اخوّت

پدیدآورمحمد خراسانی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 2

تاریخ انتشار1388/01/30

منبع مقاله

share 1030 بازدید

اخوّت

واژه «اخ» و مشتقّات آن به‌صورت‌هاى مفرد، تثنيه و جمع 96 بار در قرآن آمده است. واژه‌شناسان، اخوّت مصدر «اخ» را به‌معناى برادرى نسبى يا دينى و دوستى و مصاحبت دانسته‌اند.[26] معناى اصلى و حقيقى «اخ» شريك در ولادت يا شيرخوارگى است كه برادر نَسَبى و رضاعى را شامل مى‌شود و در ديگر مفاهيم (مانند مشاركت در قبيله، كار و صنعت، دين و دوستى) به‌صورت استعاره و مجاز به‌كار رفته است.[27] برخى‌معتقدند: معناى اصلى اين واژه قوّت و نيرو است كه در آن مفهوم الفت، عطوفت و دوستى اشراب شده و در همه واژه‌هاى قرآنى «اخ» و مشتقّات آن، اين معنا لحاظ شده است.[28] واژه اخ و مشتقّات آن در قرآن به‌معناى برادرى نَسَبى و رضاعى ميان دو تن، عاطفى، قبيله‌اى، هم‌راهى و هم‌گرايى و برادرى دينى آمده است.[29]
در برخى از آيات، «اخ» به‌معناى برادر نسبى يا رضاعى به‌كار رفته، مانند مواردى كه داستان برخى برادران آمده است; هم‌چون داستان هابيل و قابيل (مائده/5، 27‌ـ‌31)، داستان موسى و هارون (اعراف/7، 42)، داستان يوسف و برادرانش (سوره يوسف/12)، و آياتى كه از احكام برادرى چون ارث (نساء/4، 12)، و رابطه محارم نسبى (نور/31، 24)، سخن به‌ميان آورده (‌=>‌‌برادر) و آياتى كه مرز دين‌دارى را از مرز روابط نسبى و برادرى جدا ساخته، و از مؤمنان خواسته در‌صورت گمراهى، از آنان فاصله بگيرند: «...‌لاتَتَّخِذُوا ءاباءَكُم و اِخونَكُم اَولِياءَ اِنِ استَحَبُّوا الكُفرَ عَلَى الاِيمـنِ» (توبه/9، 23)، و نيز آياتى از گريز برادران از يك‌ديگر در روز قيامت خبر داده است: «يَومَ يَفِرُّ المَرءُ مِن اَخيه» (عبس/80‌، 34) و هدايت‌يابى و برگزيدگى شمارى از برادران پيامبران (انعام/6‌، 87)، گزارش شده است. در پاره‌اى از آيات كه از پيامبران به‌صورت برادران امّت خود ياد‌شده، هم‌چون «و‌اِلى عاد اَخاهُم هودًا» (اعراف/7، 65)، «اِذ قالَ لَهُم اَخوهُم نوحٌ‌...» (شعراء/26، 106) و‌...‌، اخوّت به مفهوم برادرى عاطفى به‌كار رفته است;[30] چه، پيامبران به‌سبب دل‌سوزى و مصلحت‌جويى درباره امّت خود و كوشش براى سعادت آنان به مثابه برادر به آنان سود رسانده‌اند.[31]برخى از مفسّران بر اين باورند كه در همه اين موارد[32] يا دست كم درباره هود، «اخ» به‌معناى حقيقى خود به‌كار رفته;[33] زيرا آنان جزو امّتى بودند كه با چند واسطه، به يك پدر منتهى مى‌شدند.
در بخشى ديگر از آيات، اخوّت به‌معناى هم‌راهى و هم‌گرايى آمده است; نظير آياتى كه از برادرى منافقان و كافران با يك‌ديگر سخن گفته است: «...‌لاتَكونوا كَالَّذينَ كَفَروا و قالوا لاِِخونِهِم» (آل‌عمران/3، 156)، «اَلَم تَرَ اِلَى الَّذينَ نافَقوا يَقولونَ لاِِخونِهِمُ الَّذينَ كَفَروا» (حشر/59، 11); زيرا آنان در مبارزه با اسلام و مسلمانان و عدم پذيرش آيين الهى با يك‌ديگر هم‌راه و هم‌گرا بوده‌اند[34] چنان‌كه تبذيركنندگان به‌سبب هم‌گرايى با شيطان، برادران او معرّفى شده‌اند: «اِنَّ المُبَذِّرينَ كانوا اِخونَ الشَّيـطينِ» (اسراء/17، 27) نيز آيه‌202 اعراف/7 «و‌اِخونُهُم يَمُدّونَهُم فِى الغَىِّ ...= يارانشان آنان را به گم‌راهى مى‌كشانند» به‌معناى هم‌گرايى[35] شيطانى و آيه‌18 احزاب/33 «والقائِلينَ لاِِخونِهِم هَلُمَّ اِلَينا= كارشكنان در جنگ به برادرانشان مى‌گفتند: نزد ما بياييد‌...» نيز در معناى برادرى و هم‌گرايى در كفر و نفاق به‌كار رفته است.[36] در برخى ديگر از آيات، اخوت به‌معناى برادرى دينى و اسلامى آمده است. چنان‌كه مؤمنان را برادران يك‌ديگر: «اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَةٌ» (حجرات/49، 10) يا مشركان پيمان‌شكن را كه توبه كرده، به انجام نماز و پرداخت زكات روى آورند، برادران مؤمنان: «فَاِن تَابوا و اَقاموا الصَّلوةَ و ءاتَوُا الزَّكوةَ فَاِخونُكُم فِى الدِّينِ» (توبه/9، 11) دانسته[37] و از مؤمنان خواسته شده است تا براى برادران دينىِ پيش از خود بخشش و صفاى دل بخواهند: «رَبَّنَا اغفِر لَنا و لاِِخونِنَا الَّذينَ سَبَقونا بِالايمـنِ و لاتَجعَل فى قُلوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ ءامَنوا‌...» (حشر/59، 10) چنان‌كه از پسرخوانده‌هايى كه پدرانشان مشخّص نيست، با عنوان برادران دينى ياد‌كرده است:«فَاِن لَم‌تَعلَمُوا ءاباءَهُم فَاِخونُكُم فِى‌الدّينِ». (احزاب/33، 5)

اهمّيّت اخوّت و برادرى دينى:

برادرى دينى، يكى از كارآمدترين راه‌ها براى گريز از زيان‌هاى تفرقه و حفظ كيان جامعه دينى از سوى قرآن معرّفى شده است; زيرا در سايه برادرى دينى اتّحاد و محبّت و هم‌كارى در كارهاى نيك پديد مى‌آيد و جامعه از بسيارى از انحرافات روحى، اجتماعى و دينى مصون مى‌ماند و توازن اجتماعى بين افراد جامعه بهوجود مى‌آيد; چنان‌كه روايت شده: مسلمانان در برابر هم‌ديگر مانند ساختمانى هستند كه تمام اجزاى آن هم‌ديگر را نگه مى‌دارند.[38] و از پيامبر نقل شده است: مؤمنان برادرند و خون (بهاى) آنان يك‌سان و برابر و دستى واحد، در برابر دشمن هستند;[39] به‌طورى كه محور اصلى ارتباط با افراد را هم‌گرايى ايمانى قرار‌داده و از ارتباط با افراد بى‌ايمان، حتّى پدر و برادر نسبى جلوگيرى كرده است (توبه/9،24).
هم‌چنين اگر مسلمانى، مسلمان ديگرى را به قتل برساند، قرآن ضمن حفظ حقّ قصاص براى اولياى دم، به آنان سفارش كرده كه به‌سبب اخوّت ايمانى، قاتل را عفو كنند; حتّى با قتل عمد، اخوّت ايمانى بين قاتل و ولىّ دم از بين نمى‌رود: «فَمَن عُفِىَ لَهُ مِن اَخيهِ شَىءٌ‌...». (بقره/2، 178)[40] قرآن بر نقش ايمان در نابود كردن كينه‌ها و منازعات و ايجاد روح دوستى و هم‌دلى تأكيد (آل‌عمران/3، 103) و مؤمنان را برادر يك‌ديگر معرّفى كرده: «اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَةٌ» (حجرات/49، 10)، و پيوند ميانشان را نه پيوند نسبى يا اعتبارى، بلكه پيوندى قلبى خوانده است: «و‌اَلَّفَ بَينَ قُلوبِهِم» (انفال/8‌، 63) كه با صرف تمام سرمايه‌هاى زمين، دست‌يافتنى نيست: «لَو اَنفَقتَ ما فِى الاَرضِ جَميعـًا ما اَلَّفتَ بَينَ قُلوبِهِم» (انفال/8‌، 63) و ضمن يادكرد اختلاف ديرينه ميان اوس و خزرج در يك آيه، دوبار از برادرى ايجاد شده ميانشان به‌صورت نعمت الهى ياد‌كرده است: «واذكُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَيكُم اِذ كُنتُم اَعداءً فَاَلَّفَ بَينَ قُلوبِكُم فَاَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ اِخونـًا» (آل‌عمران/3، 103) (‌=>‌‌اتحاد); چنان‌كه يوسف، ستم برادرانش به خود را ناشى از كوشش شيطان براى ايجاد شكاف ميانشان دانسته است: «مِن بَعدِ اَن نَزَغَ الشَّيطـنُ بَينى و بَينَ اِخوَتى‌...» (يوسف/12، 100) و به‌سبب اهمّيّت و نقش برادرى دينى در استحكام جامعه دينى، پيامبر‌اكرم(صلى الله عليه وآله) پس از هجرت به مدينه در آغازين گام‌هاى خود ميان مسلمانان عقد اخوّت برقرار ساخت[41] و على(عليه السلام)را برادر خود خواند و فرمود: تو در دنيا و آخرت برادر منى.[42] برخى معتقدند: عقد اخوّت دو بار انجام شد: يك بار پيش از هجرت و در ميان مسلمانان مكّه و يك بار هم در مدينه ميان مهاجر و انصار.[43] اين برادرى چنان مستحكم بود كه تا پيش از نزول آيه «و‌اولُوا الاَرحامِ بَعضُهُم اَولى بِبَعض فى كِتـبِ اللّهِ» (انفال/8‌، 75) كه ارث را بر اساس خويشاوندى قرار داد، آنان از يك‌ديگر ارث مى‌بردند.[44] واقعيت آن است كه حقيقى‌ترين مراتب برادرى[45] و از راه‌هاى تقرّب به خداوند، برادرى دينى است.[46] و حتّى برادرى دينى استوارتر از برادرى نسبى است;[47] زيرا در قيامت برادرى نسبى از بين مى‌رود «فَلا اَنسَابَ بَينَهُم يَومَئِذ» (مؤمنون/23، 101) و حتّى برادران نسبى از يك‌ديگر گريزانند «يَومَ يَفِرُّ المَرءُ مِن اَخيه» (عبس/80، 34); امّا برادرى ايمانى است كه در آخرت نيز تداوم دارد:«اِخونـًا عَلى سُرُر مُتَقـبِلين». (حجر/15، 47) اين اخوّت برپايه ايمان به خدا بنا شده است (حجرات/49، 10) چنان‌كه در معناى اخوّت، عطوفت و مهربانى هم هست. اين ارتباط عاطفى سبب مى‌شود به يك‌ديگر نه‌تنها ستم نكرده; بلكه به يك‌ديگر يارى رسانند;[48] عيب‌پوش يك‌ديگر باشند; از خطاهاى هم درگذرند، و براى يك‌ديگر آمرزش طلبند.[49]

حقوق برادرانِ دينى

1. كمك و يارى رساندن:

ثمره پيوند قلبى ميان برادران دينى اين است كه از منفعت‌طلبى براى خود و بى‌توجّهى به ديگران دور باشند و اصلاح‌گرى را پيشه خود سازند: «و‌يَسـَلونَكَ عَنِ اليَتـمى قُل اِصلاحٌ لَهُم خَيرٌ واِن تُخالِطوهُم فَاِخونُكُم‌...» (بقره/2، 220)، و خود را در شادى و غم برادران دينى‌شان شريك بدانند; در روايات، به دوستى و برادرى ميان مؤمنان تأكيد شده و مؤمنان به مثابه اعضاى يك پيكر دانسته شده‌اند كه به‌طور طبيعى، درد هر عضوى به ديگر اعضا سرايت مى‌كند;[50] بدين سبب، انسان بايد هميشه در فكر برادرش باشد[51] و كسى كه در انديشه گرفتارى مسلمانان نباشد[52] يا نسبت به گرسنگى ديگران بى‌توجّه بوده و سير بخوابد، بى‌بهره از اسلام معرّفى شده است.[53]

2. كوشش براى رفع مشاجره‌ها:

طبيعت زندگى اجتماعى، مشاجره‌هايى را ميان برادران دينى يا گروه‌هايى از دين‌داران درپى دارد. در چنين مواردى، از مؤمنان خواسته شده تا حقوق برادرى را رعايت و از اسباب تفرقه و اختلاف دورى كنند و از ديگر مسلمانان خواسته شده تا براى رفع مشاجره‌ها و برقرارى آشتى ميان برادرانشان وساطت كنند[54]: «اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخوَةٌ فَاَصلِحوا بَينَ اَخَوَيكُم» (حجرات/49، 10)، «و‌اِن طَـائِفَتانِ مِنَ المُؤمِنينَ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَينَهُما» (حجرات/49،9)، و از مؤمنان خواسته شده تا براى تحكيم برادرى دينى، حتّى در مواردى هم‌چون قصاص، از يك‌ديگر درگذرند (بقره/2، 178). در برخى روايات، اصلاح ميان دو‌برادر دينى، از همه نمازها و روزه‌ها برتر دانسته شده[55] تا بدان‌جا كه دروغ گفتن براى برقرارى آشتى روا شمرده شده است.[56]

3. پرهيز از كارهاى زيان‌آور به پيوند برادرى:

قرآن، مؤمنان را از انجام امورى كه سستى يا فروپاشى پيوند برادرى را در پى دارد به شدّت نهى كرده است. نهى از غيبت برادران ايمانى و برابر دانستن آن با خوردن گوشت مرده برادر مؤمن: «...‌و‌لايَغتَب بَّعضُكُم بَعضـًا اَيُحِبُّ اَحَدُكُم اَن يَأكُلَ لَحمَ اَخيهِ مَيتـًا فَكَرِهتُموهُ‌...» (حجرات/49،12)، و نهى از تمسخر و استهزا: «...‌لايَسخَر قَومٌ مِن قَوم عَسى اَن يَكونوا خَيرًا مِنهُم و لا نِساءٌ مِن نِساء‌...» (حجرات/49، 11)، و دعوت به پرهيز از عيب‌جويى يك‌ديگر: «و‌لاتَلمِزُوا اَنفُسَكُم» (حجرات/49، 11)، و لقب زشت دادن به هم‌ديگر: «و‌لاتَنابَزُوا بِالاَلقـبِ» (حجرات/49،11)، و پرهيز از بدگمانى و گناه دانستن برخى از مصاديق آن: «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اجتَنِبوا كَثيرًا مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعضَ الظَّنِّ اِثمٌ» (حجرات/49، 12)، و‌دورى از پى‌جويى اسرار يك‌ديگر: «و‌لا‌تَجَسَّسوا» (حجرات/49، 12)، براى تحكيم پيوند دينى مؤمنان مورد توجّه قرار گرفته است.

منابع

احياء علوم الدين; الامالى، طوسى; البداية و النهايه; بحارالانوار; ثواب‌الاعمال و عقاب الاعمال; تفسير جوامع الجامع; تفسير راهنما; التفسير الكبير; تفسير نورالثقلين; الجامع لاحكام القرآن، قرطبى; الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور; رحمة من الرحمن فى تفسير و اشارات القرآن; السيرة النبويه، ابن‌هشام; صحيح مسلم با شرح سنوسى; الصحيح من سيرة النبى الاعظم(صلى الله عليه وآله); الكافى; كشف‌الاسرار و عدة‌الابرار; الكشاف; لسان‌العرب; مجمع‌البيان فى تفسير القرآن; المعجم فى فقه اللغة القرآن و سر بلاغته; مفردات الفاظ القرآن; ميزان‌الحكمه; الميزان فى تفسير القرآن; الوجوه و النظائر لالفاظ كتاب اللّه العزيز; ينابيع الموده.
محمد خراسانى



[26]. لسان‌العرب، ج‌1، ص‌92، «اخ»; الميزان، ج‌19، ص‌211.
[27]. الوجوه والنظائر، ج1، ص89; مفردات، ص68، «اخ».
[28]. المعجم فى فقه اللغة القرآن، ج‌1، ص‌681‌ـ‌682.
[29]. الوجوه و النظائر، ج‌1، ص‌89.
[30]. الوجوه و النظائر، ج‌1، ص‌89.
[31]. مفردات، ص‌68.
[32]. كشف‌الاسرار، ج‌3، ص‌667‌.
[33]. تفسير قرطبى، ج‌7، ص‌150.
[34]. مفردات، ص‌68; جامع‌البيان، مج‌9، ج‌15، ص‌95.
[35]. التفسير الكبير، ج‌15، ص‌100.
[36]. مجمع‌البيان، ج‌4، ص‌546.
[37]. جوامع الجامع، ج‌2، ص‌40.
[38]. بحارالانوار، ج‌58، ص‌150.
[39]. الكافى، ج‌1، ص‌403.
[40]. راهنما، ج‌1، ص‌571‌ـ‌573.
[41]. السيرة النبويه، ج2، ص504‌ـ‌505; البداية والنهايه، ج3، ص178.
[42]. ينابيع الموده، ج1، ص178; الصحيح من سيره، ج‌3، ص‌345.
[43]. الصحيح من سيره، ج‌3، ص‌345‌ـ‌346.
[44]. الميزان، ج9، ص142; الدرالمنثور، ج‌4، ص‌117.
[45]. رحمة من الرحمن، ج‌4، ص‌162.
[46]. احياء علوم الدين، مج‌2، ج‌5، ص‌140.
[47]. كشف‌الاسرار، ج‌9، ص‌258.
[48]. كشف‌الاسرار، ج‌9، ص‌258.
[49]. مجمع‌البيان، ج‌5، ص‌200‌ـ‌201.
[50]. بحارالانوار، ج‌58، ص‌150; صحيح مسلم، ج‌8‌، ص‌543.
[51]. بحارالانوار، ج‌21، ص‌57.
[52]. وسائل‌الشيعه، ج‌16، ص‌336.
[53]. الكافى، ج‌2، ص‌668‌; ثواب الاعمال، ص‌250.
[54]. الميزان، ج‌18، ص‌315.
[55]. ثواب‌الاعمال، ص‌148; الامالى، ص‌522.
[56]. الكافى، ج‌2، ص‌341; نورالثقلين، ج‌1، ص‌550.

مقالات مشابه

اهداف گردشگری و سفر در فرهنگ اسلامی

نام نشریهکتاب و سنت

نام نویسندهکاظم قاضی‌زاده, بنفشه محمدی

الگوی خط مشی گذاری انسجام اجتماعی از منظر قرآن کریم

نام نشریهدین و سیاست فرهنگی

نام نویسندهعبدالکریم بهجت‌پور, سیدمحمد حسین هاشمیان, رحمان یاسی

آداب اجتماعى در تفسير الميزان

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهفاطمه امین‏پور, معصومه امین‏پور

چیستی نسبت دین و سرمایه اجتماعی با نگره فلسفی (موردکاوی: پایش آیات قرآن در نظام وحیانی)

نام نشریهفلسفه دین

نام نویسندهحسین خنیفر, سمیه بابائیان مهابادی, فائزه طاهری‌نژاد

ارزشها و هنجارهای متعالی در سوره لقمان و روشهای کاربردی کردن آن در جامعه

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهحمیدرضا نریمانی, عارفه خوروش, حسین امامی

نقش بصيرت سياسي در سبك و سياق زندگي قرآني

نام نشریهفصلنامه قرآنی کوثر

نام نویسندهحمیده سیدقلعه جوزدانی