)
شيخ محمدتقي در مدرسه فيضيه قم، حجره گرفت. حجره‏اي كه محقّر و در زاويه مدرسه زير پله بود. سقفي نمور داشت و آفتاب به آن نمي‏تابيد. دري بدون شيشه داشت و محل نگهداري جارو و آبپاش بود، ولي دانش پژوه ما چنان با سعي و تلاش به تحصيل مي‏پرداخت، كه بيش از پنج تا شش ساعت براي استراحت و خواب وقت صرف نمي‏كرد.
استاد در اين باره مي‏گويد: «در همان سال بقيه مكاسب و نيز كفايه را خدمت مرحوم آية‏اللّه حاج شيخ مرتضي حائري ـ رحمه اللّه ـ به اتمام رساندم و سال بعد، در درس خارج فقه مرحوم آية‏اللّه بروجردي ـ رضوان اللّه عليه ـ و در درسهاي تفسير و اسفار علامه طباطبايي ـ رحمه اللّه ـ شركت كردم. همزمان با شركت در درس آن دو بزرگوار، در درس اصول حضرت آية‏اللّه اراكي ـ رحمه اللّه ـ هم شركت مي‏كردم و بعد در درس فقه و اصول حضرت امام ـرحمه اللّه‏ـ عليه كه حدود هشت سال طول كشيد. در محضر علامه طباطبايي حدود ده سال، اسفار و الهيات شفا را خواندم. برهان شفا را هم در شبهاي پنجشنبه و جمعه نزد ايشان مي‏خواندم. و در درس فقه و اصول امام ـ رحمة‏اللّه‏ـ همچنان شركت مي‏كردم. بعد از وفات مرحوم آقاي بروجردي در درس فقه آية‏اللّه بهجت هم شركت كردم. اين دوره در حدود پانزده سال ادامه داشت و طهارت و مكاسب و خيارات را از محضر ايشان استفاده كردم.»(2)
آية‏اللّه مصباح يزدي از شمار عالمان برجسته ديني مي‏نمايد كه بيشتر از نيم قرن است كه ديگران را از فيض وجود خود بهره‏مند گردانيده است. دستاوردهاي زندگي او، باعث افتخار اسلام، تشيع و روحانيت است. وي استاد فقه، اخلاق، فلسفه و تفسير است و افزون بر آموزش صدها طلبه براي دستيابي به مراتب علمي به تهذيب اخلاق آنان همت گماشته، با آثار قلمي خود گامهاي تحسين برانگيزي در نشر معارف اسلامي برداشته است.
تلاش پايان ناپذير و خارق العاده او در دانش اندوزي به مدد استعداد و توان علمي شگرف، مقام علمي رفيعي را براي وي به ارمغان آورده كه مورد اذعان همگان است. گواه اين بالندگي، تدريس در مجامع علمي داخل و خارج از كشور و چاپ دهها عنوان كتاب ارزنده است. او تمام زندگي خود را وقف دين و دينداران كرده، چندين مؤسسه فرهنگي‏آموزشي را به دانش پژوهان اهدا كرده است.

فعاليتهاي پيش از انقلاب

الف ـ تشكيل درس اخلاق در حوزه

استاد مصباح پس از ورود به قم، با گروهي از طلاب فاضل آشنا شد و جلسات هفتگي با آنها برگزار كرد. هدف از تشكيل اين جلسات، پي‏بردن به كمبودها و نارسايي‏هاي حوزه بود.
يكي از نيازهاي حوزه علميه، برگزاري درسهاي اخلاق بود، از اين رو، استاد نامه‏اي به حضرت آية‏اللّه بروجردي نوشت و از ايشان تقاضاي تشكيل درس اخلاق را كرد.
در پي اين نامه و به درخواست استاد، آية‏اللّه مشكيني نيز نامه‏اي در اين باره به آية‏اللّه بروجردي نوشت و آن را به امضاي دويست نفر از فضلاي حوزه رساند. اين امر مورد تأييد زعيم مسلمانان قرار گرفت و در پي آن دروس اخلاق حوزه شروع شد.

ب ـ مبارزه با ماركسيست‏ها و افكار التقاطي

استاد مصباح درآغاز ورود به قم شاهده نمود، كه ماركسيست‏ها در سراسر كشور، به طور گسترده دست به فعاليت زده‏اند. در بيشتر كتابفروشي‏ها كتابهاي ماركسيستي به فروش مي‏رسيد و جوانان مشتاق حقيقت، جذب اين گروهها شده بودند. آنها دانشجويان را به سوي خود مي‏كشاندند و كمتر كسي مي‏توانست به رويا رويي با تبليغات و فعاليتهاي آنها بپردازد.
استاد مصباح تصميم گرفت با علوم دانشگاهي آشنا شود، تا بتواند به مقابله تهاجم فرهنگي بپردازد، از اين رو از دكتر بهشتي در خواست كرد درسهايي همچون: زبان انگليسي، فلسفه و جامعه شناسي را به طلاب بياموزاند و آموزش دهد.
استاد در اين باره مي‏گويد:
«در طول مدتي كه مشغول تحصيل علوم طلبگي بودم تا اواخري كه حتي به عنوان تحقيق در دروس فقه و اصول شركت مي‏كردم، از دروس غير حوزوي هم استفاده مي‏كردم. در طول اين مدت، وقت زيادي صرف فراگيري زبان انگليسي، رياضيات، فيزيك، شيمي، فيزيولوژي، بيولوژي، جامعه شناسي، روانشناسي و ساير علومي كه در دانشگاهها مطرح بود، مي‏كردم... منظورم اين است كه در عين اشتغال به دروس حوزوي، از اين دروس هم غافل نبودم. هم علاقه شخصي داشتم و هم احساس مي‏كردم كه براي يك روحاني كه بخواهد مؤثر باشد، لازم است كه با اين علوم آشنا گردد.»(3)
استاد مصباح در محضر چندين استاد به فراگيري دانشهاي نو پرداخت. وي مي‏گويد: «گاه در گرماي تير و مرداد از قم به تهران مي‏رفتم، تا در يك جلسه رياضي شركت كنم.»
در ادامه اين درسها و به پيشنهاد شهيد بهشتي، مباحثي با نام «حكومت» شروع شد، ولي براي آن كه رژيم طاغوت از تشكيل اين جلسات جلوگيري نكند، بحث اين نشستها به «ولايت» تغيير نام يافت. هدف از برگزاري اين جلسات، گفتگو درباره حكومت اسلامي بود.
مسئوليت برگزاري اين جلسات ـ پس از عزيمت دكتر بهشتي به آلمان ـ بر عهده استاد مصباح گذاشته شد. متأسفانه تمامي يادداشتها و دستاوردهاي اين جلسات ـ با لو رفتن آن ـ توسط ساواك از بين رفت.
پيش از انقلاب، انديشه‏هاي التقاطي نيز در ميان افراد تحصيلكرده رسوخ كرد. حوزه علميه ـ آن زمان ـ برنامه سامان يافته‏اي براي مقابله اين افكار نداشت. از اين‏رو برخي افراد به احزاب سياسي چپ، گرايش پيداكردند. اين انحراف در ميان افراد مذهبي نيز ديده مي‏شد. همچنين برخي از حوزويان اعتقاد داشتند: بايد اقتصاد سوسياليسم را اجرا كرد تا كشور اصلاح شود. آنها مي‏گفتند: حقيقت اسلام دو چيز است. يكي اعتقاد به خدا و معنويات و ديگري عدالت اجتماعي. ماركسيست‏ها عدالت اجتماعي را گرفته‏اند و ما اعتقاد به خدارا. اگر ما افكار ماركس را با اعتقاد به خدا توأم كنيم، اسلام واقعي ايجاد خواهد شد.(4)
استاد مصباح خطر رواج اين افكار را مي‏دانست و به مقابله با آن پرداخت. از اين رو به رسواكردن اين كژانديشي اهتمام ورزيد. او در جلساتي كه برگزار مي‏كرد، به پاسخگويي مي‏پرداخت و هرگونه شبهه‏اي را جوابگو بود.
ايشان در اين باره مي‏گويد: «در آن زمان، مسائل ماركسيسم و فلسفه ماترياليسم ديالكتيك رواج زيادي داشت و به دلائل مختلف سياسي، دست احزاب چپ در فعاليت تبليغي باز بود و روزنامه‏ها و مجله‏هاي متعدد داشتند. آنها در بين جوانها از دانش‏آموزان دبيرستان گرفته تا دانشگاهيان، نفوذ روز افزوني داشتند و خط فكريشان جوانهاي ما را تهديد مي‏كرد. هر جوان مسلماني كه علاقه‏مند به اسلام و دفاع از اسلام بود، احساس نياز مي‏كرد كه خود را مجهز به سلاحي نمايد كه بتواند با آنها مبارزه كند.»(5)
آية‏اللّه مصباح مي‏افزايد: «هميشه با دوستان اين نكته را مطرح مي‏كرديم كه همه فعاليتهاي ما براي اين است كه روزي بتوانيم حكومت اسلامي را در ايران و بعد هم ان‏شاء اللّه در ساير كشورها بر قرار كنيم.
از حالا ما بايد مسأله حكومت اسلامي را مطرح كنيم. معمولاً از طريق بعضي از دوستان پاسخ داده مي‏شد كه حكومت اسلامي همان حكومت اميرالمؤمنين عليه‏السلام است ولي به نظر من، اين جوابها كافي نبود و مي‏گفتم بايد در اين زمينه‏ها مطالعات و تحقيقات عميقي انجام دهيم و پاسخ مدوّني براي اين سؤالات تهيه كنيم كه ديگر در مسائل حكومتي به اين سادگي‏ها نمي‏توان برخورد كرد. ما بايد درباره اقتصاد اسلامي، روابط بين الملل و مسائل ديگر مربوط به حكومت، طرح و برنامه مشخص داشته باشيم. در اين زمينه‏ها كار چشمگيري انجام نگرفته بود. اين بود كه سعي مي‏كرديم كارهايي شروع شود. از جمله كارهايي كه آن وقت با ابتكار شهيد بهشتي آغاز شد، تشكيل گروهي از بين شخصيتهاي معروف از جمله آقاي هاشمي رفسنجاني و مرحوم شهيد قدوسي بود. اسم اين گروه را «گروه ولايت» گذاشته بودند، براي اينكه اسم حسّاسي نباشد و به اصطلاح، دستگاه (رژيم پهلوي) را خام كنند. معناي ولايت هم، حكومت بود؛ همين كه امروز به آن «ولايت فقيه» مي‏گوييم. محور بحث هم حكومت اسلامي بود و طرحي براي تحقيق در مسائل حكومتي تهيه شده بود حتي وقتي شهيد بهشتي ـرحمه‏اللّه ـ بعد از جريان قتل «منصور» (نخست‏وزير وقت) به آلمان رفتند، باز ما اين كار را اينجا ادامه مي‏داديم و با جذب افراد ديگري، توانستيم هزاران برگه در زمينه حكومت اسلامي تهيه كنيم. ايشان بعد از برگشت، مركزي در تهران ايجاد كردند كه متأسفانه به وسيله ساواك اشغال شد و تمام آن برگه‏ها از بين‏رفت.»

پ ـ تدريس

در سالهاي آخر عمر آية‏اللّه بروجردي، گروهي از فضلاي قم، كه در ميان آنها دكتر بهشتي و آية‏اللّه ربّاني شيرازي به چشم مي‏خورد، مدرسه‏اي تأسيس كردند كه دروس حوزه با برنامه‏اي شايان توجه تدريس مي‏شد. هدف از تأسيس اين مدرسه، تربيت طلاب فاضل و آگاه بود.
استاد مصباح در اين مدرسه (حقّاني) تفسير قرآن و فلسفه تدريس مي‏كرد. ايشان درسي تربيتي با عنوان «خودشناسي براي خودسازي» نيز بر عهده داشت. همچنين وي يكي از اعضاي هيأت مديره اين مدرسه بود و مدت ده سال با شهيد بهشتي و شهيد قدّوسي همكاري كرد.
استاد در اين باره مي‏گويد: «پس از اينكه تحصيلاتم را به جايي رساندم و توانستم در بعضي از رشته‏هاي علوم اسلامي مثل فقه و اصول و تفسير و فلسفه ـ كم و بيش ـ اظهار نظري بكنم، و با توجه به كمبودهايي كه در اين زمينه‏ها ـ به خصوص در زمينه علوم عقلي و قرآن ـ وجود داشت، تصميم گرفتم در اين زمينه‏ها تدريس و تحقيق داشته باشم. با تأسيس مدرسه حقاني (منتظريه) ـ كه برنامه‏اش را مرحوم دكتر بهشتي تدوين كرده بود. ـ مرحوم شهيد آية‏اللّه قدّوسي ـ رضوان اللّه عليه ـ از بنده دعوت كرد كه در آنجا تدريس كنم. من هم براساس همين طرز فكري كه به آن اشاره كردم، دو ماده درسي پيشنهاد كردم: فلسفه و تفسير قرآن. در زمينه تفسير ـ در چند كلاس ـ در سطوح گوناگون مطالب تفسيري را تدريس مي‏كردم. اما در زمينه فلسفه ـ با توجه به گرايشهاي انحرافي كه در فلسفه جديد آن زمان پيش آمده بود و تحت شرايط خاص فرهنگي و سياسي آن زمان ترويج مي‏شد و مقداري از آن را فلسفه‏هاي ماركسيستي تشكيل مي‏دادـ به نظر رسيد كه شيوه تدريس فلسفه بايد به گونه‏اي باشد كه طلاب و دانشجويان درمقابل اين افكار، موضعگيري صحيحي داشته باشند و از مواضع اسلام دفاع كنند و افكار انحرافي را دفع نمايند. براي اين درس، كتاب «فلسفتنا» ـ تأليف مرحوم آية‏اللّه صدر رحمه‏اللّه ـ را پيشنهاد كردم. در آن زمان اين كتاب به عنوان كتاب درسي درجايي مطرح نشده بود و از جهات متعددي آن را براي كتاب درسي مناسب ديدم. به هرحال اين كتاب را پيشنهاد كردم و مدرسه هم قبول كرد، به خصوص مرحوم دكتر بهشتي ـ رحمه‏اللّه ـ آن را تأييد كردند. بنابراين «فلسفتنا» را تدريس كردم و چند سال هم در شوراي مديريت مدرسه به اتفاق مرحوم آقاي قدّوسي و جناب آقاي جنّتي ـ حفظه اللّه ـ مشاركت داشتم.»(6)

تأسيس بخش آموزشي مؤسسه در راه حق

مؤسسه درراه حق در 1348 شمسي در قم تأسيس شد. اين مؤسسه، با انجام خدمات فرهنگي و آموزشي به جوانان و نوجوانان را برعهده داشت و به مقابله با تبليغات ضد اسلامي ـ به ويژه ماركسيستهاـ مي‏پرداخت. به در خواست مسئولان اين مؤسسه، بخش آموزش مؤسسه در راه حق در 1355 با مسؤوليت استاد مصباح شروع به فعاليت كرد. اين بخش به تربيت پژوهشگران همت گماشت كه بتوانند با افكار وارداتي شرق و غرب مقابله كنند.از اين رو آموزش علوم روز از ديدگاه اسلام با تدريس كتابهاي چون «فلسفتنا»، «اقتصادنا»، «بداية‏الحكمه» و «نهاية‏الحكمه» شروع شد. استاد مصباح علاوه بر تدريس اين كتب، روش رئاليسم و تفسير را نيز مي‏آموزاند.

ث ـ فعاليتهاي سياسي

پس از پانزده خرداد 1342 مبارزان سياسي به فكر افتادند با ايجاد تشكّلهاي سياسي با مشاركت افراد صاحب تجربه و داراي موقعيت اجتماعي، به ساماندهي فعاليت‏هاي سياسي بپردازند.
استاد مصباح با همكاري برخي از روحانيون همچون آية‏اللّه خامنه‏اي، حجة‏الاسلام هاشمي رفسنجاني، شهيد قدّوسي و آية‏اللّه ربّاني شيرازي، گروهي را تشكيل داد، كه به «گروه يازده نفره» يا «هيأت مدرسين» شناخته شد.
استاد مصباح مسؤول بخش تبليغات اين گروه بود و اساسنامه‏اي براي آن نوشت. در اساسنامه اين گروه، چند كميته و وسائل ارتباط جمعي پيش بيني شده بود. متأسفانه يك سال بعد از تشكيل اين گروه، ساواك به وجود آن پي‏برد و فعاليتهاي آن ناتمام ماند.
از جمله اقدامات استاد مصباح در مبارزه با ستمشاهي، انتشار و همكاري با نشرياتي با نام «بعثت» و «انتقام» و نيز چاپ شبنامه شكايت به سازمان ملل و كميسيون حقوق بشر عليه رژيم خودكامه پهلوي است. استاد در يكي از مساجد خيابان ايرانشهر تهران، سلسله مباحثي را با عنوان «حكومت اسلامي» شروع كرد و در جلسات هيأتهاي مؤتلفه نيز شركت مي‏نمود. اين هيأتها به توصيه امام خميني قدس‏سره به وجود آمده بود و افرادي همچون استاد مطهري و شهيد بهشتي آنها را رهبري مي‏كردند. اين افراد، نماينده حضرت امام به شمار مي‏آمدند و فعاليتهاي سياسي به صلاحديد آنها انجام مي‏گرفت.
آية‏اللّه مصباح در اين باره مي‏گويد:
«ما سعي كرديم كه بين گروه يازده نفره با هيأتهاي مؤتلفه ارتباط برقرار كنيم. اين بود كه چند نفر از جمله مقام معظم رهبري، آقاي هاشمي رفسنجاني، مرحوم دكتر باهنر و اينجانب زير نظر مرحوم دكتر بهشتي با هيأتهاي مؤتلفه ارتباط بر قرار نموديم و جلسات هفتگي آنها را اداره مي‏كرديم. به اصطلاح تغذيه فكري اين هيأتها به وسيله ما چهار نفر زير نظر مرحوم دكتر بهشتي انجام مي‏گرفت. ضمناً كارهاي تشكيلاتي خاصي هم بود كه ما در آنها مشاركت داشتيم، منتهي من روي سليقه شخصي خودم، تشخيصم اين بود كه ركن اساسي اين فعاليتها ركن فرهنگي است و اساس اسلام، فرهنگ اسلام است و فرهنگ اسلام بايد به وسيله روحانيت تقويت و آموزش داده شود. با اينكه در قسمت تبليغات اين هيأت كار مي‏كردم و مسؤوليت تهيه نشريات، اعلاميه‏ها و توزيع آنها با من بود، ولي علاقه شخصي من بيشتر به كارهاي علمي، فرهنگي و تحقيقي بود.»(7)

انتشار نشريه انتقام

پس از دستگيري امام خميني قدس‏سره گروهي از ياران امام، اقدام به چاپ و انتشار نشريه‏اي با نام «بعثت» كردند. استاد مصباح با نوشتن مقالات و تكثير اين نشريه، به مبارزه سياسي خود تداوم بخشيد. پس از مدتي، استاد نشريه «انتقام» را منتشر كرد. هدف اين نشريه، مبارزه با رژيم طاغوت و حمايت از روحانيون مبارز بود. تمامي امور اين نشريه ـ چه تهيه مقالات و چه چاپ و تكثير و پخش آن ـ برعهده استاد مصباح بود.
چاپ اين نشريه در زير زمين منزل پدر استاد در تهران انجام مي‏شد و مدتي بعد به قم منتقل گشت. بيشتر مطالب اين نشريه، اخبار مبارزه و نيز تحليلهاي سياسي بود. اين نشريه، ايدئولوژي مبارزه اسلامي را از قرآن استخراج مي‏كرد و به مردم مسلمان مي‏باوراند كه دين از سياست جدا نيست.
استاد در اين باره مي‏گويد: « از اين جهت، نشريه «انتقام» را تأسيس كرديم كه هم مطالبش شديد اللحن‏تر بود و هم موضع‏گيري آن بسيار صريح بود. همه نويسندگان آن هم از كساني بودند كه رهبري حضرت امام ـ رحمه‏اللّه ـ را كاملاً پذيرفته بودند و فقط بعضي از افرادي كه در نشريه «بعثت» شركت داشتند، گردانندگان اين نشريه را مي‏شناختند و براي سايرين مايه تعجب شده بود كه اينها چه كساني هستند.
توزيع اين نشريه بسيار سرّي بود و با شيوه‏هاي بسيار پيچيده‏اي ـ چه در قم و چه در شهرستانها ـ تهيه، چاپ و منتشر مي‏گرديد. زحمت فراواني كشيده مي‏شد تا اينها به ساير مراكز استانها و به دست شخصيتهاي معروف مبارز برسد، مثلاً نسخه نشريه را در جعبه گز جاسازي مي‏كردند و توسط پست مي‏فرستادند.»(8)

فعاليتهاي پس از انقلاب

الف ـ تدريس

آية‏اللّه مصباح به عنوان يكي از شاگردان ممتاز علامه طباطبايي همواره به تحصيل، تحقيق، تأليف و تدريس اشتغال داشته‏اند.
تدوين كتابهاي همچون: آموزش فلسفه، چكيده چند بحث فلسفي، تعليقة علي‏النهايه (حاشيه نهاية الحكمه) و برهان شفا دستاورد چندين سال تدريس وي است. همچنين شرح اسفار (حكمت متعاليه ملاصدرا) از سوي ايشان تهيه شده است.

ب ـ تأسيس دفتر همكاري حوزه و دانشگاه

پس از تشكيل ستاد انقلاب فرهنگي در دانشگاه و لزوم بازنگري متون آموزشي، اعضاي اين ستاد از مؤسسه در راه حق تقاضاي كمك كردند. بنابراين استاد مصباح عهده‏دار طرحي براي اسلامي كردن دانشگاهها شد كه منجر به پيدايش دفتر همكاري حوزه و دانشگاه گرديد.
براساس اين طرح، پنج رشته از علوم انساني، انتخاب شد تا مسائل آن از ديدگاه اسلام و ديگر اديان بررسي شود. حاصل‏اين تحقيقات، اساس تأليف كتابهاي درسي هر رشته، براي هر مقطع آموزشي مي‏شد.
بر اساس اين طرح، پيش بيني شده بود در مدّت پانزده ماه با برگزاري يكصدو پنجاه همايش، براي رشته‏هاي اصلي ساير علوم، يك كتاب درسي تأليف گردد.
اين همايشها از تابستان 61 با حضور صد نفر از استادان دانشگاه شروع شد. در اين نشستها موضوع هرجلسه مشخص مي‏گرديد تا مقالات درباره آن تهيه شود.
استاد در ضمن اين كار، تدريس يك دوره معارف اسلامي را شروع كردند كه بالغ بر صد جلسه شد. وي شبانه روز، شانزده ساعت فعاليت مي‏كرد، تا انجام انقلاب فرهنگي به گونه مطلوبي صورت گيرد.

پ ـ توسعه بخش آموزشي مؤسسه در راه حق

پس از پيروزي انقلاب و اوج‏گيري فعاليتهاي گروهها و احزاب، وضع ناهنجار فرهنگي به وجود آمد. به منظور رويارويي با انحرافات فكري و تبليغات مسموم اين گروهها، افرادي در بخش آموزشي مؤسسه در راه حق، آموزش داده شده و به مناطق محروم كشور اعزام شدند.
امام خميني قدس‏سره پس از آگاهي از دستاوردهاي مثبت اين مؤسسه، به استاد مصباح دستور دادند كه مؤسسه توسعه يابد. از اين رو ـ با پشتيباني مادي و معنوي امام قدس‏سره ـ هر سال يك گروه جديد و كلاسي تازه به وجود آمد، تا آنجا كه نزديك به سيصد نفر از طلاب زير پوشش برنامه‏هاي آموزشي مؤسسه قرار گرفتند.
استاد در اين دوران به تدريس سلسله مباحثي با عنوان «معارف قرآن» پرداخت. وي براي انجام اين كار، معارف قرآني را به ده گونه تقسيم كردند:
خداشناسي، جهان شناسي، تاريخ و جامعه (انسان) شناسي، راه شناسي، راهنما شناسي، قرآن شناسي، اخلاق يا انسان سازي، برنامه‏هاي عبادي، احكام اجتماعي و حقوقي و سياسي و اقتصادي.
به دنبال توسعه برنامه‏هاي آموزشي مؤسسه، چند رشته تخصصي نيز ايجاد شد. اين رشته‏ها عبارت بودند از: اقتصاد، حقوق، علوم سياسي، روان شناسي، جامعه شناسي، تعليم، تربيت و مديريت.

ت ـ تاسيس بنياد فرهنگي باقرالعلوم عليه‏السلام

استاد مصباح از سالها پيش به تخصصي كردن دروس حوزه مي‏انديشيد. او به اين نتيجه رسيده بود كه بايد يك مؤسسه فرهنگي نمونه ايجاد شود تا بتواند برارتقاي بينش طلاب مؤثر باشد. استاد معتقد بود تخصصي كردن علوم اسلامي يك ضرورت است، كه حفظ و بالندگي دين به آن بستگي دارد. تخصص در علوم مختلف اسلامي به رشد شناخت متخصصان و مردم كمك مي‏كند و امكان راهزني فكري دشمنان را از بين مي‏برد. بنابراين تصميم گرفته شد دانش پژوهان مؤسسه در راه حق به تحصيلات تخصصي بپردازند و بدين ترتيب مؤسسه جديدي بانام «بنياد فرهنگي باقرالعلوم(ع)» به وجود آمد.
در اين بنياد فرهنگي رشته‏هاي ذيل تشكيل گرديد:
علوم قرآني، فلسفه، اقتصاد، روان شناسي، جامعه شناسي، دين شناسي، تاريخ، تفسير، علوم سياسي، علوم تربيتي و مديريت.
تعدادي از دانشجويان اين بنياد براي ادامه تحصيل به خارج از كشور اعزام شدند.
از جمله دستاوردهاي بنياد فرهنگي باقرالعلوم، طرحهاي ذيل است كه برخي از آنها در دست تهيه و برخي به انجام رسيده است.
1 ـ تأليف دائرة‏المعارف اسلامي.
2 ـ معجم موضوعي قرآن مجيد.
3 ـ انتشار مجله معرفت.
ث ـ تأسيس مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني قدس‏سره
اين مؤسسه به منظور گسترش امور آموزشي و پژوهشي به وجود آمد. ساختمان اين مؤسسه به فرمان امام خميني قدس‏سره و از سوي آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها‏السلام در بيست هزار متر مربع زيربنا در هشت طبقه ساخته شد. اين مؤسسه گنجايش بيش از هزار و دويست نفر دانشجو را دارد.

ج ـ سفرهاي تبليغي

آية‏اللّه مصباح به منظور انجام رسالت ديني خويش، سفرهاي تبليغي بي‏شماري داشته‏اند، كه به برخي از آنها اشاره مي‏شود:

1 ـ سفر به لندن:

اين سفر دو ماهه بود و براي آشنايي فارغ التحصيلان ايراني با فلسفه اسلامي و مسائل مربوط به حكومت اسلامي، يك سال پيش از پيروزي انقلاب اسلامي انجام گرفت.

2 ـ سفر به اروپا:

اين سفر، پس از پيروزي انقلاب در 1368 انجام شد. در طيّ اين سفر، استاد عازم كشورهاي آلمان، بلژيك، هلند، اتريش و سوئيس شدند و ملاقاتها و سخنرانيهايي انجام دادند.

3 ـ سفر به كانادا و آمريكا:

اين مسافرت به منظور ديدار با دانشجويان ايراني مقيم كانادا و آمريكا انجام شد. استاد در اين سفر از برخي مؤسسات دانشگاهي، انجمنها و نيز سازمان ملل ديدار داشتند.
ايشان به چند كشور آفريقايي و آسيايي نيز سفرهايي داشته‏اند.

ح ـ تأليفات

آية‏اللّه مصباح در موضوعات گوناگوني از جمله اعتقادي، اخلاقي، فرهنگي، فلسفي و سياسي آثاري علمي نگاشته‏اند كه به برخي از عناوين آنها اشاره مي‏شود:
1 ـ معارف قرآن:
اين كتاب به بيان معارف قرآن در زمينه‏هاي خداشناسي، جهان شناسي، انسان شناسي، راه شناسي، راهنما شناسي، قرآن شناسي، اخلاق يا انسان‏سازي برنامه‏هاي عبادي قرآن، احكام فردي قرآن و احكام اجتماعي، سياسي و اقتصادي مي‏پردازد.
2 ـ جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن:
اين كتاب در دوازده بخش، شامل علوم اجتماعي، اصالت فرد يا جامعه، قانونمندي جامعه، تأثير جامعه در فرد، نهادهاي اجتماعي، دگرگونيهاي اجتماعي‏و... نوشته شده است.
3 ـ اصول عقايد(2):
اين كتاب در بردارنده بحثهايي در زمينه نبوت، عصمت، طريقه شناخت انبيا و دين اسلام است.
4 ـ آموزش عقايد:
اين كتاب شامل شصت درس در زمينه‏هاي ذيل است:
دين چيست؟ راه ساده خداشناسي، صفات خدا، جهان بيني مادي، جبر و اختيار، قضا و قدر، عدل الهي، عصمت انبياء، معجزه، پيامبر اسلام، مصونيت قرآن از تحريف، امامت، حضرت مهدي، معاد، تصوير رستاخيز در قرآن، شفاعت و...
شايسته ذكر است اين كتاب بيش از هفت‏بار تجديد چاپ شده است.
5 ـ ايدئولوژي تطبيقي:
اين كتاب درباره شناخت شناسي و جهان بيني‏است.
6 ـ توحيد درنظام عقيدتي و نظام ارزشي اسلام:
اين كتاب درباره موقعيت توحيد درنظام عقيدتي اسلام است، و به بيان مفاهيمي مانند مفهوم ارزش، كرامت انسان، ارزش اخلاقي، تقوا، مراتب تقوا و... مي‏پردازد.
7 ـ پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيك:
شامل جهان‏بيني، ايده‏آليسم و رئاليسم، علت و معلول، ديالكتيك و...
8 ـ نقدي فشرده بر اصول ماركسيسم:
در اين كتاب اشكالهايي كه برجهان‏بيني ماركسيسم وارد است، بررسي شده است.
9 ـ انسان، اسلام:
ارزش مادي و الهي انسان، زن، امتياز فطري او و آيا اسلام به نوسازي نياز دارد، از جمله مباحث اين كتاب است.
10ـمباحثي‏پيرامون‏مسائل‏اعتقادي‏واخلاقي:
راه يابي به سوي كمال، عبوديت و تكامل، ايمان و عمل و نماز و فلسفه آن، بحثهاي اين كتاب را تشكيل مي‏دهد.
11 ـ اخلاق در قرآن:
در اين كتاب ده موضوع كلّي بررسي شده است. از جمله: مفاهيم عام اخلاق در قرآن، تفاوت نظام اخلاقي اسلام با ديگر نظامها، اساس ارزش اخلاقي در اسلام، راه تحصيل ارزشهاي اخلاقي، عوامل كلي سقوط اخلاقي و اخلاق در قرآن و...
12 ـ خلقت انسان از نظر قرآن:
همان گونه كه از عنوان كتاب پيداست، اين اثر تفسير آيات قرآن مربوط به آفرينش انسان است.
13 ـ خودشناسي براي خودسازي:
كمال، شناخت كمال، آراي فلاسفه درباره كمال، قرب به خدا، حقيقت عبادت و موضوعات ديگر، مطالب اين كتاب را تشكيل مي‏دهد.
14 ـ اسلام و اخلاق:
اخلاق چيست و چگونه پيدا مي‏شود؟ نقش اخلاق در سعادت و شقاوت انسان و...
15 ـ حكومت اسلامي و ولايت فقيه:
خواننده در اين كتاب، مباحث ذيل را مي‏خواند:
ضرورت بحث حكومت اسلامي، علت تفاوت قوانين الهي در جوامع اسلامي و...
16 ـ دروس فلسفه اخلاق:
به‏برخي‏ازمطالب‏اين‏كتاب‏اشاره‏مي‏شود:
مفهوم اخلاق، علم اخلاق و فلسفه اخلاق، مفاهيم ارزشي، مكتبهاي اخلاقي، آيا اخلاق مطلق‏است يا نسبي؟ رابطه اخلاق بادين و...
17 ـ آموزش فلسفه.
18 ـ چكيده چند بحث فلسفي.
19 ـ پرتوي از امامت و ولايت در قرآن كريم:
اين كتاب درباره اثبات اصل ولايت با قرآن و احاديث است.
20 ـ زن يا نيمي از پيكر اجتماع:
امتيازات فطري زن، عامل اصلي تشكيل خانواده و... در اين كتاب مورد بحث قرار گرفته است. خلاصه بخشي از اين كتاب است بايد دانست اسلام، زن را عضو كامل و مستقل جامعه شناخته، از نظر كمالات مشترك انسان فرقي قائل نشده و ملاك سعادت را فقط علم، عمل، تقوا و فضيلت دانسته است. بنابراين زن وظيفه شناس و پرهيزكار، با مرد متّقي و درستكار تفاوتي ندارد. زن در جامعه اسلامي مي‏تواند مالك باشد، در اموال خود تصرف كند، از خويشاوندان ارث ببرد، تحصيل كند و حتي ـ به طريق مشروع ـ كسب و تجارت كند. در زمان رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله «زينب عظّاره» عطر مي‏فروخت و پيامبر با خريد عطر از وي، كار او را تأييد مي‏كرد.
برخي از كتابهاي استاد به عربي ترجمه شده است. از جمله: معارف قرآن، دروس في العقيدة الاسلاميه، معرفة‏الذات لبنائها الجديد، كلمة حول فلسفة الاخلاق، محاضرات في‏الايديولوجية المقارنة، و تعليقة علي نهاية‏الحكمة.
از ديگر آثار علمي استاد مي‏توان عنوانهاي ذيل را نام برد:
راهيان كوي دوست، ره توشه، پرسشها و پاسخها، ترجمه تفسير الميزان، تعليقه (حاشيه) بر بحارالانوار(ج 57 ـ 60) و تعليقه بر معاني الاخبار.
آية‏اللّه مصباح اكنون عضو مجلس خبرگان رهبري و شوراي عالي انقلاب فرهنگي، همچنين رئيس مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني قدس‏سره است.

سخن پاياني

آنچه به عنوان شرح حال آية‏اللّه مصباح آمد، كليات و گزارشي بيش نبود. بنابراين اگر ممكن نشد نويسنده در اين مقاله مختصر، روايت بيشتري از زندگي اين بزرگمرد بنگارد، خواننده را به كتابي نويد مي‏دهد كه در آينده نزديكي به چاپ خواهد رسيد و در آن به تفصيل شرح حال ايشان نوشته خواهد شد.
با تشكر از حاج آقا حقّاني كه منابعي را براي نگارش اين مقاله در اختيارمان گذاشت.

پاورقيها:

1 ـ ديدار آشنا، خرداد و تير 77، ص 5.
2 ـ همان، ص 5.
3 ـ همان، شماره 5، ص 6.
4 ـ همان، خرداد و تير 77، ص 5.
5 ـ همان، شماره 6، ص 9.
6 ـ همان، شماره 5، ص 10.
7 ـ همان، خرداد و تير 77، ص 9.

مقالات مشابه

تحلیلی انتقادی از دیدگاه ذهبی پیرامون «تفسیر به رأی»

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهاصغر طهماسبی بلداجی, کیوان احسانی, لیلا قنبری

بررسی اعجاز قرآن کریم از دیدگاه شیخ مفید

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهسیدمحسن موسوی, محسن جهاندیده, محمدتقی اسماعیل‌پور

تبیین دیدگاه علم دینی آیت‌الله جوادی آملی

نام نشریهقرآن و علم

نام نویسندهسیدحمید جزائری, عبدالباسط سعدالل

روش شناسى تفسير ميرزا لطفعلى مجتهد تبريزى

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهحسن بشارتی‌راد

مباني و اركان جامعيت قرآن در انديشه امام خميني رحمه الله

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحمدتقی دیاری بیدگلی, سیدمحمدتقی موسوی کراماتی