پرورش فضايل و تعديل غرايز، پشتوانه‏ى اجرايى و منبع كشف برخى از ارزشها

پدیدآورجعفر سبحانی

نشریهكلام اسلامی

شماره نشریه31

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1528 بازدید
پرورش فضايل و تعديل غرايز، پشتوانه‏ى اجرايى و منبع كشف برخى از ارزشها

آية الله جعفر سبحانى

آفرينش انسان، با ميل به خوبيها، و انزجار از بديها، به هم آميخته، و انسان فارغ از هر نوع آموزش و فرهنگ، زيبايى و زشتى انجام امورى را درك مى‏نمايد، مثلا از درون احساس مى‏كند كه: راستى و درستى، وفا به پيمان، و اداى امانت، و پاسخ نيكى به نيكى، خوب و پسنديده است، همچنان كه احساس مى‏كند كه هر نوع كارى بر خلاف اين‏ها، يعنى دروغ‏گويى، نادرستى، پيمان شكنى، خيانت‏به امانت و پاسخ نيكى به بدى دادن، زشت و ناپسند است; و در اين شناخت و داورى، به معلم و آموزگارى نيازمند نبوده بلكه ملاحظه‏ى خود موضوع در قضاوت به نيكى و يا بدى كافى است، و اگر هم در موردى شك و ترديد رخ دهد، با ارايه‏ى مورد شك بر اصول روشن از اخلاق، ترديد برطرف مى‏شود.
كار خرد در مورد عقل عملى، همان كار خرد در مورد عقل نظرى است، اگر مسايل پيچيده عقل نظرى را از طريق بديهيات آن، حل و فصل مى‏نمايد، در مورد عقل عملى نيز همين قانون حاكم مى‏باشد.
كتاب آسمانى، قرآن مجيد در آياتى، بر آفرينشى بودن اين نوع احساس، اشاره مى‏كند، و ما برخى از آيات را در اين جا به طور گذرا يادآور مى‏شويم:
قرآن در دو مورد به هدايت تكوينى موجودات اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد:
1. «...ربنا الذى اعطى كل شى‏ء خلقه ثم هدى‏» (طه/50) .
«پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى آنچه كه در خور شان او بود، داده سپس رهبريش كرده است‏» .
2. «الذى خلق فسوى والذى قدرفهدى‏» (اعلى/32) .
«خداوندى كه آفريد و به تكميل آن پرداخت وكسى كه تقدير كرد، وهدايت نمود» .
هدايت وارد در اين دو آيه، همه موجودات جهان را در برمى‏گيرد، و واژه‏ى «رهبرى‏» حاكى از وجود هدف در آفرينش آنها است، در اين صورت، هدايت تكوينى در مورد انسان، معنى وسيع و گسترده‏اى از هدايت در مورد گياهان وجانداران خواهد داشت، مفاد هدايت تكوينى در غير انسان در هدايت‏به شيوه زندگى خلاصه مى‏شود، و با پيشرفت علوم زمينه‏هاى شناخت اين نوع هدايت آشكارتر مى‏شود، ولى هدايت تكوينى در مورد انسان به خاطر بالا بودن هدف خلقت، شامل هدايت‏هاى معنوى و شناخت فضايل و رذايل نيز مى‏گردد.
آيات ديگرى گواهى مى‏دهند كه هدايت تكوينى در مورد انسان، فراتر از هدايت‏به شيوه زندگى مادى است مانند:
3. «ونفس وما سواها فالهمها فجورها وتقواها» (شمس/87) .
«سوگند به نفس انسانى و كسى كه به تكميل آن پرداخت، گناه و تقوا را به او الهام كرد» .
4. «الم نجعل له عينين ولسانا وشفتين وهديناه النجدين‏» (بلد/108) .
«آيا براى او دو چشم و زبان و دو لب قرار نداديم و او را به دو راه (خير و شر) هدايت ننموديم‏» .
5. «من نطفة خلقه فقدره ثم السبيل يسره‏» (عبس/2019) .
«از نطفه ناچيزى او را آفريد، سپس اندازه‏گيرى كرد، وموزون ساخت‏سپس راه را براى او آسان نمود» .
از اين سه آيه استفاده مى‏شود: انسان از درون، زشتيها و زيبايى كارهاى خود و ديگران را درك مى‏كند و آنچنان نيست، خير و شر نشناسد و يا راه كمال را از كژ راه تميز ندهد.
از اين بيان نتيجه مى‏گيريم: شالوده‏ى اخلاق در آفرينش ما وجود دارد، اكنون ببينيم رابطه‏ى دين با اين شالوده چگونه است.
رابطه‏ى دين با اخلاق در صورتى روشن مى‏گردد كه از شيوه‏ى كار دين در باره اخلاق آگاه گرديم، از بررسى آيات و روايات به روشنى استفاده مى‏شود كه دين در مورد فضايل اخلاقى چهار نوع نقش مؤثر دارد:
1. پرورش فضايل و احياى كرامت انسانى.
2. تعديل غرايز سركش و رهبرى آن.
3. پشتوانه‏ى اجرايى براى تحقق بخشيدن به ارزش‏ها.
4. منبع كشف برخى از ارزشهاى اخلاقى.
اينك درباره‏ى هر چهار تاثيرگذارى دين سخن مى‏گوييم.

الف. پرورش فضايل و احياى كرامت

در مورد پرورش فضايل همين بس كه با بيانى محكم و استوار، به عدل و داد، به راستى و درستى به حفظ عزت و كرامت نفس، احترام به حقوق، به انفاق و ايثار، و ديگر اصول اخلاقى دعوت كرده و از رذايل كه همگى نقطه مقابل اين صفات بارزند، باز داشته است، چه بيانى گوياتر از آيه‏اى كه در آن، به سه نوع فضيلت فرمان داده و از سه نوع رذيلت‏بازداشته است.
«ان الله يامر بالعدل والاحسان وايتاء ذى‏القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغى يعظكم لعلكم تذكرون‏» (نحل/90) .
«خداوند به عدل، نيكى، و بخشش و به نزديكان فرمان مى‏دهد و از فحشا (گناهان پنهانى) و منكر (گناهان آشكار) و بغى (تجاوز به حقوق ديگران) باز مى‏دارد، شما را اندرز مى‏دهد شايد متذكر شويد» .
در اين آيه از شش اصل سخن گفته شده است: سه اصل نخست آن، از فضايل و بايد به كار گرفته شود، و سه اصل ديگر، از مساوى و رذايل است كه بايد از آن دورى گردد، و قرآن با به كار بردن لفظ «يعظكم‏» به اين نكته اشاره مى‏كند كه اين نوع دستورها، جنبه اندرزى دارد، و فكر و سخن جديدى نيست‏بلكه شما آن را از درون احساس مى‏كنيد چيزى كه هست چه بسا، بر اثر غلبه خودخواهى، آنها را ناديده مى‏گيريد، ما مى‏گوييم تا به خاطر بياوريد.
امير مؤمنان عليه السلام در يكى از سخنان خود، پيامبران را ياد آوران احكام فطرت، و بيدارگران خردهاى نهفته در درون خلقت، مى‏داند، تو گويى آنان در مسايل كلى عقيدتى و اخلاقى، نوآور نبوده بلكه بيشتر از روى احساس خفته انسان پرده برمى‏دارند، آنجا كه مى‏فرمايد:
«فبعث الله فيهم رسله، وواتر اليهم انبيائه، ليستادوهم ميثاق فطرته ويذكروهم منسى نعمته و يحتجوا عليهم بالتبليغ ويثيروا لهم دفائن العقول‏» . (1)
«خدا پيامبران را در ميان آنان برانگيخت، و آنان را پى‏درپى فرستاد، تا عمل به پيمان فطرت را از آنان بطلبد، نعمت فراموش شده (توحيد و اصول و اخلاق) به خاطر بياورند و از راه تبليغ با آنان گفتگو كنند و معقولات پنهان شده را بيرون آورند و به كار اندازند» .
بنابراين يكى از كارهاى مربوط به دين، پرورش فضايل و سجاياى نيك انسانى است، آن هم از طريق تذكر و اندرز، تا غبار غفلت را از چهره فطرت بيافشانند و شاخه‏هاى كج و معوج را از تنه درخت فطرت بزنند.
دين نه تنها به پرورش فضايل مى‏پردازد، بلكه از رشد صفات زشت و بد، جلوگيرى مى‏كند كافى است كه در آيه ياد شده در زير دقايقى بينديشيد آنجا كه مى‏فرمايد:
«يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم ولا تجسسوا ولا يغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا فكرهتموه و اتقوا الله ان الله تواب رحيم‏» . (حجرات/12) .
«اى افراد با ايمان، از بسيارى گمانها بپرهيزيد، زيرا برخى از گمانها، گناه (و بى‏اساس) است در امور مردم كنجكاوى نكنيد، و از يكديگر غيبت منماييد، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت‏برادر خود را در حالى كه مرده است‏بخورد، حتما اين كار را بد و ناپسند مى‏شماريد. (غيبت‏برادر مسلمان مانند چنين كار است) و از مخالفت‏خدا بپرهيزيد، خداوند توبه پذير و رحيم است‏» .
اين آيه از رشد سه رذيله با دليل و برهان باز مى‏دارد:
1. از بدبينى بپرهيزيد، زيرا بسيارى از گمان‏ها اساس درست ندارند.
2. در اسرار مردم كنجكاوى مكنيد.
3. پشت‏سر مردم بدگويى مكنيد، زيرا فاش كردن اسرار پنهانى مردم از طريق سخن، بسان خوردن گوشت مرده است.
تنها در سوره‏اى كه اين در آن قرار دارد بخشى از اصول اخلاقى مطرح گرديده و از طريق نصيحت و اندرز، در پرورش آنها كوشش به عمل آمده است.
در سوره انعام (آيات 151 تا 153) از ده دستور اخلاقى سخن به ميان آمده كه ضامن سعادت انسان در زندگى اوست و شيوه پرورش صفات نيك و ريشه‏كن كردن، صفات بد را به خوبى مى‏آموزد كه ما به نقل و ترجمه آنها مى‏پردازيم:
«قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم الا تشركوا به شيئا وبالوالدين احسانا ولا تقتلوا اولادكم من املاق نحن نرزقكم واياهم ولا تقربوا الفواحش ما ظهر منها وما بطن ولا تقتلوا النفس التى حرم الله الا بالحق ذلكم وصاكم به لعلكم تعقلون ولا تقربوا مال اليتيم الا بالتى هى احسن حتى يبلغ اشده واوفوا الكيل والميزان بالقسط لا نكلف نفسا الا وسعها واذا قلتم فآعدلوا ولو كان‏ذا قربى وبعهد الله اوفوا ذلكم وصاكم به لعلكم تذكرون وان هذا صراطى مستقيما فآتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبيله ذلكم وصاكم به لعلكم تتقون‏» .
«بگو بياييد آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است‏برايتان بخوانم:
1. چيزى را شريك خدا قرار ندهيد.
2. به پدر و مادر نيكى كنيد.
3. فرزندانتان را از ترس (فقر) مكشيد ما شما و آنها را روزى مى‏دهيم.
4. نزديك كارهاى زشت نرويد چه آشكار وچه پنهان.
5. نفسى را كه خدا محترم شمرده به قتل مرسانيد، مگر به حق، اين چيزى است كه خداوند ما را به آن سفارش كرده تا درك كنيد.
6. به مال يتيم جز به نحو احسن نزديك نشويد تا به حد رشد برسد.
7. حق پيمانه و وزن را به عدالت ادا كنيد.
8. هيچ كس را جز به اندازه توانايى تكليف نمى‏كنيم.
9. هنگامى كه سخن مى‏گوييد هر چند درباره خويشاوندان، عدالت را رعايت كنيد.
10. به عهد خدا وفا نماييد اين چيزى است كه خداوند شمارا به آن سفارش مى‏كند تا متذكر شويد.
اين راه مستقيم من است از آن پيروى كنيد و از راههاى مختلف و انحرافى پيروى منماييد كه شما را از راه حق دور مى‏سازد، اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش مى‏كند تا پرهيزگار شويد» .
بخشى از امور وارد در اين سه آيه را فضايل و بخش ديگر رذايل مى‏باشد و قرآن با بيان بليغ خود، به پرورش قسمت نخست، و نابود ساختن قسمت دوم مى‏پردازد.
قرآن پيروى از دستورهايى كه همگى در تمايلات علوى انسان و از بعد ملكوتى آن سرچشمه مى‏گيرد، پيروى از راه مستقيم خداوند معرفى مى‏كند و هر نوع انحرافى از آن را كژ راه مى‏شمارد و در پايان آيه نخست دستور تعقل «لعلكم تعقلون‏» و در آخر آيه دوم دستور يادآورى «لعلكم تذكرون‏» مى‏دهد و سرانجام به پرورش فضيلت نيك و زدودن ريشه رذايل همت مى‏گمارد.

ب. تعديل غرايز سركش

انسان با غرايز گوناگونى آفريده شده است غرايزى كه با هم در تضاد و نزاع بوده و در عين حال هر يك در بقاى حيات نقش مؤثرى دارند.
«خودخواهى‏» در انسان كه از آن به «حب ذات‏» تعبير مى‏كنند، از غرايز حياتى است كه اصل وجود آنها ضرورى و طغيانشان بسيار خطرناك است. انسان براى حفظ خويشتن از دو نيروى غضب و شهوت بهره مى‏گيرد، و به مال و فرزند، عشق مى‏ورزد، و بر جاه و مقام بوسه مى‏زند، هر يك از اين غرايز در بقاى انسان و ادامه زندگى، نقش مؤثرى دارد، انسان پيراسته از غضب، قوه دفاعى را از دست مى‏دهد و در نتيجه طعمه درندگان و درنده صفتان مى‏گردد، و همچنان كه انسان پيراسته از شهوت، بقاى نسل را به خطر مى‏افكند، و يا رهيده از حب مال و فرزند، از كار و فعاليت دست مى‏كشد، جان خويش و فرزندان را در معرض خطر قرار مى‏دهد و همچنين است ديگر غرايز كه اصل وجود آنها بسيار مفيد و سودمند، ولى در صورت طغيان و سركشى، زيانبار و ويرانگر مى‏باشند.
در حالى كه انسان با اين رشته از غرايز مجهز است، يك رشته تمايلات متعالى در او نهفته است كه در تلطيف غرايز پيشين كاملا مؤثر مى‏باشد، جان او با عاطفه و مهر، عفت و پاكى، عدالت و دادگرى كرامت و ايثار، خمير گرديده و در روح و روان او تمايلات و كششهاى ضد غرايز نخست پديد مى‏آورد.
نقش دين كه بيانگر رابطه‏ى او با اخلاق هستيم، اين است كه غرايز متضاد و خواسته‏هاى درونى او به سوى كمال رهبرى مى‏كند به گونه‏اى كه انسان از تمام خواسته‏هاى درونى به صورت زيبا بهره بگيرد، در حالى كه نه سعادت او لطمه ببيند، و نه انسانيت او با خطر روبه‏رو شود.
بخش مهمى از دستورات اجتماعى آيين اسلام مربوط به موضوع رهبرى تمايلات درونى است كه به برخى به صورت گذرا اشاره مى‏كنيم:
1. در اعمال غريزه‏ى خشم، دفاع از جان و مال را لازم دانسته وكشته شدن در اين طريق را شهيد ناميده و در عين حال خونريزى بى‏هدف و تعدى فراتر از حد لزوم را ممنوع اعلام كرده و مى‏فرمايد:
«...فمن آعتدى عليكم فآعتدوا عليه بمثل‏ما آعتدى عليكم وآتقوا الله وآعلموا ان الله مع المتقين‏» (بقره/194) .
«اگر كسى بر شما تعدى كرد، به عنوان مجازات به همان اندازه بر او تعدى كنيد و از زياده روى در انتقام بپرهيزيد خدا با پرهيزگاران است‏» .
2. اعمال غريزه جنسى، مايه بقاى انسان است، از اين جهت در تعديل اين غريزه كوشيده است كه اعمال آن از طريق زناشويى صورت بگيرد، و فرموده است: «النكاح سنتى ومن اعرض عن سنتى فليس منى‏». (2)
«ازدواج از سنت‏هاى من است كسى كه از سنت من روگردان گرديد، از من نيست‏» .
و در نتيجه از دو چيز كه نقطه مقابل آن است جلوگيرى نموده است:
الف) رهبانيت و عزب گرايى.
ب) زنا و روسپى‏گرى.
درباره انحراف نخست فرموده است: «لا رهبانية فى الاسلام‏» ، و نيز كردار راهب و راهبه‏ها را، بدعتى در آيين مسيح اعلام نموده است و فرمود:
«...ورهبانية ابتدعوها ما كتبناها عليهم...» (حديد/27) .
«تجردگرايى كه از جانب خود ابداع كرده و ما بر آنها ننوشته بوديم‏» .
و در مورد انحراف دوم مى‏فرمايد:
«ولا تقربوا الزنى انه كان فاحشة وساءسبيلا» (اسراء/32) .
«به زنا نزديك نشويد، بسيار زشت و راه بدى است‏» .
3. علاقه به مال از نظر اسلام يك امر غريزى است و ريشه در وجود انسان دارد و در اين مكتب، كار وكسب و فعاليت‏سالم پاداش بزرگ دارد وثروت حلالى كه انسان پس از خود، به جاى گذارد، نام خير دارد چنان كه مى‏فرمايد: «...ان ترك خيرا...» (بقره/180)، در عين حال از دنيا پرستى، و دنياگرايى كه ثروت از مسير وسيله، بيرون رفته و به صورت هدف در آيد، جلوگيرى كرده است، و دنياخواهى را اساس هر كار خطا و زشت دانسته است چنان كه مى‏فرمايد: «حب الدنيا راس كل خطيئة‏» .
انسان وجامعه در حال رشد وحركت در سايه تعديل اين غرايز به كمال مى‏رسد و اگر جامعه بشرى دچار فساد و بدبختى مى‏گردد، معلول طغيان اين غرايز است.
مطالعه كتابهاى فقهى و اخلاقى وحديثى در مسايل مربوط به اخلاق و غرايز نفسانى اين حقيقت را كاملا روشن مى‏سازد.

ج) ضامن اجراى ارزشهاى اخلاقى

رابطه ى دين را با اخلاق از دو ديدگاه مى‏توان مطالعه و بررسى نمود:
1. نقش دين به معنى تكاليف و دستورات دينى، در مورد اصول اخلاقى.
2. نقش دين به معنى عقيده به ماوراى طبيعت و روز سزا.
تاثير دين به معنى نخست، در پرورش اخلاقى و تعديل غرايز خلاصه مى‏گردد و درباره هر دو سخن گفتيم.
اكنون موقع آن رسيده است كه نقش دين به معنى اعتقاد به فراسوى ماده را در مورد اصول اخلاقى توضيح دهيم.
نقش دين در اين مورد، در ضمانت اجرايى خلاصه مى‏گردد، زيرا اصول اخلاقى و تمام برنامه‏هاى تربيتى، در صورتى سازنده است كه ضامن اجراى محكمى داشته باشد; زيرا در مواقع طغيان غرايز و طوفان شهوات و شعله‏ور گرديدن تمايلات نفسانى، وجدان و تربيت درهم شكسته مى‏شود، در اين موارد قدرتى فزون‏تر از نيروى وجدان و تربيت لازم است، كه انسان را در حد اعتدال نگاه دارد.
وجدان اخلاقى و سجاياى انسانى هر چند در مواردى انسان را از تعدى و فزون خواهى باز مى‏دارند، ولى هر دو عامل در برابر غرايز توفنده كاهى است در برابر سيل ويرانگر، زيرا در اين شرايط چشم‏انداز زندگى آنچنان تاريك و غبار آلود مى‏گردد كه چراغ خرد و وجدان بسيار كم فروغ مى‏شود.
برخى از معلمان اخلاق تصور مى‏كنند كه تدريس اخلاق و آموزش ارزشها در آراستن جوان با فضيلت و پيراسته ساختن از رذيلت كافى است، در حالى كه عمل آنان بسيار مقدس و در خور ستايش است و علم و آگاهى يكى از پايه‏هاى عمل به ارزشها است ولى بايد توجه نمود فاصله علم و عمل بسيار زياد است و آگاهى از وظيفه ملازم با عمل به آن نمى‏باشد و در برابر عوامل كوبنده‏ى داخل و تمايلات درونى، مقاوم نيست، بلكه در بسيارى از موارد، سرنوشت همين افراد را غرايز تند و حاد به دست گرفته و به نداى خيرخواهانه عقل و دانش گوش نمى‏دهد، و ما در مقال بعد، درباره اخلاق برپايه آگاهى و دانش كه تز افلاطون و ارسطو است‏سخن خواهيم گفت.
اخلاق متكى به مذهب و اعتقاد به پاداش و كيفرهاى روز بازپسين، مجرى و پشتوانه اصول اخلاقى مى‏باشند. اعتقاد به خدايى كه از درون و برون آگاه است، خدايى كه در زمين و آسمان چيزى بر او پنهان نيست، خدايى كه حكمران و داور روز بازپسين است در آن روز پرونده اعمال انسان كه وسيله فرشتگان مصون از خطا و اشتباه نوشته شده، بازگشايى مى‏شود، حتى بر اين نيز اكتفا نمى‏شود، بلكه صورت واقعى كردار انسان در برابر او مجسم مى‏گردد، يك چنين اعتقاد راسخ، بزرگ‏ترين پشتوانه اخلاق و طبيعى‏ترين ضامن اجراى اصول انسانى است.
قدرت ايمان به خدا و كيفرهاى روز پسين، گاهى به درجه‏اى مى‏رسد كه انسان را در برابر گناه و آلودگى «بيمه‏» مى‏كند و انسان به صورت يك عنصر معصوم در مى‏آيد.

ج. منبع كشف برخى از ارزشها

درست است كه شالوده‏ى فضيلت‏ها و ارزشها در درون ما است، و تمايلات والاى انسان، ما را به اصول ارزشها هدايت مى‏كند، ولى بايد به اين نكته نيز توجه نمود، كه پايه روشنگرى انسان، بسيار محدود است، چشم‏انداز زندگى بسان اقيانوس فرو رفته در تاريكى است، كه عقل و خرد، فطرت و نهاد بخشى از آن را روشن ساخته، و بخشهاى ديگر آن در تاريكى مطلق فرو رفته است، در اين جا چراغى بزرگتر و مشعلى تابناكتر لازم است كه ديگر بخشها را روشن سازد.
از اين جهت دين كه از افق بسيار بالا سخن مى‏گويد و از قوانين حاكم بر درون و برون انسان حاكم است، اطلاعات گسترده‏ترى در مورد ارزشها خواهد داشت و لذا مى‏تواند الهام بخش برخى از ارزشها باشد كه از عقل و فطرت ساخته نيست، و هم اكنون به تفصيل اين قسمت مى‏پردازيم و در كاشفيت دين از اصول ارزشها، نظرات مختلف و گوناگونى است كه گاهى رو در روى يكديگر قرار دارند.
بحثهاى پيشين ثابت كرد، بخش مهمى از اخلاق، مبتنى بر دين نيست، و حتى با چشم‏پوشى از دين، انسان از طريق هدايت فطرت به يك رشته از اصول پى مى‏برد ولى در عين حال در برخى از بخشها از وحى بى‏نياز نيست اينك با مثالى روشن مى‏سازيم:
1. ممكن است‏خرد بر اثر كوتاهى ديد نتواند زشتى برخى از افعال را درك كند مثلا رباخوارى با داد و ستد در نظر او يكسان جلوه كند چنان كه منطق عرب جاهليت همين بود مى‏گفت :
«...انما البيع مثل الربوا...» (بقره/275) .
«بيع و ربا از نظر درستى يكسان مى‏باشند» .
ولى وحى از افق برتر مى‏نگرد، اين يكسان نگرى را رد مى‏كند و مى‏گويد:
«...احل الله البيع وحرم الربوا...» .
يعنى بر خلاف انديشه عرب مشرك، خدا داد و ستد را تجويز و گذرا قرار داده، و ربا را تحريم كرده است.
چه بسا برخى بخواهند نام اين نظريه را تقدم اخلاق بر دين بگذارند، ولى بايد توجه نمود كه اين مطلب به صورت يك گزاره جزئى درست است نه به صورت گزاره كلى.
و اگر كسى مكتب اخلاقى اسلام را كه در قرآن و احاديث وارد شده با مقتضيات فطرت بسنجد از عظمت اخلاق اسلام در شگفت مى‏ماند.
در پايان يادآور مى‏شويم از فيلسوف غربى به نام: توماس اكويناس نظريه‏اى نقل شده است‏با آنچه كه بيان كرديم كاملا موافق است، اينك طرح نظريه او:

نظريه «توماس آكويناس‏» (3)

هماهنگ با نظريه عدليه

خلاصه نظريه اين است : خرد انسانى قادر به كشف حقيقت اخلاق الهى است، او خير را نخستين مفهوم عقل عملى مى‏داند، و آن را چنين تعريف مى‏كند: «آنچه كه همه خواهند، بنابراين، اولين اصل قانون چنين است، خير بايد انجام شود و از ضرر بايد اجتناب كرد.
او مى‏گويد: ما بالطبع ميل به صيانت نفس، توليد مثل، پرورش فرزندان، زندگى اجتماعى داريم و ما مى‏توانيم از اين اصول نتيجه بگيريم كه خداوند صيانت نفس را توصيه مى‏كند، و يا ما ، ميل به مراقبت از كودكان، و اجتناب از درد و رنج داريم، بنابراين از اين واقعيت مى‏توانيم نتيجه بگيريم خداوند كشتن كودكان بى‏گناه را روا نمى‏دارد، اين قانونها مستنتج قانونهاى طبيعت ما هستند» . (4)
در اين نظريه، فطريات با غرايز به هم مخلوط گرديد، اصول اخلاقى در امور فطرى كه ما از آن گرايشهاى بالا تعبير مى‏كنيم خلاصه مى‏شود، در حالى كه غرايز كه همان تمايلات پايين است، كه انسان و حيوان در آن مشتركند، ربطى به ارزشهاى اخلاقى ندارد مثلا توليد مثل و پرورش فرزندان از غرايز حيوان است و ربطى به ارزشهاى اخلاقى ندارند در حالى كه كشتن فرزندان بى‏گناه، يك رذيله اخلاقى است كه هر انسان بر زشتى آن گواهى مى‏دهد.
در هر حال هرگاه صاحب اين نظريه، ارزشهاى اخلاقى را از خواسته درونى جدا مى‏كرد، آنگاه ريشه حسن و يا قبح هر دو، خلقت و آفرينش را مى‏دانست‏با نظريه‏اى كه ما مطرح كرديم، كاملا يكى بود.
در اين جا از يادآورى نكته‏اى ناگزيريم و آن اين كه:
بررسى پيوند دين با اخلاق در آن رشته اصول اخلاقى موضوع دارد، كه فطرت و سرشت در كشف آنها پيشگام باشد.
و اما اصولى كه خود شرع ابتكار را به دست گرفته و آنها را كشف و بيان كرده است‏بحث در رابطه دين با اخلاق فاقد موضوع خواهد بود، زيرا اين بخش جزء دين بوده و رابطه جزء با كل است، هر چند بخش نخست نيز كه فطرت آنها را كشف كرده با امضاى شرع بخشى از دين گرديده است، ولى در عين حال در ميان اين دو بخش تفاوتى به نحوى كه بيان شد وجود دارد.
تا اينجا رابطه دين با اخلاق بيان گرديده، ولى در بيان رابطه اين دو با هم مكتب‏هاى ديگر نيز هست كه بايد به طور مستقل مورد بررسى قرار گيرد، و اين مكاتب درست در مقابل يكديگر قرار گرفته و طرحهاى متفاوتى را نشان مى‏دهد، و عناوين آنها عبارتند از:
حاكميت دين بر اخلاق يا نظريه تقدم دين بر آن (نظريه اشاعره) .
دين زاييده اخلاق است، تقدم اخلاق بر دين (نظريه كانت) .
نفى هر نوع رابطه ميان آن دو يا اخلاق سكولاريزم.

پى‏نوشت‏ها:

1. نهج البلاغة، خطبه 1.
2. وسائل الشيعة: 14.
3. ThomasApuninas.
4. Ethice and Naturd Law in Philosophy of religoin.P545-548.

مقالات مشابه

مؤلفه‌های مؤثر در مثبت‌اندیشی با تکیه بر داستان حضرت یوسف(ع)

نام نشریهپژوهش نامه معارف قرآنی

نام نویسندهحبیب‌الله حلیمی جلودار, مصطفی رضازاده بلوری

اصل رحمت در حکمرانی از منظر قرآن

نام نشریهقرآن، فقه و حقوق اسلامی

نام نویسندهمحمد جواد ارسطا, سیداحمد حبیب‌نژاد

عواطف مثبت، آثار و راهکارهای تقویت آن در سورۀ یوسف(ع)

نام نشریهپژوهش نامه معارف قرآنی

نام نویسندهاحمد صادقیان, محمد شریفی, علی محمد میرجلیلی, بی‌بی‌رقیه مصدقی

معناشناسی «قول حسن» در قرآن کریم

نام نشریهتفسیر پژوهی

نام نویسندهحبیب فرخی‌نیا

تبيين مقام رضا در قرآن كريم

نام نشریهحسنا

نام نویسندهسیدجلیل انصار محمدی

اسلوب‌های قرآن در بیان هنجارهای اخلاقی

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهسیدعلی‌اکبر حسینی