share
1398/07/10
آسیب‌شناسی مطالعات خاورشناسان در حوزه قرآن‌پژوهی

گروه: مطالعات تطبیقی
ارائه دهنده: حجت الاسلام و المسلمین سیدمجید پورطباطبایی
ناقد: حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی
دبیر علمی: حجت الاسلام و المسلمین سعید بهمنی
زمان برگزاری: 1390

اهداف برگزاری نشست‌های علمی

-آقای بهمنی: این کرسی و کرسی‌های از این دست، پنج هدف را دنبال می‌کند:

1. پیگیری توصیه‌های مقام معظم رهبری در جهت‌دهی صحیح به پژوهش‌های قرآنی؛

2. دستیابی به اهداف و رسالت‌های پژوهشی تعیین شده در سند چشم انداز دفتر تبلیغات در حوزه قرآن‌پژوهی؛

3. دستیابی به نظریات جدید اندیشمندان در عرصههای پژوهش‌های قرآنی؛

4. نقد و بررسی پژوهش‌های مرکز جهت ارتقای کمی‌و کیفی و رفع نواقص و کاستی‌ها؛

5. ترویج گفتمان قرآنی و کرسی‌های تروجی و نقد در حوزه های قرآن‌پژوهی.

پیشینه موضوع آسیب‌شناسی مطالعات خاورشناسان در حوزه قرآن‌پژوهی

-آقای پورطباطبایی: پیش از شروع بحث شایسته است یادآور شوم که درباره آسیب­شناسی مطالعات خاورشناسان در حوزه قرآن‌پژوهی تاکنون دو مقاله عرضه شده است. 1. مقاله خانم دکتر اخوان صرّاف، در مجله مشکات، وابسته به آستان قدس رضوی در چندین شماره. 2. مقاله‌ای با همین عنوان از بنده که در سال 85 در نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم عرضه شد. البته این مقاله با توجه به مخاطبان، به صورت فرهنگی- ترویجی و در غالب چکیده ارائه شده بود. بعدها توسط آقای بهنمی‌ قوام پیدا کرد و در نهایت در کتاب هفده گفتار قرآنی، تحت عنوان آسیب­شناسی مطالعات قرآنی خاورشناسان در 140 صفحه به چاپ رسید.

موضوع نقد و بررسی آثار خاورشناسان در زمینه‌های اسلام‌پژوهی، قرآن‌پژوهی و سیره رسول الله در جهان اسلام به­طور اعم و در ایران به­طور اخص، سابقه چندانی ندارد. نهایت سابقه آن بیش از شصت تا هفتاد سال نیست. بنابراین اگر به کتاب‌ها و سایت‌های اطلاع‌رسانی مراجعه شود، مطالب چندانی درباره آن به‌دست نمی‌آید. در ایران، بنیان این موضوع را مرحوم دکتر فخرالدین شادمان[1] گذاشت. پس از وی جلال آل احمد غربزدگی را مطرح می‌کند. پس از وی دو ترجمه از سیدغلامرضا سعیدی، به نگارش درآمد؛ یکی از مارکوس که بعد مسلمان شد و اسم خودش را مریم جمیله، نهاد و دیگری از اندیشمند پاکستانی به اسم خورشید احمد. هر دو اثر قبل از انقلاب توسط دارالتبلیغ منتشر شده است. بنابراین، بحث نقد و بررسی آرای خاورشناسان و غربیان در زمینه اسلام و قرآن یک مطلب بسیار نوپایی است.

تاریخچه مطالعات خاورشناسی

کوشش غربی­ها برای شناخت شرق، موجب پدید آمدن دانشی گسترده و فربه به نام خاورشناسی شد. نخستین خاورشناسان به دلیل برخورداری از پیش‌فرض‌های ناشی از روحیه قلدرمآبانه و خودبرتربینی، آبروی خود بردند و زحمت دیگران افزودند. شماری دیگر به ظاهر ملاحظات دیگری با خود داشتند و حاصل کار آنها، کم و بیش تهی از مایه شد. افراد اندکی از این مأموران اندیشمند به‌ویژه در قرن نوزدهم با رویکردی صادقانه‌تر و با پیش‌فرض‌های کمتری به مطالعات شرق‌شناسه خود همت گماشتند. به‌طور کلی خاورشناسی متأثر از فلسفه تحصلگیری آگوست کنت که از قرن هیجدهم شروع شد- تاکنون نیز بیشتر مباحث فرهنگی غرب متأثر فلسفه آگوست کنت است- شکل‌گرفت.

تعریف شرق‌شناسی

هر یک از اصطلاحات شرق‌شناسی، خاورشناسی، ایران‌شناسی و اسلام‌شناسی در فارسی اوریان تالیزم، و ... در انگلیسی، و استشراق و الدراسات الاسلامیه در عربی، به جنبه‌ای خاص از مطالعات غربیان درباره شرق و جوانب مختلف آن اشاره دارد. این­که ایران­شناسی یا اسلام­شناسی بخشی از شرق‌شناسی به‌شمار می‌رود مورد چالش و نزاع نیست، ولی تبیین دقیق تعریف شرق‌شناسی و تشخیص تمایز آن از اسلام­شناسی و مطالعات اسلامی ‌ضروری به نظر می‌آید.

تعریف واحد و مشخصی از شرق‌شناسی در دست نیست، چون تعریفی که از شرق در منظر و مرأی دانشمندان غربی و غیر‌غربی بوده متفاوت بوده است، لذا نتوانسته‌اند به تعریف واحدی از شرق‌شناسی برسند. با توجه به داوری‌ها و اظهارنظرهای مختلف مربوط به این اصطلاح، درمی‌بایم که مشکل اساسی، اختلاف در مفهوم شرق است. غربی‌ها مفهوم شرق را در مفهوم جغرافیایی و فرهنگی به‌کار برده‌اند. در مفهوم فرهنگی، شرق به مفهوم فرهنگ یا مجموعی از فرهنگ‌ها با ویژگی‌های مشخصی اطلاق می‌شد.

تعریف شرق‌شناسی: نظم و نسق دادن و منطق بخشیدن به حاکمیت استعماری.

مراد از شرق، تمدن ویژه سرزمین‌های مشرق زمین است که با وجود اختلاف در نگرش، دین، زبان، روش زندگی و اندیشه دارای نوعی اشتراک و تشابه هستند.

شرق‌شناسی علم یا مکتب

شرق‌شناسی علم است یا مکتب؟ پسوند ایزم، که به «مکتب» ترجمه می‌شود، نشان از این دارد که شرق‌شناسی مکتب است. همچنین مختصاتی که در تعریف علم ارائه می‌شود، در اصطلاح شرق‌شناسی وجود ندارد.

زمان آغاز شرق‌شناسی

موضوع آغاز شرق‌شناسی بحث پردامنه و اختلافی است. برخی گفته‌اند شروع شرق‌شناسی از زمانی است که سیرجون یهودی غلام یزید شد و با القاآتی که به یزید وارد کرد، باعث شد یزید به جنگ امام حسین (ع) برود. به‌‌طور مشخص، از پایان جنگ‌های صلیبی در اواخر قرن دوازدهم شرق‌شناسی مطرح شده است و در این جهت اختلافی نیست.

شرق‌شناسی با اصطلاح امروزی آن حدود 1780 در فرهنگ انگلیسی آکسفورت، نمایان شده است. از آن به بعد به صورت یک رشته علمی ‌در آمد و دانشکده‌های شرق‌شناسی شکل‌گرفت. شرق‌شناسی مصطلح از اواخر قرن هیجدهم شروع شد.

-آقای محمدعلی رضایی اصفهانی: موضوع نشست را آسیب‌شناسی اعلام کرده‌اند، ولی آنچه آقای پورطباطبایی مطرح کرد، فراتر از آسیب‌شناسی است. من مطالبی درباره آسیب‌شناسی خاورشناسان در قرآن‌پژوهی مطرح می‌کنم و مطالب من نقد خاورشناسان است، نه نقد آقای پورطباطبایی.

اهمیت بحث استشراق

پیش از انتشار مجله استشراق در مرکز تحقیقات قرآنی المهدی، اهمیت این موضوع برای خود ما و شاید برای بسیاری افراد در حوزه و دانشگاه روشن نبود. با انتشار شماره‌های مجله استشراق، نقدهایی مطرح گردید. با تدریس‌هایی که در این زمینه انجام شد، به وسعت ابعاد موضوع پی بردم، به حدی که نیاز به بنیاد بزرگی در موضوع استسراق را احساس شد. نکته مهمتر اینکه در این موضوع نیاز به رشته هست. وجود دو واحد در رشته تخصصی تفسیر در حد کلیات است. جا دارد رشته سطح چهار برای این موضوع در حوزه و نیز در سطح دکتری دانشگاه رشته استشراق تأسیس شود. طرحی برای دکترای استشراق تدوین کردیم. اشکال آن طرح این بود که طرحی گسترده است و نمی‌تواند یک گرایش باشد که تبدیل به شش گرایش کردیم.

منابع بحث استشراق

منابع این بحث: مجله قرآن و مستشرقان به ویژه شماره 3 در سرمقاله بحث روش­شناسی مستشرقان طرح شده است. و نیز در همین شماره نقد نظریه‌ها محمد آرکون. مقاله دیگر در مجله حوزه و پژوهش در شماره 17 که در آن مقاله، سه دائره المعارف مقایسه و نقد شده است: دائرةالمعارف قرآن لیدن نوشته شده در هلند، دائرةالمعارف قرآنی مرکز فرهنگ و معارف قرآن و دائرةالمعارف پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه. در شماره 1 و 7 مجله مستشرقان نقد دو دائرةالمعارف لیدن و اولیورمن آمده است. در سال‌های اخیر مستشرقان دو دائرة المعارف بزرگ نوشته‌اند: دائرة المعارف قرآنی لیدن در هلند که در سال 2006 منتشر شد و دائرة المعارف قرآنی اولیورمن که در آمریکا نوشته شد و در سال 2010 منتشر گردید.

در کتاب منظق تفسیر 3 در بحث تحقیق در تفسیر علوم قرآن بخشی به آسیب‌شناسی مطالعات مستشرقان اختصاص داده شده است.

شیوه تقابل با استشراق

تقابل با مستشرقان باید سه خصوصیت داشته باشد: عالمانه، مؤدبانه و منصفانه باشد. بیش از 200 نفر از مستشرقان، مسلمان شدند. لیست این افراد در کتاب مستشرقان و قرآن[2]، آمده است. در سخنان مستشرقان سخنان صحیح و قابل استفاده بسیار است. یکی از خدمات مستشرقان، کتاب «معجم مفهرس قرآن» است. بحث‌های روش‌های تفسیری را مستشرقان مانند گلدزیهر شروع کردند. کتاب‌های مستشرقان مانند کتاب‌های گلدزیهر نقدها و اشکالات مهمی‌ دارد، ولی مطالب خوبی هم در آنها است. باید کارهای خوبشان را بگیریم و تکمیل کنیم و اشکالات آنها را برطرف کنیم.

دوره­های استشراق

استشراق حدود ده دوره دارد، ولی سه دوره کلی برای استشراق می‌توان در نظر گرفت 1. دوره تبشیری برای مسیحیی­کردن همه مردم دنیا، که برای این کار به شناخت اسلام روی آوردند. 2. استشراق استعماری، برای استعمار کشورهای اسلامی ‌به شناخت اسلام پرداختند. 3. استشراق علمی ‌(دوره‌ای که ما در آن هستیم) استشراقی که با پنبه سر می‌برد، یعنی ظاهر کتاب‌ها و مقالات آناها عالمانه است. مخصوصاً دائرة­المعارف قرآنی لیدن و دائرة المعارف قرآنی اولیورمن، که کاملاً عالمانه برخورد می‌کند. از این رو، باید عالمانه آثار علمی آنها را دید و نقد کرد. در این دوره سوم نمی‌توان همانند دوره‌های پیشین با آنها برخورد کرد. در دائرة المعارف قرآنی اخیر گفته‌اند که می‌خواهیم بزرگ‌ترین اثر قرن را درباره قرآن بگذاریم. اکنون در بسیاری از دانشگاه‌های دنیا دائرة المعارف قرآنی لیدن منبع درسی است، لذا اگر برخورد تندی صورت گیرد، نتیجه عکس می‌دهد.

وجود نگاه جانبدارانه در دائره المعارف اولیورمن

-آقای پورطباطبایی: اولیورمن شریک آقای دکتر سیدحسن نصر در نگارش تاریخ فلسفه اسلامی ‌است. نگاه جانبدارانه‌ای که اولیورمن، نسبت به اسلام و قرآن دارد، در دائرةالمعارف وی کاملاً مشهود است. حدود دو سال قبل که برای اولین بار این دائرةالمعارف به ایران آمد، بنده فهرست آن را در مجله آیین پژوهش چاپ کردم. جالب بود که یکی از مدخل‌های آن، بررسی زندگی آیت الله خویی بود. مؤلفه‌های شیعی این دائرةالمعارف و نگاه جانبداراش نسبت به دائرةالمعارف لایدین بسیار بیشتر است و به تعبیر دیگر می‌توان گفت که نگاه خصمانه ندارد.

دیدگاه امام خمینی درباره شرق‌شناسی

ضرورت دارد که دیدگاه امام خمینی درباره مستشرقان مطرح گردد. امام خمینی درباره مستشرقان چنین می‌گوید: «كارشناس­هاى آن­ها، از چند صد سال قبل مشغول مطالعه هستند. مطالعه از وجب به وجب سرزمین ما. آن­ها در روحيه و گرایش ملت­ها، و در چيزهايى كه اگر آن چيزها واقع بشود بر خلاف مصالح آنهاست، مطالعات دارند. و كارشناس­هاى آنها در قالب گردشگری، همه جا را ديده و با همه طوايف بوده‏اند. مثلاً در «قوم بختيارى» مدتها، براى اينكه روحيه­شان را به دست بياورند، زندگی کردند. در «قشقايى» بودند، در كردستان بودند، همه جا اينها رفتند و مطالعه كردند؛ اينها به این نکته پی‌بردند كه اگر اين ملت تحت لواى اسلام مجتمع بشود، نمى‏توانند بر آنها غلبه كنند. بر این اساس كوشش كردند كه اين ملت را اول از اسلام كنار بگذارند، و اسلام را بد نمايش بدهند امام (ره) در معرفی اندیشه آنها می­فرمود: «اسلام، اصل اديان، از اول يك مخدِراتى بوده است! اينها را سرمايه­دارها ايجاد كرده‏اند براى اينكه مردم را خواب بكنند! اديان اين­طور بوده است كه يا حكومت­هاى وقت يا سلاطين وقت يا قلدرهاى وقت اينها را ايجاد كرده‏اند تا اينكه مردم را اغفال كنند، و آنهايى كه بايد بچاپند مردم را، بچاپند! اين يك منطقشان بوده است كه جدا كرده‏اند مردم را از اسلام؛ مى‏خواستند جدا بكنند از اسلام. و خيلی­­ها هم شايد باور كردند. در صورتى كه اول مطالعه‏اى كه انسان از حال انبيا مى‏كند، اينها اشخاصى بودند كه قيام كرده‏اند»[3].

 اهمیت بحث خاورشناسی

بنده ده سال است که به‌طور متمرکز درباره خاورشناسی مطالعه و تحقیق می‌کنم. نتیجه آن مطالعات و تحقیق، طرح­واره کلان پروژه مطالعات قرآنی خاورشناسان است. با این پیشینه مطالعاتی، هنگامی که مطالب سایر دوستان پژوهشگر را بررسی می‌کنم، برایم روشن می‌شود که مطلب را آن‌گونه که شایسته و بایسته است تلقی نکرده‌اند. هجمه‌ای که برخی مستشرقان به اسلام و قرآن کرده‌اند، زمینه‌ساز بسیاری از مشکلاتی است که امروز جهان اسلام به‌طور عام و ایران به‌طور خاص به آن مبتلا است. در این زمینه به سه نمونه مشخص اشاره می‌کنم: هنگامی که نولدکه، تاریخ قرآن را می‌نویسد، اولاً اصطلاح تاریخ قرآن را جعل می­کند، در حالی که تا پیش از وی، اسلام‌پژوهان و قرآن‌پژوهان همیشه اصطلاح علوم قرآنی را به‌کار می‌بردند. علت جعل این اصطلاح از سوی ایشان، بدین جهت است که او به قرآن به‌صورت یک پدیده نگاه می‌کند و بر این اساس تاریخ قرآن می‌نویسد. او بخش عمده تاریخ قرآن را بر این بنا نهاده، که شیعه به تحریف قرآن اعتقاد دارد. وی برای این ادعا سوره النورین را ـ که جعلی است ـ مطرح می‌کند.

پس از نولدکه نوبت به گلدزیهر می‌رسد. وی در کتاب گرایش‌های تفسیری مفسران، نیز نه تنها بر این مطلب (اعتقاد شیعه به تحریف قرآن) پافشاری می‌کند، بلکه آموزهای اسلامی ‌و منابع قرآن را اقتباس از مسیحیت و یهودیت می‌داند. ویل دورانت نیز به‌شدت بر اتهام اعتقاد شیعه به تحریف قرآن پافشاری می‌کند. پیش از اینها در سال 1950 شاخت، اساس روایات اسلامی ‌را زیر سؤال می‌برد و می‌گوید هیچ‌یک از این روایات مبنای درستی ندارند و در سال 1975 جان ورز برو ـ که تا 2002 زنده بود ـ  کتابی می‌نویسد با عنوان مطالعات قرآنی. سخن وی در این کتاب که شاگردش اندروپین در تمام دنیا آن را پیگیری می‌کند دو مطلب عمده دارد:

یک. قرآن و احادیث اعم احادیث شیعه و اهل سنت حداقل 300 سال بعد از رسول الله نگارش شده است. تا 300 سال پس از هجرت ما چیزی مکتوب و مستدل درباره قرآن و اسلام نداریم.

دو. اعتقادات اسلامی‌ مسلمانان، پس از مواجه با آموزه‌های مسیحی و یهودی در طول این 300 سال شکل گرفته است. وی الهی بودن حضرت رسول الله را زیر سؤال می‌برد و همه آموزه­های اسلامی ‌را اقتباس از مسحیت و یهودیت می‌داند. اصل شکل‌گیری قرآن به­عنوان متنی مکتوب و موثق را به‌طور جدی زیر سؤال می‌برد و می‌گوید اصل اعتقادات اسلامی حاصل تلاش مسلمانان است که آموزه‌های یهودی و مسیحی را اقتباس کرده و چیزهایی بر آن افزوده‌اند و آن را به عنوان شاکله اسلام ارائه کرده‌اند. متأسفانه تاکنون در ایران این کتاب ترجمه نشده و فقط گزارش‌های محدودی در بولتنی که سازمان ارتباطات اسلامی ‌چاپ کرده، آمده است. اشاره به این نکته، از این جهت است که دانسته شود مسأله پرداختن به خاورشناسان فقط یک مطلب علمی ‌نیست، بلکه نگرانی عمده این است که با نپرداختن به آنها آثارشان ترجمه می‌شود، مانند کتاب «العقیده و الشریعه» اثر گلدزیهر که فقط بخش اول آن ترجمه شده است. قسمت‌های مختلفی که از آن ترجمه شده، در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شود. بحث‌های شاخت، هم همین‌طور است. اگر زمینه‌هایی در بعضی روشنفکران وجود دارد و موضع‌گیرهایی می‌کنند و بحث هرمونوتیک را مطرح می‌نمایند و تلاش می‌کنند تا قرآن را بر مبنای هرمونوتیک تفسیر نمایند، در واقع تمام اینها تلاش­هایی بوده که از منظر خاورشناسان صورت گرفته است.

مکاتب عمده شرق‌شناسی

مکاتب عمده شرق‌شناسی شش مکتب است: 1. مکتب آلمان، 2. مکتب اسپانیا، 3. مکتب بریتانیا، 4. مکتب روسیه، 5. مکتب فرانسه، 6. مکتب ایتالیا. این شش مکتب از مکاتب عمده در شرق‌شناسی است که نجیب العقیقی، نویسنده مصری، فصلی از کتابش با نام، المستشرقون، را به این موضوع اختصاص داده است و ذیل هر مکتب همه خاورشناسانی که زمینه اسلام‌پژوهی و قرآن‌پژوهی و سیره حضرت رسول­الله (ص) و نیز خاورشناسی به معنای پرداختن به عقاید مردم ژاپن و چین تا زمان چاپ کتاب، مطرح کرده است. چاپ اول کتاب 1964 و تجدید چاپ کتاب 1968 است. از آن زمان تاکنون، این کتاب تکمیل نشده است. مهمترین مکاتب، مکتب آلمان است که رتبه اول را دارد، چون ارتباط آلمان با شرق به قرن دهم میلادی بر می­گردد و نخستین آلمانی که به تدریس زبان عربی پرداخت کرسمنا، است که اواخر قرن 16 و اوایل قرن 17 بوده است. کتابی برای آموزش زبان عربی و چگونگی نوشتن به این زبان تدوین کرد و باعث شد زمینه رویکرد اندیشمندان آلمانی به خاورشناسی فراهم شود.

ویژگی‌ها و رویکردهای مکتب شرق‌شناسی آلمان

اکثر محققانی که به بررسی شرق‌شناسی آلمانی پرداخته‌اند به چند نکته توجه کرده­اند. 1. آلمان در کشورهای عربی مستعمراتی نداشت از این رو شرق‌شناسی آلمانی از یوق مسائل سیاسی آزاد بوده است. 2. آلمانی‌ها فعالیت‌های تبشیری و مسیحی نداشتند، لذا شرق‌شناسان آلمانی به‌طور نسبی از سایر شرق‌شناسان کمتر به تحریف اسلام و قرآن اقدام کرده‌اند. اما رویکرد جدیدی که خاورشناسان آلمانی دارند عبارتند از: 1. رویکرد تحقیق در اشباه و نظایر در کتب دینی؛ 2. رویکرد نقدی کتاب مقدس.

احمد محمود حویدی، درباره رویکرد اول، کتابی را از شرق‌شناس یهودی آلمانی به اسم آبراهام ژایگر، با عنوان «اقتباسات محمد از یهودیت» معرفی می‌کند. حویدی درباره این کتاب نوشته است: این کتاب منبع اساسی تمام پژوهش‌های ارائه شده در این جهت به‌شمار می‌رفت. همان‌طور که در تاریخ قرآن، نولدکه در تمامی ‌مطالعات شرق‌شناسی مربوط به تاریخ متن قرآن تأثیر مهم و بسزایی داشته است. پاره‌ای از این مطالعات به بررسی نقش معینی از تاریخ قرآن کریم انجامید. کتاب ژایگر در تمامی ‌پژوهش‌های تطبیقی اسلام و یهودیت و یا اسلام و مسیحیت مؤثر افتاد، چنان‌که نولدکه، کتاب ژایگر را ستود و ملاحظات وی درباره اسلام و ارتباطش را با داستان‌های یهودی را هوشمندانه خواند. شخصی به نام اسپایر پس از مطالعه کتاب ژایگر کتابی تحت عنوان قصص توارت و انجیل در قرآن کریم نوشته است.

رویکرد دوم در مکتب آلمان، رویکرد نقدی، ویژه کتب مقدس است، که شاید از زمان اصلاحات لوتر[4] آغاز شده است. در زمان لوتر این طرز تفکر وجود داشت که فهم توارت و انجیل حق رجال دینی و در انحصار آنان است و هیچ نقدی را بر آن حتی اگر در تعارض با عقل باشد وارد نمی‌داستند. لوتر با این طرز تفکر مبارزه کرد و گفت فهم کتاب مقدس حق تمامی‌ مسیحایان باسواد است. این رویکرد به شکل جدی همزمان با پیشرفت تحقیقات عربی و اسلامی ‌در آلمان گسترش یافت و به سطحی رسید که دانشمندان، عهد عتیق را به دو بخش تقسیم کردند. در آلمان و روسیه دانشگاه‌های ویژه شرق‌شناسی شکل گرفته است. در مورد مکتب شرق‌شناسی روسیه نمی‌توانیم از فردی به نام پطروشفسکي نام نبرد. کتاب اسلام در ایران را آقای کریم کشاورز در سال 1349 ترجمه کرد. وی در این کتاب درباره اسلام در ایران در 9 قرن اول اسلام یعنی در 900 ساله اول مطالب مفصلی در نقد و رد اسلام و قرآن بیان کرده است.

مشکلات مکاتب ششگانه شرق‌شناسی

در همه این مکاتب چندین مشکل وجود دارد: 1. بدفهمی‌های خاورشناسان، 2. خطاهایی آنان، 3. متمرکز شدن بر منابع اهل سنت، 4. تلاش برای فراهم کردن زمینه استعمار کشورهای مسلمان، 5. خودباخته کردن دانشجویانی که از کشورهای شرقی برای تحصیل به اروپا می‌رفتند.

اگر تاریخ دانشگاه قاهره را نگاه کنید، رئیس دانشگاه قاهره یا بخش‌هایی از دانشگاه الازهر در اختیار یک مستشرق معروف بوده است. همه مستشرقان بنام، سال‌ها در مصر به سر بره‌اند و در آنجا تدریس کرده‌اند. در اوایل قرن بیستم زوایه‌ای که مصر با اسلام حقیقی می‌گیرد، زمینه‌های آن را مستشرقان فراهم کردند؛ حتی انحرافاتی که در مطالب طه حسین، هست و مطالب و مشکلاتی که نسبت به اسلام دارد، از این جهت است که تحت تأثیر و شاگرد مستشرقان مسلط بر دانشگاه قاهر بوده است.

آسیب‌های مطالعات مستشرقان

-آقای رضایی اصفهانی: مطالعات مستشرقان را به دو دسته اساسی می‌توان تقسیم کرد؛ یکی مطالعات درون قرآنی و سنتی که تا قبل از سه دهه اخیر بوده است. دوم مطالعات و روش‌های جدیدی که مستشرقان در پی‌گرفته‌اند. هر یک از این دو قسم، آسیب‌های خاص خودشان را دارند.

آسیب‌های دوره سنتی

در دوره سنتی بیشتر مباحث درون قرآنی مطرح شده است. این دوره چهار مشکل عمده دارد.

1. خلط مباحث علمی‌ با مباحث تبشیری؛ یعنی برای مسیحی کردن می‌آمدند، ولی اسلام‌شناس می‌شدند.

2. خلط مباحث علمی ‌با اهداف استعماری. مخصوصا در قرن 19 که مستشرقان به سوی استعمار رفتند و حتی در کشور بریتانیا وزارت مستعمرات ایجاد شد. که عمده کارهای استشراقی را آنان انجام می‌دادند.[5]

3. کمبود اطلاعات آنها درباره اسلام ناب محمدی یعنی شیع؛ این بدان جهت بود که از منابع اهل سنت استفاده می‌کردند. نمونه آن، دائرةالمعارف لیدن است.

4. دخالت دادن پیش‌فرض‌ها مثل بدبین بودن نسبت به اسلام و مسلمین؛ معمولاً مستشرقان مسلمان نبودند و نگاه یهودی و مسیحی و یا نگاه متعصبانه داشتند و قرآن را متأثر از عهدین می‌دانستند. مستشرقان سنتی ترجمه‌های محرف ارائه دادند و گاهی تا ردیه نوشتن بر قرآن پیش رفتند.

آسیب‌های دوره جدید

آنچه برای ما مهم است دوره جدید مستشرقان است که روشنفکران اسلامی ‌از این دوره تأثیر پذیرفته‌اند. دکتر اسکندلو مقاله‌ای با عنوان تأثیرپذیری سروش از مستشرقان نوشته که در مجله مستشرقان منتشر شده است. مقاله دیگری درباره تأثیرپذیری نصر ابوحامد مصری، از مستشرقان نوشته شده است. مستشرقان در دوره جدید روش‌های جدیدی در بحث دارند. آنان مدعی هستند که ما برای فهم قرآن یک گام از مسلمانان جلو هستیم و روش‌هایی ابداع کرده‌ایم که مسلمانان در روش‌های سنتی خودشان به آنها دسترسی نداشتند و ندارند. آنان شش روش جدید را مطرح می‌کنند. برخی از این روش‌ها در جهان اسلام طرفدارانی پیدا کرده است. این روش‌ها عبارتند از: 1. تحلیل تاریخی، 2. روان‌شناختی، - گاهی از آن به انسان‌شناختی تعبیر می‌کنند.-3. جامعه‌شناختی، 4. زبان‌شناختی 5. نشانه‌شناختی 6. ادبی. این شش روش را روش تفسیر قرآن مطرح کردند. مراد از تفسیر ادبی آن تفسیری رایج در تفاسیر مانند تفسیر کشاف و امثال آن نیست. هر کدام از این شش روش، تعریف خاص خودش را دارد. اگر ما با این روش‌ها آشنا شویم، خطر مستشرقان در عصر جدید خوب مشخص می‌شود. مثلا اینها می‌گویند پیامبر اکرم به­عنوان یک انسان، مطالبی در قالب قرآن ارائه داده است. پیامبر اکرم در جامعه‌ای که زندگی می‌کرد، فرهنگ خاصی داشت، از قبیل فرهنگ جاهلیت و فرهنگ عرب. مثلاً عرب مهمان‌پذیر و مهمان‌دوست بود و همین در قرآن آمده است. عرب‌ها به وفای عهد اهمیت می‌دادند، همین در قرآن آمده است. پیامبر اکرم از لحاظ روانی تحت تأثیر جامعه بوده است. پس باید قرآن را با این نگاه بازخوانی کنیم. از این موضوع به تأثیر قرآن از فرهنگ زمانه یاد می‌شود. تحلیل تاریخی یعنی قرآن در طول تاریخ چه تأثیرپذیرهایی داشته است. در جمع‌آوری و نگارش قرآن حرف‌هایی دارند. البته سخن اصلی آنان این است که پیامبر اکرم قرآن را از جامعه و عرب گرفته است. در مجله مستشرقان دو مقاله درباره تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ زمانه وجود دارد.

در جامعه‌شناسی به دنبال تفسیر جامعه‌شناسی از قرآن نیستند، بلکه به دنبال فهمیدن قرآن با علوم اجتماعی و تأثیر جامعه بر قرآن هستند.

در موضوع زبان‌شناسی و نشانه‌شناسی در شماره اول مجله قرآن و علم، آقای معموری و قائمی‌نیا مقاله نوشتند. دیدگاه‌های مستشرقان را در کتاب منطق 3 آورده‌ایم و نقد کردیم. سخن آنان خیلی فراتر است از آنچه که در حوزه علمیه مطرح می‌شود. مراد از زبان‌شناسی، فهم زبان عربی و صرف و نحو عربی نیست، بلکه فراتر از اینها سخن می‌گویند. آرکون که در فرانسه بود، می‌گوید من موضوع مجاز را تحقیق و پژوهش می‌کنم. مجازی که وی می‌گوید با مجازی که ما در معانی بیان می‌خوانیم خیلی تفاوت دارد. برای آگاهی از دیدگاه آرکون، آثار امین خولی در مصر برای مسلط شدن بر ادبیات و مقاله آرکون، مناسب است دیده شود. آرکون می‌گوید ما باید دائرةالمعارف انتقادی نسبت به قرآن بنوسیم. مستشرقان نگاه عهدینی نسبت به قرآن دارند. نگاه آنان به تورات و انجیل نگاه بشری است و می‌گویند آنها را بشر نوشته است. لذا اناجیل چهارگانه با توجه به نام مؤلفان آنها، به انجیل مَتّا ، انجیل مَرقُس، انجیل لُوقا و انجیل یوحنّا شهرت یافته ‌است. اناجیل را چهار نفر نوشته‌اند، لذا چهار گونه می‌باشد. مستشرقان، قرآن را نیز همانند اناجیل می‌دانند و می‌گویند افراد مختلفی در صدر اسلام قرآن را جمع‌آوری کردند. درباره قرائت‌های مختلف نیز همین را می‌گویند. آنان معتقدند لوقا و متی تحت تأثیر فرهنگ زمان خودشان بودند. متی به بحث خدا بودن حضرت عیسی خیلی تمایل نشان نمی‌دهد، ولی در انجیل یوحنا از این جمله شروع می‌شود که او کلمه بود، کلمه نزد خدا بود او خدا بود. این به‌خاطر فاصله زمانی حدود 70 سال بعد از عیسی است که این انجیل نوشته شده است. لذا بیشتر تحت تأثیر مسائل یونانی بوده است. آنان با همین نگاه به قرآن نگاه می‌کنند و می‌گویند قرآن نیز تحث تأثیر فرهنگ زمان خودش قرار گرفته است. پس باید مطالعات انتقادی نسبت به قرآن داشت.

در مقابل دیدگاه مستشرقان، باید گفت که قرآن کتاب بشری نیست، بلکه وحی الهی است و معجزه می‌باشد و تحریف ناپذیر است و فرق اساسی با تورات و انجیل دارد. تورات و انجیل کتاب‌های محرف هستند. حتی آقای باربورد، در مقدمه علم و دین می‌گوید برخی از قسمت‌های تورات 700 سال پس از حضرت موسی نوشته شده است. اینکه در برخی قسمت‌های تورات داستان فوت و دفن حضرت موسی آمده است، گواه بر درستی سخن باربورد است. پس اصلاً قرآن با تورات و انجیل قابل مقایسه نیست. مستشرقان می‌خواهند همان نگاه عهدینی که در مطالعات عهدین دارند، به مطالعات قرآن منتقل کنند. این یک آسیب مهم است.

آسیب سوم دیدگاه مستشرقان نسبت به قرآن، تأثیر فرهنگ زمانه است، که در این دوره اخیر خیلی قوی شده است.

آسیب چهارم تناقض‌گویی است. مستشرقان در دیدگاه سنتی‌شان با قرآن مشکل داشتند و معمولاً ابراز می‌کردند، البته اطلاعات‌شان کم بود. در دیدگاه جدیدشان می‌خواهند خیلی علمی ‌با قرآن برخورد کنند، چون دوره جدید را دوره برخورد علمی ‌می‌دانند. مستشرقان در این دوره به ظاهر تلاش می‌کنند علمی ‌برخورد کنند. این دو دیدگاه گاهی میانش تناقض ایجاد می‌شود. در بعضی مقالات این تعارض‌ها هست. مثلا در مقاله حدیث و قرآن می‌گویند، سوره احزاب در نظر شیعه از سوره بقره بزرگتر بود. آقای بن بای در مورد مقاله­ای تحریف شده می‌گوید، شیعیان قائل به تحریف نیستند. و تهمت تحریف قرآن به شیعه درست نیست. این تناقض‌گویی به‌خاطر دو رویکرد قدیمی ‌و جدید است. این دو دائرةالمعارف «لیدن» و «اولیورمن» نقدهای خاص خودش را دارد. مثلاً در مقاله شیعه و تشیع، بعضی شیطنت‌های خاصی هست. یا مقاله فاطمه­زهرا که مک اولیف نوشته است؛ وی سرویراستار این دائرةالمعارف است. در این مقاله گفته، در قرآن درباره حضرت فاطمه سه تا آیه وجود دارد. این سه آیه را نیز به نحو سستی مطرح می‌کند. در حالی که در تراث روایی شیعه بیش از 137 آیه درباره آن حضرت نقل شده است. در دیگر مقالات‌شان همین شیطنت‌ها را می‌کنند. گاهی شیعه و سنی را به جان هم می‌اندازند. در مقاله تشیع و شیعه بیشترین تهمت را به شیعه دارند.

اهداف خاورشناسی

-آقای پورطباطبایی: اهداف خاورشناسان در سیر مطالعه شرق به طور کلی در هشت مؤلفه برشمرد:

1. تثبیت تاریخ انگاری

2. القای نوعی نگاه و نگرش واپسگرایانه

3 . استعمار

4. تبشیر یا ترویج مسیحیت

5. فراهم آوری زمینه تسلط بر شرق

6. انتقال میراث اسلامی‌

7. ایجاد شبه و رواج افکار نادرست درباره اسلام

8. ایجاد غرب محوری در مباحث علمی‌ القای روحیه خودکم بینی

تثبیت تاریخ انگاری

فقط هدف نخست(تثبیت تاریخ انگاری)  را توضیح می‌دهم.  

مراد از تاریخ انگاری: مراد و مفهوم تاریخ انگاری این است که فرهنگ‌های گمشده و تعریف نشده وجود دارند که با استفاده از تاریخ جهان دوباره ساخته می‌شوند.[6]

تاریخ انگاری به معنای استیلا بر ملل و ممالک مختلف و کنترل حیات اقتصادی آنان و یکسو کردن جریان تاریخ از طریق یکنواخت کردن آن است. باید توجه داشت که تاریخ انگاری با امپریالیزم رابطه نزدیکی دارد. این ارتباط به معنای آن است که از یک سو بر مسائل تاریخی، اقتصادی و سیاسی تأکید می‌شود و از سوی دیگر سیاست و اقتصادی که از این نوع نگاه تاریخی برمی‌آید از دیگر مسائل جدا می‌گردد. این اتفاق وضع عجیبی را در خصوص نظریه‌پردازی­های موجود در سطح جهان یا سیستم جهانی سرمایه‌داری یا تاریخ استبداد و دیکتاتوری بوجود آورده است.

الف) این فرضیه‌ها در وهله اول بدست خاورشناسان نسل‌های قبل که به­طور مستقیم سپاهیان مستعمراتی بوده­اند سپرده شده است.

ب) پیشرفت­ تاریخ‌ها، فرهنگ‌ها، و انسان‌های غیرهمزمان را که تابع روند تاریخی اروپایی نیستند، تابع طراحی تاریخ جهانی که هدفش یکنواخت­سازی است، قرار گرفته است.

ج) فرضیه­های مذکور مانع نگرش انتقادی و مسائل نیمه علمی ‌مانند شرق‌شناسی و معرفت­شناسی مرموز و مخفیانه­ای که با تحکیم سلطه غرب بر کشورهای دیگر مرتبط است، می­شود.

به­طور کلی در بحث تاریخ انگاری، شرق بعنوان نفس بدویت و ضد اروپا بودن و به مثابه شب زایش خردگرایی خارج از مدرنیه قرار گرفته است. و به سوی اضمحلال فرهنگی کشانده شده است. انسان­شناسی یا آرپلوژلی و قوم­گرایی اروپا، محصول اختلاف ریشه­دار و اساسی بوده است. از جمله بنیان­های معرفت­شناسانه آنها تاریخ انگاری است، این وجهه از خاورشناسی و اهداف آن در آثار ویکو، هگل، مارکس، رانکه، مشاهده می­شود.

یکی از اهداف عمده خاورشناسی، ایجاد فضای غرب محوری در مباحث علمی ‌و القای روحی خودکم بینی در میان دانشمندان و دانشوران کشورهای شرقی به ویژه مسلمانان است. به­گونه­ای که حتی بسیاری از دانشمندان این کشورها پس از نضج‌گیری اندیشه‌شان در کشور مادر، هنگام ثمردهی و شکوفایی و رونق اندیشه، مام میهن را ترک و در کشورهای غربی ساکن می‌شوند. از طرفی ایجاد این نوع سیطره فکر غربی به­گونه­ای است که گویی غیر از آن و خارج از آن نمی­شود اندیشید و هر نوع تفکری خارج از آن چارچوب محکوم یا متهم به نادرستی و غیر علمی‌بودن است.

انگیزه‌ مطالعات خاورشناسان

انگیزه­های خاورشناسان در مطالعات­شان به سه دسته تقسیم می­شود.

1. انگیزه­های مذهبی

2. انگیزه­های سیاسی

3. انگیزه­های فرهنگی.

خاورشناسان ابتدا به این نکته پی بردند که بدون دستیابی به دانش مسلمانان نمی‌توانند به اهداف خود نایل آیند. ایشان در بدو امر به دانشگاه اسلامی ‌قرطبه یا گرانادای امروز، اسکندریه و بغداد هجوم آوردند. این هجمه در زمان اوج تمدن اسلامی ‌و دوره حضیض اروپا شکل گرفته است. تاریخ شناسان غربی به این دوره، عصر تاریک یا شب­های بوتیک اطلاق کرده‌اند. در واقع هنگامی‌که اروپا در تاریکی و ضلالت علمی‌ و خرافی پرستی به سر می‌برد و دوره متحجر قرون وسطی را پشت سر می‌گذاشت، کشورهای اسلامی‌ در حال درخشش و شکوفایی علمی‌ و مذهبی خود بودند.

گوستالوبن[7] در این زمینه می‌نویسد: اگر عرب­ها فرانسه را نیز به اشغال ‌آورده بودند این کشور نیز مانند قرطبه به مرکز بزرگ فرهنگی تبدیل می‌شد. جای که عموم مردم قادر به خواندن و نوشتن بودند حتی برخی از آنها از قدرت توانایی سرودن شعر برخوردار شدند. در حالی که پادشاهان اروپایی در همان زمان از نوشتن نام خود عاجز بودند. در دوران درخشش تمدن اسلامی ‌به­طور تقریبی هر شهر مسلمانان از یک کتابخانه بزرگ برخوردار بود. هر مسجد یک پایگاه آموزش و یادگیری بشمار می‌رفت.

ویل دورانت[8] در تاریخ تمدن می‌نویسد، فرمان روای بخارا یکی از نویسندگان معروف مسلمان را برای پیوستن به دربار خود دعوت کرد. اما پزشک مذکور دعوت سلطان را به سبب آنکه برای حمل کتاب­های خود به 400 شتر نیاز داشت رد کرد. در حالی که همان زمان کتاب انجیل در خارج از کلیساها قابل دسترس نبود. به هرجهت انگیزه­ها هرچه باشد نمی‌توان این پدیده را نادیده انگاشت و به بهانه مغرضانه بودن آنها به تحلیل و پژوهش پیرامون آن نپرداخت. علاوه بر آنکه کجکاوی­های علمی ‌انسان­ها به هر انگیزه­ای که باشد سهمی ‌در بنای عظیم معارف بشری دارد. نگرسیتن در آنها باعث سود بردن از پژوهش­های عالمانه و توانایی بر تحلیل و پاسخگویی به موارد نادرست و غیر علمی ‌می­شود. بعضی از مشرقیان سیاست مشرب، این مستشرقان و علما و متبعان مسائل شرقی و دولت­ها متبوع خودشان را در استیلا و تسخیر ممالک شرق و ترغیب یک سیاست درشت و ظالمانه، رهنمایی کردند و بسیاری از آنان مدافع سیاست دولت خود در بهم زدن استقلال ممالک شرق شدند. در این مورد کافی است اشاره کنیم به کتاب بیست و سه سال علی دشتی که تا مدت­ها تلقی می‌شد نوشته علینقلی منزوی مترجم کتاب درس­هایی درباره اسلام است. حتی اوایل پیروزی انقلاب منزوی بخاطر اتهام نوشتن این کتاب زندان رفت تا گفتند نویسنده کتاب علی دشتی است. دشتی کتاب را تحت تأثیر گلدزیهر نوشته است.



[1]. وزیر آموزش و پرورش دولت پهلوی. سید فخرالدین شادمان (۱۲۸۶-۱۳۴۶ شمسی) در تهران متولد شد و پس از شصت سال زندگی در لندن وفات یافت.

[2]. زمانی، محمدحسن، مستشرقان و قرآن؛ نقد و بررسي آراء مستشرقان، بوستان کتاب، قم.  

[3]. صحيفه امام، ج‏6، ص235-236.

[4]. مارتین لوتر (به آلمانی: Martin Luther) (زاده ۱۰ نوامبر ۱۴۸۳ در آیسلبن آلمان - درگذشته ۱۸ فوریه ۱۵۴۶) کشیش متجدد و مترجم انجیل به زبان آلمانی و یک اصلاح‌طلب مذهبی بود.

[5]. برای آگاهی بیشتر به کتاب شرق‌شناسی و نیز کتاب قرآن و مستشرقان از آقای زمانی مراجعه شود.

[6]. ادوارد ودیع سعید(۱۹۳۵۲۰۰۳) نظریه‌پرداز ادبی، منتقد فرهنگی و فعال سیاسی فلسطینی - آمریکایی است. وی در دانشگاه‌های هاروارد و پرینستون درس خوانده بود و پروفسور زبان انگلیسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا بود.

[7]. گوستاو لوبون(۱۸۴۱ - ۱۹۳۱ میلادی)  ، عالم علوم اجتماعی و روان‌شناس فرانسوی.  

[8]. ویلیام جیمز دورانت (به انگلیسی: Will Durant) مشهور به "ویل دورانت"، (زادۀ ۵ نوامبر ۱۸۸۵ـ مرگ ۷ نوامبر ۱۹۸۱)، در "نورث آدامز" ماساچوست به دنیا آمد.