share
1398/06/31
گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن براساس مبانی اهل‌بیت (علیهم السلام)

گروه: علوم قرآنی
ارائه دهنده: دکتر فرج‌الله میرعرب
ناقد:  حجت الاسلام و المسلمین سعید بهمنی وحجت الاسلام  و المسلمین دکتر محمد اسعدی
دبیر علمی: دکتر سیدعلی سادات فخر
زمان برگزاری: 96/6/1

بخش اول: ارائه بحث

-آقای میرعرب: موضوعی که درباره آن گفتگو می‌کنم، تفسیر اجتماعی براساس مبانی اهل‌بیت است، نه تفسیر اجتماعی به معنای عام آن. بنابراین، با توجه به دیدگاه‌های اهل‌بیت موضوع تفاسیر اجتماعی و برداشت‌های اجتماعی از قرآن را مطرح می‌کنم. تفسیر اجتماعی، تفسیری از آیات قرآن است که با توجه به مسائل جامعه صورت می‌گیرد.
بستر شکل‌گیری تفسیر اجتماعی

پس آنکه در دنیای غرب و مسیحیت این موضوع مطرح شد که دین مربوط به اعمال فردی است و هیچ ارتباطی به جامعه و مسائل اجتماعی و سیاسی ندارد، دین را در حوزه فردی و مسائل فردی محصور کردند. منشأ دیدگاه مختص بودن دین به مسائل فردی، مشکلاتی بود که دانشمندان غربی با کشیش‌ها و کلیسا داشتند و فشاری بود که به دانشمندان غربی وارد می‌شد. آنان چنین نظریاتی را مطرح کردند تا زمینه پیشرفت جامعه را فراهم کنند. متأسفانه بعد از آن دورانی که گروهی از اندیشمندان اسلامی از ایران و دیگر کشورهای اسلامی برای تحصیل به غرب رفتند، همان نگاه دانشمندان غربی به دین و افکار و اندیشه‌های غربی وارد کشورهای اسلامی گردید و این دیدگاه مطرح شد که دین از سیاست و مسائل اجتماعی جدا است و نباید دین در غیر حوزه فردی دخالت کند. کم‌کم کار به جایی رسید که فرنگ رفته‌های به‌اصطلاح روشنفکر گفتند اصلا اسلام و قرآن نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی دخالتی ندارد و اسلام و قرآن برای مسجد و مسائل فردی و اخلاقی است. اندیشمندان مسلمان که قوی بودند و همانند کشیش‌ها دستشان خالی نبود و قرآن و روایات را پر از محتوایات اجتماعی و سیاسی می‌دیدند، ساکت ننشستند. و به‌ویژه از زمان سیدجمال‌الدین اسدآبادی اسلام و مسائل اسلامی به‌گونه‌ای مطرح گردید که به دنیا نشان داده شد اسلام و آموزه‌های اسلامی که در قرآن و روایات آمده، فراتر از آن چیزی است که دانشمندان غربی و فرنگ رفته‌های به اصطلاح روشنفکر در دنیای غرب و کلیسا دیده بودند. تقابل دانشمندان اسلامی با این تفکر غربی، موجب شد تفسیر اجتماعی و تفسیر سیاسی و تفسیر اقتصادی و مسائل علوم انسانی که در قرآن و روایات مطرح شده است، از آنها استخراج شده، در دنیای اسلام منتشر گردد. البته فرنگ رفته‌های به اصطلاح روشنفکر نیز ساکت ننشستند و با عنوان روشنفکر در مقابل دیدگاه دانشمندان اسلامی واکنش نشان دادند. اگر تفسیر المیزان اثر علامه طباطبایی را به‌دقت مطالعه کنیم، خواهیم یافت که اکثر آنچه ایشان مطرح کرده است، پاسخ به اشکالات آنان می‌باشد. مثلا یکی از اشکالات آنان این بود که آیا قرآن، که کتاب 1400 پیش است می‌تواند مسائل و مشکلات روز و آنچه در عصر کنونی مطرح است پاسخ دهد و برای مشکلات جامعه راه‌حل ارائه نماید؟ تفسیر اجتماعی با این نگاه ادامه پیدا کرد تا به زمان ما رسید که علامه طباطبایی و بعد از ایشان علامه جوادی آملی آن را ادامه دادند و به‌صورت زنده و ناب مسائل را پاسخ می‌دهند و نشان می‌دهند که قرآن قابلیت تفسیر اجتماعی دارد و فراتر از این، به همه مسائل علوم اجتماعی می‌تواند پاسخ بدهد.
توجیه تدوین تفسیر اجتماعی براساس مبانی اهل‌بیت

بنابراین، تفسیر اجتماعی سال‌های پیش مطرح شده و کار شده است و دانشمندان و مفسران بسیاری در جامعه اهل‌سنت و شیعه درباره آن نوشته‌اند، مانند المنار از رشید رضا، تفسیر فرقان از صادقی، تفسیر المیزان از علامه طباطبایی. تفسیر اجتماعی را دوباره مطرح کردن، یعنی چه؟ چه مطلبی را می‌خواهید مطرح کنید که نو و جدید باشد و نیازی را برطرف نماید یا راه جدیدی را باز کند؟ و پژوهش جدیدی محسوب شود؟ بنده در مطالعات خودم نیز به این نتیجه رسیده‌ام و در کتاب «علوم قرآن در احادیث اهل‌بیت» تذکر دادم که باید روایات اهل‌بیت را متمم و مکمل قرآن دانست و به بیان آیت الله جوادی، کسی که قرآن دارد، ولی اهل‌بیت را ندارد، قرآن را هم ندارد. و عبارت «حسبنا کتاب الله» به معنای نه کتاب الله و حذف قرآن است نه اکتفا کردن به قرآن؛ چون نکات ظریف و دقیق قرآن و هدایت‌های خاص قرآن را اهل‌بیت به مسلمانان هدیه داده‌اند. فهم این مطلب دقت خاصی لازم دارد و من در قالب یک نظریه مطرح می‌کنم: هنگامی که روایات اهل‌بیت را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم که قرآن را کتابی زنده، جاری و برای همه امت‌ها در طول تاریخ می‌دانند. این مطلب مهمی است قرآن کتابی زنده، جاری و برای همه امت‌ها است و هر امت و گروه و حزبی با هر گرایشی خاصی که دارند، اگر به قرآن مراجعه کنند، آیات مربوط به خودشان را پیدا می‌کنند. این مطلب بسیار مهم، یک مبنای بسیار محکمی به ما می‌دهد و آن اینکه اگر ما امروز دچار مشکل هستیم، به قرآن مراجعه نکرده‌ایم و به دستورات قرآن عمل نکرده‌ایم. اگر اکنون مشکلات اجتماعی مانند معضل طلاق، بحران کودکان بیابانی و خیابانی، تغییر رفتارهای و اخلاق‌ها، تغییر سبک زندگی، تغییر هنجارها در جامعه وجود دارد، به همین جهت است که به قرآن مراجعه نکرده و به دستورات قرآن عمل نکرده‌ایم؛ چون طبق سخنان اهل‌بیت، قرآن کریم پاسخگوی همه مشکلات است و دوای همه دردها در آن هست. هدف بنده نوشتن یک تفسیر عمومی اجتماعی و به‌صورت کلی نیست که در آن تفسیر بگوییم که این آیه مربوط به مسائل اجتماعی است و قرآن درباره جامعه نظر دارد، بلکه اهل‌بیت می‌فرمایند اگر برای جزئیات و برای مسائل خاص به قرآن مراجعه شود، راه‌حل آن مشکل و مسئله در قرآن وجود دارد. اگر به متن روایات مراجعه شود، این مطلب به‌خوبی روشن می‌شود. یکی از این روایات چنین است: امیرمؤمنان علیه السلام می‌فرماید: «اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ وَ اسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِكُمْ فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْعَمَى وَ الضَّلَالُ انه لیس علی احد»:[1] هرکسی قرآن را داشته باشد فقر و فاقه ندارد، کمبود و مشکل علمی نخواهد داشت و نیاز نخواهد داشت به دنیای غرب مراجعه کند و مباحث علوم اجتماعی را از آنان بگیرد و دیگر این‌گونه نخواهد بود که چنانچه بخواهد یک مقاله علمی پژوهشی بنویسد، اگر در ابتدای آن کلمات و اصطلاحات غربی یا شرقی نباشد، بگویند آن مقاله علمی پژوهشی نیست. آن حضرت می‌فرماید: ای علما اگر خواستید سیراب شوید، به قرآن مراجعه کنید. صالحان برای اینکه طریق صلاح را انتخاب کنند به قرآن مراجعه کنند. «وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْعِبَاد»؛[2] هیچ چیزی نیست که انسان‌ها بدان احتیاج داشته باشند، ولی در قرآن وجود نداشته باشد. این روایت همه مطالب مربوط به اقتصاد، فرهنگ، جامعه و مسائل اجتماعی را شامل می‌شود و در مسائل اجتماعی که به آنها مبتلا هستیم، قرآن خیر و شر را به ما نشان می‌دهد، آن هم خیر واقعی و شر واقعی، نه توهمی و خیالی. در روایت دیگری که از امام صادق علیه السلام نقل شده است می‌خوانیم: مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ؛[3] بنابراین روایت، برای رفع اختلافات و مشکلات اجتماعی در قرآن اصول و قوانینی وجود دارد که برای رفع آنها باید به قرآن مراجعه کرد. برای اینکه بدانیم چگونه بایستی زندگی کنیم و سبک زندگی ما چگونه بایسته است، تا در آن، جنگ، درگیری، اختلاف، طلاق و ... نباشد، باید به قرآن مراجعه کنیم. نکته جالبی که نظریه بودن این موضوع را نشان می‌دهد، این است که اهل‌بیت قرآن را وسیله درمان بیماری‌ها روحی و اجتماعی انسان‌ها معرفی می‌کنند: فیه دواء دائکم و نظم امرکم. از عنوان نظم امر می‌‍فهمیم که مراد از «دواء داء» بیماری‌های اجتماعی است. قرآن برنامه نظام‌سازی دارد و می‌تواند نظام جامعه را سامان بدهد و مدیریت کند. هنگامی که به تفاسیری که به تفاسیر اجتماعی معروف هستند، مراجعه می‌کنیم، بیش از کلیاتی درباره مسائل اجتماعی، چیزی دیگری در آنها نمی‌یابیم. در آن تفاسیر از این ظرافت‌ها و دقت‌ها که قرآن می‌تواند مسائل اجتماعی را حل کند خبری نیست. التبه تعبیر روایات بیماری جامعه است (فیه دواء دائکم). آیا طلاق تبدیل به یک بیماری و مسأله اجتماعی نشده است؟ مسائل روانی اجتماعی مسائل یپچیده‌ای است که امروز وجود دارد و جامعه را به‌سوی روانی‌شدن و بیماری اعصاب پیش می‌برد. درمان اینها در قرآن وجود دارد. اگر تفسیر اجتماعی براساس مبانی اهل‌بیت شکل گیرد و با توجه به ظرافت‌ها و دقت‌هایی که اهل‌بیت به ما گوشزد کرده‌اند، وارد قرآن بشویم، می‌توانیم دردهای جامعه را درمان کنیم. منظور من از تفسیر اجتماعی، چنین تفسیری است، نه به معنای عام آن.
شیوه تفسیر اجتماعی براساس مبانی اهل‌بیت

به نکته‌ای دیگر که خیلی مهم‌تر است و در روایات درباره قرآن مطرح شده است، اشاره می‌کنم. تفسیر اجتماعی با این گرایش و با این راه و براساس این مبانی چگونه تفسیری است؟ طبق روایات اهل‌بیت از دیدگاه قرآن معیار مصون بودن و ثواب بردن و مورد رضایت یا غضب خدا بودن رضایت جمعی و کراهت جمعی است. ناقه صالح را یک نفر پی کرد، ولی جامعه مجازات شد. عده‌ای از قوم لوط گناه کردند، ولی همه مجازات شدند؛ زیرا جامعه به آن عمل رضایت داشت. اگر تفسیر اجتماعی می‌خواهد یک نظریه کارساز و کارآمد بدهد، باید این گونه نگاه کند. مثلا اگر در جامعه ایران بر اثر گناهی در جریان است، بلای عامی نازل شود، بدین جهت است که جامعه به آن گناه راضی بوده است، هرچند این رضایت به صورت سکوت باشد. طبق روایت حتی رضایت سکوتی موجب غضب خدا می شود. آیا ما قرآن را با شیوه تفسیر اجتماعی کردیم؟ آیا کتابی هست که به مردم نشان دهد که مبنای قرآن رضایت قلبی و کراهت قلبی است، تنها عمل نیست. اگر مردمی امر به معروف و نهی از منکر نکردند، دچار بلایی می‌شوند که دامنش همه را می‌گیرد و همه به آتش آن می‌سوزند. من در این نظریه دنبال این مطلب هستم که تفسیر اجتماعی بر اساس مبانی اهل‌بیت را شروع کنیم و با دقت‌های لازم بیمارهای جامعه را احصا کنیم و پس از آن پاسخ‌هایش را از قرآن استخراج کنیم. اگر اهل‌بیت جامعه را یک موجود زنده می‌دانند و اگر پیامبر می‌فرماید جامعه اسلامی جسد واحد است، باید در تفسیر اجتماعی، جامعه را جسد واحد در نظر بگیریم و قرآن را براساس جسد واحد تفسیر کنیم.|ارائه خلاصه مطالب توسط دبیر جلسه


-آقای سادات‌فخر: تفسیر قرآن با گرایش‌های مختلفی انجام می‌شود. یکی از آنها گرایش اجتماعی است که آقای میرعرب تفسیر قرآن با گرایش اجتماعی براساس مبانی اهل‌بیت را می‌خواهد انجام دهد. علت، نیاز و ضرورت به گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن براساس مبانی اهل‌بیت این است: پس از آنکه عده‌ای تلاش کردند دین را به حوزه خصوصی محصور نمایند و از حوزه عمومی و به معنای عام کلمه از اجتماع دور کنند، در برابر این نظریه اکثریت دانشمندان جهان اسلام واکنش نشان دادند و گفتند دین اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی به حوزه عمومی همان مقدار نظر دارند که به حوزه خصوصی تعلق دارند. با تاریخ نگاری که شده است، این دیدگاه از زمان سیدجمال الدین به چشم می‌خورد. پس از وی محمد عبده، رشیدرضا، سیدقطب و ... در جامعه اهل‌سنت و دانشمندانی مانند علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی و ... در جامعه شیعه این موضوع را در تفاسیر و در برخی تک‌نگاشته‌های تخصصی که با نگاه جامعه‌شناختی یا مسائل اجتماعی نوشته شده است، مثل نوشته‌های آیت الله مصباح پیگیری کردند. همه این دانشمندان بر این عقیده‌اند که برای پیدا کردن راه‌حل‌ها و مقابله با چالش‌های جامعه اسلامی بهترین راه در تفسیر قرآن، تفسیر با گرایش اجتماعی است.


بخش دوم: نقد مباحث ارائه‌شده
عدم همخوانی عنوان نشست با مطالب بیان‌شده

-آقای اسعدی: نسبت به موضوع جلسه و آنچه به عنوان متن جهت بررسی در این جلسه برای این‌جانب فرستاده شد، چند نقد وجود دارد.

1. عنوانی که برای بنده فرستاده شد، گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن است و متنی که در ذیل این عنوان بود، تا حدی متناسب با همان عنوان است. قید «براساس مبانی اهل‌بیت» در تابلو و بنرها اضافه شده‌است. آنچه آقای میرعرب فرمود گواه این است که مدنظرشان تفسیر اجتماعی براساس مبانی اهل‌بیت است. جمع‌بندی دبیر جلسه مطلب دیگری شد و آن اینکه چه بسا ما بتوانیم در تاریخ تفسیر اجتماعی دستکاری کنیم و از سیدجمال شروع و به رشید رضا و عبده برسانیم و سپس به تفاسیر شیعه مانند علامه طباطبایی و جوادی آملی و ... ختم کنیم؛ در حالی در صفحه‌ای که به عنوان خلاصه مطالب نوشته شده است، اصلا گواه چنین چیزی نیست و در آن از قید «براساس مبانی اهل‌بیت» سخنی به میان نیامده است.

2. توضیحاتی که آقای میرعرب در این جلسه ارائه کرد، مطالب کاملا درست و قابل دفاعی است. اگر نقدی ارائه می‌شود، براساس نوشته‌های است که پیش از این به دست بنده رسیده است. با توجه به کتاب‌ها و تفاسیر و مقالات متعدد و فراوانی که در موضوع تفسیر اجتماعی تدوین شده است، آیا مجددا پرداختن به این بحث نیاز است و ضرورت دارد؟ آیا مسأله بحث و بررسی نشده‌ای وجود دارد که باید از آن بحث شود؟ خود آقای میرعرب این پرسش را مطرح کرد و پاسخی نیز ارائه داد.

3. هنگامی که گفته می‌شود گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن براساس آن تعبیر عامی که پیشتر بوده است و یا براساس مبانی اهل‌بیت، بی‌شک این موضوع، موضوع خوب و ضروری است و نیز بی‌تردید مسائل حل نشده‌ای وجود دارد؛ اما تدوین اثری که یک محقق می‌خواهد انجام شود از چه ویژگی‌هایی باید برخوردار باشد؟ آیا آن جهات ضروری و مسائلی که آقای میرعرب به آن اشاره کرد، در چنین اثری انعکاس یافته و به نتیجه‌ای دست یافته است یا نه و اگر قرار باشد به نتیجه برسد آیا عناوین کلی تحت عنوان گرایش اجتماعی در تفسیر هم مبانی را شامل شود هم روش را؟ آیا چنین پروژه‌ای انجام شدنی است؟ اگر این جلسه در دفاع از این اثر و این عنوان است، به نظر بنده اشکال همچنان باقی است و اگر کاری که در اینجا صورت گرفته و ارائه شده است، ملاک قرار دهیم، آن نیز اشکال را برطرف نمی‌کند.

4. متن ارائه شده از ابهامات و پرسش‌های جدی برخوردار است: اولا این متن فقط بحث مختصری را با عنوان اهل‌بیت و تفسیر اجتماعی مطرح کرده است و یه سری مطلب کلی درباره زبان قرآن و جامعیت قرآن و اینکه باید قرآن برای مسائل اجتماعی حرف داشته باشد، آورده است. این مطالب قابل استفاده است، اما آیا آنها در توصیف تفسیر اجتماعی، مبانی تفسیر اجتماعی، و دیگر عناوینی که این‌جا آمده است، اثر خاصی گذاشته است تا بگوییم این پروژه تفسیر اجتماعی براساس مبانی اهل‌بیت است؟ این مبنای اهل‌بیت کجا خودش را نشان داده است؟ به نظر می‌رسد در هیچ‌ جای متن خودش را نشان نداده است. به مفسران پرداخته شده و آرای آنان ذکر شده است، هم از مکتب اهل‌بیت سخن به میان آمده است و هم از مکتب غیر‌اهل‌بیت. همه نکاتی نیز که ذکر شده است، از سوی کسانی که پیرو مکتب اهل‌بیت نیستند، کرارا عرضه شده‌است، بنابراین، چیزی که بو و عطر خاص اهل‌بیت را بدهد در این متن احساس نمی‌شود. افزون بر این، آن ابهام کلی‌تری که با موضوع برقرار است باقی است، حتی با قید براساس مبانی اهل‌بیت.
عدم تهیه طرح و مشخص‌نبودن قلمرو بحث

5. طبیعی است که هر نوشته‌ای پیش از نوشتن از طرحی برخوردار است. این متن 90 صفحه‌ای از چه طرحی پیروی کرده است؟ آیا قبلا برای آن، طرحی تهیه شده و ارائه شده است؟ به نظر می رسد چنین اتفاقی رخ نداده است. تشتت و پراکندگی‌‌‌هایی که در مباحث این اثر دیده می‌شود، گواه این مطلب است.

6. تفسیر اجتماعی با عناوین دیگری که نزدیک به این عنوان است، مانند تفسیر هدایتی، تفسیر تربیتی، تفسیر سیاسی، تفسیر تمدنی و... چه نسبتی دارد؟ در این اثر مشخص نشده است.

7. پیش از انجام یک کاری علمی لازم است قلمرو بحث مشخص گردد، که در این اثر قلمرو تفسیر اجتماعی روشن نشده است. با اینکه یک این اثر از یک مقدمه طولانی برخوردار است.

8. زبان این متن با ادبیات کاملا خطابی و انشائی نگارش شده و از اصول پژوهش پیروی نکرده است. آیا قرار است این اثر دستوری باشد یا توصیفی؟ اگر قرار است براساس مبانی اهل‌بیت باشد به یک معنا توصیفی خواهد بود و به یک معنا دستوری. سراسر این نشان از توصیفی بودن آن دارد.

9. مفسرانی که با گرایش اجتماعی به تفسیر قرآن پرداخته‌اند در جهان عرب، شبه قاره هند، شرق آسیا، ترکیه و ایران هستند و کتاب‌های آنان موجود است. با چه معیار و ملاکی عده‌ای از مفسران اهل‌سنت گزینش شده و دیگر مفسران نیامده است؟

10. در مباحث مقدماتی در رشته تفسیر و علوم قرآنی وقتی به گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن پرداخته می‌شود، قاعدتا ادبیات خاصی باید رعایت شود. یا ادبیات جدیدی مطرح شود یا از ادبیات قوم تبعیت شود. چند نمونه از متن ذکر می‌کنم: مفروغ‌عنه است که گرایش در مقابل روش می‌باشد. در چند جا در متن گرایش تفسیر اجتماعی از شاخه‌های تفسیر اجتهادی دانسته شده است. آیا تفسیر اجتهادی روش است یا گرایش؟ روشن است که تفسیر اجتهادی یک روش است. پس معلوم نیست که در این متن مراد از گرایش همان است که مقابل روش قرار دارد یا چیز دیگری.
مشخص نبودن مقصود از «مبانی»

11. هنگامی که می‌گوییم مبانی اهل‌بیت، مراد شما از کلمه «مبانی» چیست؟ آیا همانند آقای صفوی یک تعریف جدیدی ارائه می‌دهید یا تعریف مشهور را می‌گیرید؟ در این متن این مطلب روشن نشده است. مواردی که محصول تفسیر اجتماعی است، نمی‌تواند از مبانی تفسیر اجتماعی محسوب گردد، مثلا پس از ورد مجتهدانه به قرآن با گرایش اجتماعی، ممکن است محصول آن یک  نظریه اجتماعی باشد از قبیل اینکه فرد اصالت دارد یا جامعه. این محصول تفسیر اجتماعی است نه مبانی تفسیر اجتماعی. مبانی تفسیر اجتماعی، یعنی زیرساختی که برای تفسیر اجتماعی و چگونه تفسیر کردن ـ طبق دیدگاه آقای صفوی ـ نیاز است. اینها باید بررسی شود. نیز مانند اینکه ما می‌توانیم نگاه اجتماعی به آیات قرآن داشته باشیم، اینکه انسان بُعد اجتماعی دارد و مقاصد هدایتی قرآن شامل این بعد هم می‌شود، اینکه در تفسیر اجتماعی ما به چه منابعی و چه روش‌های خاصی نیاز داریم. هنگامی که قید «براساس مبانی اهل‌بیت» را به تفسیر اجتماعی افزودیم،  به یک سری مبانی و مقدمات دیگری نیز نیاز دارد، از قبیل اینکه آیا اهل‌بیت در زمینه تفسیر اجتماعی ورود پیدا کرده‌اند؟ آیا مبانی اهل‌بیت با دو خبر واحدی که هیچ تحلیل سندی و دلالی نشده است، به راحتی به‌دست می‌آید؟ ادب بحث‌های علمی در استناد به اهل‌بیت این است که به کسی که خبر را نقل می‌کند اسناد داده شود. اخبار همه خبر واحد است که از نظر سند و دلالت به بررسی نیاز دارد. پس به‌راحتی نمی‌توان مبانی اهل‌بیت در تفاسیر اجتماعی را کشف کرد. پس وقتی گفتیم براساس مبانی اهل‌بیت دشواری‌های دیگری را خواهیم داشت.

12. میان عناوین خلط شده است. در یک جا تفسیر اجتماعی منهج شمرده شده است. منهج معادل روش است. اتجاه معادل گرایش است.

13. فایده و هدف این اثر قرار چیست؟ آیا قرار است گامی به جلو ببرد یا تبدیل شود به کاری عمومی برای آشنایی با تفسیر اجتماعی؟ پیشنهاد می‌شود که ابتدا یک مقاله در این موضوع نوشته شود و بعد به صورت کلان پروژه انجام گیرد.عدم هماهنگی میان عنوان نشست با عنوان جزوه


-آقای بهمنی: مناسب است هنگامی که تصمیم گرفته می‌شود اثری برای بررسی در جلسات کرسی نقد بیاید، قبلا احراز شده باشد که این اثر به حدی از بلوغ رسیده که قابل طرح در نشست علمی است. یک راه احراز این که موضوع و طرح آن تصویب شده باشد و متن آن زیر نظر ناظران و ارزیابان بررسی شده باشد. در این اثر عجله شده و این نکته در آن رعایت نشده است.


درباره این اثر من از جهت عنوان پژوهش، ماهیت پژوهش، ارجاعات، زبان نوشتار، کاربرد اصطلاحات و ساختار نکاتی را اشاره می‌کنم.


1. عنوان پژوهش؛ در جزوه‌ای که به دست بنده، رسیده عنوان عبارتست از: گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن، ولی عنوان نشست عبارتست از: گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن براساس مبانی اهل‌بیت. بنابراین، عنوان آن جزوه با عنوان همایش هماهنگ نیست. این اشکال بدان جهت است که آن اثر به حدی نرسیده که در یک نشست علمی بررسی شود. عنوان پژوهش گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن است. قید براساس مبانی اهل‌بیت قیدی توضیحی است که نوع گرایش و ماهیت آن را مشخص می‌کند. این عنوان یک مفهوم اساسی دارد به نام گرایش که در مقابل روش است. خاستگاه گرایش مربوط به خود مفسر است. علایق و توانایی‌هایش و مسائلی که با آنها درگیر است، سبب می‌شوند که گرایش شکل بگیرد. اینها در حیطه عاطفه مفسر است، یعنی یک حیطه روانشناختی دارد. و آن، عواملی است که در یک مفهوم و در یک مسأله روانشناسانه اثر گذاشته است. این خاستگاه گرایش است و گرایش به این معنا در کل متن مفقود است .گرایش اصلا تعریف نشده است، به‌رغم اینکه گرایش در صدر عنوان است و به‌جای آن، تفسیر اجتماعی بحث شده است. پس گرایش به عنوان یک مفهوم کلیدی در متن مغفول واقع شده است.

پیشنهاد: اگر چنین اثری ضرورت داشته باشد ـ که آن هم جای بحث دارد چون آثار و مقالات در این موضع بسیار است ـ پیشنهاد می‌شود عنوان به «مبانی تفسیر اجتماعی در کلام اهل‌بیت» تبدیل شود. این عنوان منسجم‌تر از عنوان «تفسیر اجتماعی براساس مبانی اهل‌بیت» است ؛ چون از گرایش به معنای گفته شده هیچ اثری در این متن نیست.
عدم تناسب ماهیت و متن پژوهش

2. ماهیت پژوهش؛ ماهیت این پژوهش توصیفی است، با این حال سراسر متن مشحون از توصیه است. 73 بار کلمه باید و 6 بار کلمه نباید در متن به‌کار رفته است در مجموع 79 بار برای ما دستور صادر کرده است. متنی که ماهیت آن توصیفی است، نباید تا این حد در آن دستور صادر شده باشد، بلکه باید مشحون از تبیین باشد. لازم است تبین شود که رابطه این گرایش با مبانی برآمده از کلام اهل‌بیت چیست؟ شاید برخی بایدها اصول باشد که به مبانی ملحق شود. این باید و نباید مربوط به لحن خطابی است. این متن از اول تا آخر متنی علمی و آکادمی نیست، چون زبان سراسر آن خطابی و محاوره‌ای است، پس کل متن باید اصلاح شود. چند نمونه از خطابی و محاوره‌ای بودن متن: خداشناسان روشن ضمیر معتقدند. ما باید خداشناسان را به دو دسته تقسیم کنیم روش ضمیر و خاموش ضمیر. ما ملاک این دو دسته را نداریم. بشر با وضع قوانین مادی‌گرایانه و شهوت‌محور در ... .
ضرورت بحث از مولفه‌های مفسر اجتماعی به‌صورت منسجم

3. ویژگی‌های مفسر اجتماعی؛ ویژگی‌های مفسر اجتماعی به صورت مخلوط ذکر شده است. این ویژگی‌ها باید به‌ترتیب گفته شود و توضیح داده شود. تمام ویژگی‌ها در یک پاراگراف و به صورت مخلوط آمده است، به‌گونه‌ای که باید خود مخاطب بخواند و آن ویژگی را استخراج کند. ابتدا باید گفته شود که این تعداد ویژگی برای مفسر اجتماعی لازم است و بعد به ترتیب تک‌تک آن ویژگی‌ها ذکر شود و توضیح داده شود. علت عدم رعایت این نکته آن است که اثر قبل از پخته شدن برای جلسه نقد آمده است.

4. عدم توضیح اصطلاحات؛ در کاربرد اصطلاحات گرایش، روش و مبانی، آنها توضیح داده نشده است.
تفنن در عبارت

5. تفنن در عبارت؛ در متن تفنن در عبارت وجود دارد که خواننده را سرگردان می‌کند. مثل عبارت تفسیر اجتماعی و گرایش و تفسیر جامعه‌نگر. تفسیر اجتماعی که ما نمی‌دانیم گرایش را می‌خواهد بگوید یا تفسیر اجتماعی را. هنگامی که یک متن علمی نوشته می‌شود و مفهومی را هدف دارد، باید از تفنن در عبارت پرهیز شود و گرنه هم خواننده سرگردان می‌شود و هم گمان می‌کند نویسنده تفاوت اصطلاحات را نمی‌داند. البته بسامد تفسیر اجتماعی در متن بیش از بقیه مفاهیم است. اگر عنوان تفسیر اجتماعی برای بیان مطلب کافی است، چرا از عنوان گرایش استفاده شده است؟ چرا از مفاهیم دیگر استفاده شده است؟ پیشنهاد من این است که عنوان به «مبانی تفسیر اجتماعی در کلام اهل‌بیت» تبدیل شود.
سهم اندک مؤلف
در تولید اثر

6. کمبود تولیدی مؤلف: سهم نویسنده از تحلیل کلی متن نقل قول مستقیم ده هزار و ششصد و پنجاه یک کلمه، یعنی 40 درصد متن را شامل است. آیات و روایات و ترجمه آنها سه هزار و سیصد کلمه است. از کسانی که نقل قول از آنها شده است، مانند آیت الله جوادی و بزرگان دیگر، تمجیدهایی صورت گرفته است که در متون علمی مرسوم نیست. 12900کلمه یعنی 41و نه دهم درصد صفحه  تولیدی ایشان است؛ البته اگر آنها هم نقل قول غیر مستقیم نباشد. نقل قول‌های فراوان متن را به‌صورت یک مجموعه یادداشت درآورده است؛ بنابراین، باید روی متن کار شود تا به یک متن علمی تبدیل شود. گاهی می‌شود یک صفحه یا دو صفحه را در چندکلمه گزارش کرد و سپس ارجاع داد. هنگامی که قید «بر مبنای اهل‌بیت» را ملاحظه کنیم، نتیجه این می‌شود که باید روایات تبیین شود، نه اینکه به بررسی دیدگاه‌های علما پرداخته شود.
غیرمتوازن بودن متن

7.  غیرمتوازن بودن متن: این 90 صفحه یک متن غیر متوازن است. 34 صفحه از 86 صفحه به مباحث مقدماتی پرداخته شده است که فوق العاده اطناب دارد و آورده‌ای نیز ندارد و مؤلف از آن استفاده‌ای نکرده است. بحث مبانی که بحث اصلی در این موضوع می‌باشد، 41 درصد از متن را شامل است، و ویژگی های مفسر که بحثی الحاقی است 15 درصد از متن را شامل است، پس 41 درصد از متن، بدون در نظر گرفتن نقل قول‌ها مربوط به مبانی است.
ناکارآمدی ساختار
بحث

8. ناکارآمدی ساختار: این متن از حیث ساختار یک ساختار ناکارآمدی دارد. در مبانی شش مبنا آورده است، سه مبنای نخست مبنای قرآن‌شناسی است، مبنای چهارم انسان‌شناسی است، مبنای پنجم قرآن‌شناسی است، مبنای ششم اسلام‌شناسی است که این مبنا اعم از مدعا است. پس از این شش مبانی چهار مبنا قرآن‌شناسی، یک مبنا انسان‌شناسی و یک مبنا اسلام‌شناسی. در این مبانی، می‌گوید مبانی اهل‌بیت با مبانی اهل‌سنت تفاوت دارد، درحالی که مثالی‌های ذکر شده در متن با اهل‌سنت مشترک است. برای جامعه از دیدگاه قرآن ویژگی‌های ذکر کرده است، اگر این ویژگی‌ها را جزو مبانی محسوب کنیم، سه مبنای جامعه‌شناختی به آن شش مبانی اضافه خواهد شد. در صورت تصویب انجام این پروژه پیشنهاد من این است: اولا روی مبانی تمرکز شود. اگر بخواهد تفسیر اجتماعی از قرآن براساس مبانی اهل‌بیت منقح شود، من این مبانی را پیشنهاد می‌کنم: 1. مبانی معرفت‌شناسی، یعنی آیا می‌توانیم به این معارف دست پیدا کنیم؟ و چگونه باید دست پیدا کنیم؟ 2. مبانی هستی‌شناسی؛ 3. مبانی قرآن‌شناسی؛ 4. مبانی انسان‌شناسی؛ 5. مبانی جامعه‌شناسی. بدین شیوه یک ساختار با ظرفیت و معنادار شکل خواهد گرفت که هرکدام از اینها یک سوال خواهد بود. مثلا سوال می‌شود: مبانی معرفت‌شناسی تفسیر اجتماعی چیست؟

9. این یک صفحه‌ای که به عنوان خلاصه مباحث مربوط به موضوع نشست برای شرکت کنندگان در نشست ارائه شده است، آمده است: گرایش اجتماعی در تفسیر قرآن براساس مبانی اهل‌بیت؛ در حالی که در این صفحه هیچ مبانی از مبنانی اهل‌بیت در تفسیر اجتماعی وجود ندارد. افزون بر اینکه خود همین صفحه اشکالات دیگری هم دارد.
بخش سوم: ارائه دفاعیات ارائه‌دهنده از نقدها

-آقای میرعرب: آقای بهمنی نکات خوب و عالی فرمود از ایشان متشکرم. بسیاری از نکات دقیق و درست بود که باید در انجام این پروژه به آن توجه شود. ولی یک مطلب مهم را باید توضیح بدهم تا روشن شود که آنچه که فرمودند ـ که درست بود ـ اما عیب از کار من نیست. این نشست برای نظریه‌پردازی تشکیل شده است؛ در حالی که ناقدان محترم به دنبال کتاب چاپ شده یا در حال چاپ هستند. اگر این راه غلط در پژوهشگاه به وجود آمده است باید این راه اصلاح شود. باید یک نظریه مطرح شود و نقد و بررسی شود تا کرسی نظریه‌پردازی شکل‌گیرد، نه کرسی نقد کتاب. بررسی و نقد کتاب با کرسی نظریه‌پردازی متفاوت است. در کرسی نظریه‌پردازی باید یک نظریه مطرح شود و نقد و بررسی شود تا کمکی به صاحب نظریه باشد و بعد از آن تحقیق و پژوهش را ادامه دهد. اینکه آقای بهمنی می‌گوید این موضوع و متن به بلوغ لازمه نرسید به این نشست آمده است، ناشی از آن برداشت اشتباه است که خیال کرده اینجا کتاب بررسی می‌شود. در اینجا یک نظر و یک نگاه بررسی و نقد می‌شود تا اگر نظریه بودن آن خطاست از آن دست کشیده شود. اگر قابل نظریه بودن هست و می‌تواند یک نظریه باشد، ابعاد، زوایا و نکاتی که باید درباره آن مورد لحاظ قرار گیرد مطرح شود تا بر آن اساس، کتاب یا مقاله‌ای نوشته شود.



[1] . مستدرک‏الوسائل، ج4، ص239.

[2] . کافی، ج1، ص59.

[3] . الكافی، ج1، ص60.