نگاه و نقدي بر ترجمه هاي آهنگين و منظوم قرآن

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 3327 بازدید
نگاه و نقدي بر ترجمه هاي آهنگين و منظوم قرآن

پيشگفتار
قرآن كريم تنها كتاب آسماني است كه بايد تا آخر تاريخ راهنماي جامعه بشري باشد. بهره‏گيري اقوام و ملت‏هاي گوناگون از قرآن كريم با توجه به زبان‏هاي مختلفي كه دارند متوقف بر فهم آنان از معارف قرآن است كه جز از راه آشنايي با زبان عربي يا ترجمه قرآن به زبان‏هاي آنان ميسّر نيست.
گرچه معارف والا و قوانين حيات‏بخش قرآن و نيز پندها و حكمت‏هاي انسان‏ساز اين كتاب آسماني نقش اصلي اعجاز قرآن را ايفا مي‏كنند و همين ويژگي‏هاي عمده موجب گرايش بسياري از انديشمندان تاريخ به قرآن و اسلام گشته است، اما نمي‏توان سهم آهنگ و وزن و آواي آيات قرآن را در جذب قلوب و تأثيرگذاري در دل‏ها ناديده گرفت. قرآن نه نظم است و نه نثر، بلكه سبكي است ابداعي ميان نظم و نثر، كه اين خود يكي از جلوه‏هاي اعجاز قرآن به شمار مي‏رود. آهنگ آيات سوره شمس ويژگي خاصي دارد و وزن آيات سوره فيل از وزن و آواي آيات سوره طارق متمايز است.
بديهي است ترجمه آيات قرآن به صورت نثر خالص كه فاقد ويژگي آوايي باشد، تا حدودي از جذابيت ترجمه و تأثير آن در قلوب مي‏كاهد. البته آرزوي پرواز مرغ هنر به‏سوي قلّه بلند آواي قرآن آرزوي خامي است كه هرگز دسترسي به آن ممكن نيست، ولي در حد امكان مي‏توان ترجمه آيات را با وزن و آوايي متناسب با وزن آيات يا محتواي آنها منعكس كرد كه داراي جذبه و تأثير عميق‏تري باشد. لذا شايسته است هنرمنداني كه از ذوق سرشار و هنر سرودن شعر و نوشتن سجع برخوردارند، از ذوق و هنر خود بهره‏گيرند و تا حدّي در انتقال ويژگي‏هاي هنري و فرهنگي قرآن به مسلمين سهيم باشند.
البته اين رسالت در قرون اوليه صدر اسلام بيشتر مورد توجه قرآن‏شناسان و مترجمان قرآن بوده است، زيرا ــ چنان كه بعدا خواهيم گفت ـ اولين ترجمه‏هايي كه در قرن چهارم هجري از قرآن انجام شده غالبا ترجمه‏هايي آهنگين و موزون بوده است.
ذكر اين نكته لازم است كه ترجمه آوايي و منظوم در زبان غير فارسي نيز كم و بيش انجام گرفته است كه به عنوان نمونه مي‏توان از ترجمه منظوم سندي، ترجمه منظوم هندي، ترجمه تركي و ترجمه آوايي انگليسي آرتور آربري نام‏برد. اما گوي سبقت را در اين ميدان، ايرانيان از ديگر ملل مسلمان ربوده و از قرن چهارم تا چهاردهم هجري آثاري را از خود به يادگار گذاشته‏اند. ما در اين مقال به معرفي و نقد اين ترجمه‏ها در دو فصل: ترجمه‏هاي آوايي و ترجمه‏هاي منظوم مي‏پردازيم:

فصل اول: ترجمه‏هاي آوايي

ترجمه آوايي ترجمه‏اي است كه وزن و قافيه معيني ندارد اما نثر ساده هم نيست، بلكه جمله‏ها داراي آهنگي سازگار هستند و از آواي مشتركي پيروي مي‏كنند كه گاه در شعرنو تجلّي مي‏كند. اين ترجمه‏ها عبارتند از:

1. ترجمه‏اي آهنگين از دو جزء قرآن

در دهه‏هاي اخير، هنگام تخريب بناي قديمي كنار گنبد امام رضا(ع) از لاي ديوار دو جزء از قرآن با ترجمه آهنگين پيدا شد كه در رديف اسناد كهن فن ترجمه قرآن و زبان فارسي قرار گرفت. مرحوم دكتر احمد علي رجايي بخارائي در سال 1350 اين ترجمه را تصحيح و چاپ كرد. مترجم كه احتمالاً در قرن سوم هجري مي‏زيسته سعي كرده است ترجمه‏اي مسجّع و موزون از آيات قرآن عرضه كند و تا حدودي موفق شده است. اين موفقيت هنگامي قابل تصديق مي‏شود كه بدانيم وي در عصري دست به اين‏گونه نگارش زده كه هنوز آثار ارزشمندي كه بعدها جزو شاهكارهاي نظم و نثر فارسي به شمار آمد، تأليف نشده بود. دكتر رجايي كه در مقدمه همين كتاب تلاش وافر كرده كه غناي زبان فارسيِ سه قرن اول اسلام و قبل از اسلام را اثبات كند، جز استشهاد به تك بيت‏هايي متفرق و مشكوك، سندي ديگر نيافته است.

خصوصيات اين ترجمه

1. اين ترجمه حدود دو جزء از قرآن از آيه 61 سوره يونس تا آخر آن و سوره‏هاي هود، يوسف، رعد و سوره ابراهيم تا آيه 25 را در بردارد و مي‏توان حدس زد كه بقيه آن هم انجام گرفته و موجود بوده و به تدريج مفقود شده است.
2. ترجمه هر يك يا دو جمله، پس از متن عربي آيه و به دنبال آن نوشته شده است.
3. ترجمه نه تحت اللفظي دقيق است و نه توضيحي و تفسيرگونه، بلكه نوعي ترجمه آزاد است؛ اما در همين سبك هم يكنواخت نيست، زيرا گاه ترجمه دقيق‏تر مي‏شود و گاه آزادتر، و احيانا نظر مترجم با ترجمه عجين مي‏گردد.
4. دكتر رجايي درباره تاريخ اين ترجمه چنين مي‏نگارد:
«زمانِ اين ترجمه با توجه به لغات بسيار كهن متن و طرز جمله‏بندي و علائم نسخه‏شناسي چون خط و كاغذ و شيوه نگارش، به گمان اينجانب اواخر قرن سوم يا اوايل قرن چهارم هجري است و در اين روزگاران راه شعر عروضي فارسي هنوز هموار نشده بوده است».1 5. مترجم و صاحب اين اثر ارجمند شناخته نشده است؛ اما از متن ترجمه پيداست كه فردي عالم و دقيق النظر بوده و به رغم اين‏كه از اولين مترجمان بوده، در ترجمه‏اش غلط محتوايي به چشم نمي‏خورد.

نمونه‏هايي از اين ترجمه آهنگين:

وقال فرعون ائتوني بكل ساحرٍ عليم
• فرعون گفت: برمن آريد جادو استاد هر چند توانيد
• جادو استاد هر چند توانيد جادو استاد هر چند توانيد
فلمّا جاء السحرة قال لهم موسي القوا ما انتم ملقون
• چو استادان حاضر گشتند موسي گفت: يك بار برهاني
• موسي گفت: يك بار برهاني موسي گفت: يك بار برهاني
فلمّا القوا قال موسي ما جئتم به السحر انّ اللّه‏
• چو ايشان آن را يكسر بنهادند موسي گفت: كنون بيني كه اللّه‏
• موسي گفت: كنون بيني كه اللّه‏ موسي گفت: كنون بيني كه اللّه‏
سيبطله ان اللّه‏ لا يصلح عمل المفسدين2
• اين را چون حبطه گرداند ز اللّه‏ شما ياري نياوي.
• ز اللّه‏ شما ياري نياوي. ز اللّه‏ شما ياري نياوي.
فلما جاء امرنا جعلنا عاليها سافلها
• فرمانم را وقت در رسيد دمار از آن شهر برآمد
• دمار از آن شهر برآمد دمار از آن شهر برآمد
وامطرنا عليها حجارة من سجيل منضود
هرجاي كه بُدند يكي ازيشان
• سنگي چو خشت بر سر آمد آن خاكساران وان نگوساران كرديم همه را ما سنگ باران
• خانمنهاشان زير و زبر آمد كرديم همه را ما سنگ باران كرديم همه را ما سنگ باران
مسوّمة عند ربك
• بر هر سنگي خطها كشيده پيوسته شده بامر رحمن
• پيوسته شده بامر رحمن پيوسته شده بامر رحمن
وما هي من الظالمين ببعيد3
• اين شومي و اين عذاب هر دو بس دور مدار ازين پليدان
• بس دور مدار ازين پليدان بس دور مدار ازين پليدان
و الي مدين اخاهم شعيبا
• پيغام داديم باهل مدين برادرشان شعيب ما را
• برادرشان شعيب ما را برادرشان شعيب ما را
قال ياقوم اعبدوا اللّه‏ ما لكم من اله غيره
• گفتا: جمله بدو بگرويد معبود مگوي بجز خداي را
• معبود مگوي بجز خداي را معبود مگوي بجز خداي را
ولا تنقصوا المكيال والميزان اني اريكم بخير
• مسنجيد كم و كم مپيماييد من مي‏بينم نعمت شما را
• من مي‏بينم نعمت شما را من مي‏بينم نعمت شما را
و اني اخاف عليكم عذاب يوم محيط
• زان روز بزرگ مي‏بترسم كه خصمان در گيرند گرد شما را
• كه خصمان در گيرند گرد شما را كه خصمان در گيرند گرد شما را
فلما سمعت بمكرهن ارسلت اليهن واعتدت لهن متّكأً
زليخا چو شنيد حديث ايشان
ببهانه آن ضيافتي ساخت
ايشان را خود مهمان خواند
در آن مهماني تكلفي كرد
مرايشان را خود دستها اوكند
واتت كل واحدة منهن سكينا
از ميوه تر مجلس آراست
مر هر يك را كارد فرادست داد
تقوي يوسف معلوم مي كرد
وقالت اخرج عليهن فلما رأينه اكبرنه
آوازش داد برو بيرون شو
تا يك يك زن در اونگه كرد
وقطعن ايديهن
چنداني بود كاو را بديدند
آن هيبت او نيك اثر كرد
وقلن حاش للّه‏ ما هذا بشرا
دست ببريدند خبر نبدشان
حاشا للّه‏ گر او گناه كرد
ان هذا الا ملك كريم
فساد از او صورت نبندد
فريشته مي‏نامش بايد نظر كرد4

2. متني پارسي از قرن چهارم هجري

اين ترجمه نيز كه اصل آن در گنجينه قرآن‏هاي نفيس آستان قدس رضوي نگهداري مي‏شود به همت مرحوم دكتر رجايي با همين نام توسط انتشارات آستان قدس چاپ شده است. ظاهرا تدوين اين ترجمه پس از نگارش ترجمه تفسير طبري بوده، زيرا عبارات و مطالب برگرفته از آن تفسير است. اما امتيازي كه بر آن دارد موفقيت نسبي در ايجاد سجع و آهنگ در ترجمه برخي آيات است. گرچه شايد نتوان موفقيت مترجم را در آهنگ و سجع با سجع نويسان بعدي ترجمه قرآن مقايسه كرد، چرا كه سجع آن تا حدودي ضعيف است، اما از باب «الفضل لمن تقدم» مي‏توان وي را از پيش‏كسوتان ترجمه مسجع قرآن به شمار آورد.
دكتر سيد حسن سادات ناصري در كتاب هزار سال تفسير فارسي، از متن ياد شده ترجمه سوره‏هاي تكوير، طارق، ليل، زلزال، قارعه و انشراح را به عنوان نمونه ذكر كرده است.

3. تفسير نسفي

اين تفسير مختصر كه در دو جلد چاپ شده، تأليف امام ابوحفص نجم الدين عمر بن محمد نسفي (468-538) است كه در اوايل قرن ششم هجري تأليف شده و از تفاسير كهن قرآن كريم است. اين تفسير گرانقدر حدود 8 قرن در كتابخانه‏هاي شخصي محبوس بوده و جز معدود شخصيت‏هايي كه نسخه‏هايي خطي از آن داشته‏اند كسي از آن بهره نمي‏برده است. در سال 1340 به همت دكتر عزيزاللّه‏ جويني در كتابخانه آستان قدس رضوي مورد شناسايي قرار گرفت و پس از تتبع و يافتن نسخه‏هاي ديگري از آن در كتابخانه‏هاي بزرگ ايران و ديگر كشورهاي اسلامي، توسط ايشان تصحيح و به زيور طبع آراسته گشت و اخيرا توسط سازمان اوقاف و امور خيريه منتشر شده است.

ويژگي‏هاي تفسير نسفي

معرفي تمام ويژگي‏هاي تفسير مزبور بحث گسترده‏اي را مي‏طلبد كه از حد اين مقال بيرون است. ما در اين جا برآنيم كه تفسير ياد شده را تنها از جنبه آوايي مورد بررسي قرار دهيم؛ از اين رو به برخي از ويژگي‏هاي آن از اين بُعد مي‏پردازيم:
1. ترجمه و تفسير فارسي با نثري ادبي و زيبا تدوين شده و در همه عبارات آن به نوعي نكات و ظرايف ادبي به كار رفته است.
2. مترجم در موارد بسيار، از سجع بهره جسته و پايان جملات را به پيروي از قرآن همگون كرده است. به نمونه‏هاي زير بنگريد:
واضرب لهم مثلاً رجلين...
و پيدا كن مر ايشان را داستان دو مرد كه برادران بودند و از اسرائيليان بودند يكي مؤمن پيدا نام وي يهودا و يكي كافر منحوس نام وي قرطوس.
و عباد الرحمن الذين يمشون علي الأرض هونا
و بندگان خاص خداوند آنهااند كه مي‏روند به زمين نرم و آهسته،
واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما6
و چون خطاب كنند به ايشان نادانان، سخن خوب گويند و بايسته.
و هوالذي مرج البحرين
و وي آن خدايي است كه روان كرد دو دريا را
هذا عذب فرات
اين يكي خوش و گوارنده
وهذا ملحٌ اجاج
و اين يكي شور و طلخ (كذا) و گزنده
وجعل بينهما برزخا
و كرد ميان ايشان بازدارنده
وحجرا محجورا7
و پرده پوشيده كرد بر هر بيننده.
بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم
تبت يدا ابي لهب وتب
زيان كار باد دو دست ابولهب و شده است زيان‏كار.
مااغني عنه ماله و ما كسب
سود ندادش مال وي و آنچه ورزيد از فرزندان بسيار.
سيصلي نارا ذات لهب
هر آينه درآيد به آتش با افرازه و زنش با وي يار
وامرأته حمالة الحطب
آن زموده‏گري نابكار و گويند آن برنده پشته خار و
افكنده بر راه رسول مختار
في‏جيدها حبل من مسد
در گردن وي رسني از ليف تافته استوار از بهر اين كار و
بردن اين يار
و گويند: در گردن وي بُوَد آن سلسله كه به وي مي‏بندند در
دوزخ اعناق كفار.

4. تفسير كشف الأسرار و عُدّة الأبرار

مؤلف: ابوالفضل رشيد الدين ميبدي، سال تأليف 520 ق.
مرحوم علي اصغر حكمت با كشف نسخه‏هاي خطي اين تفسير و اقدام به تصحيح آن، براي اولين بار در سال 1325 خدمت بزرگي به جهان اسلام كرد و اين تفسير را در ده جلد منتشر ساخت.
ميبدي خود در معرفي اين تفسير مي‏گويد:
«تفسير شيخ الاسلام ابي اسماعيل عبداللّه‏ بن محمد الانصاري را مطالعه نموده و چون آن را در نهايت ايجاز و غايت اختصار ديده به بسط و تفصيل آن همت بسته و در سال 520 ق اين كتاب را تأليف نموده و آن را كشف الاسرار و عدة الابرار نام نهادم».
ظاهرا اصل تفسير خواجه عبداللّه‏ در دسترس نيست و اگر تتبعي در مخازن خطي كتابخانه‏هاي بزرگ جهان از اين كتاب صورت بگيرد دور نيست كه نسخه يا نسخه‏هايي از آن يافته شود و از اين رهگذر مشعلي نو فرا راه مشتاقان قرآن و عرفان قرار گيرد.
ميبدي در روش تدوين اين تفسير مي‏نويسد:
«شرط ما در اين كتاب آن است كه مجلسها سازيم در آيات قرآن بر ولا، و در هر مجلس سه نوبت سخن گوييم.
اول: پارسي ظاهر بوجهي كه هم اشارت به معني دارد و هم در عبارت غايت ايجاز بود. ديگر نوبت، تفسير گوييم بر وجوه معاني و قرائات مشهور، و سبب نزول و بيان احكام و ذكر اخبار و آثار و نوادر كه تعلق به آيت دارد و وجوه و نظاير و مايجري مجراه. سه ديگر نوبت، رموز عارفان و اشارات صوفيان، و لطائف مذكران».
ميبدي نوبت‏هاي اول و دوم را تقريبا در همه آيات آورده اما نوبت ثالثه را تنها در برخي آيات مطرح كرده است. در مواردي كه نوبت ثالثه را نياورده، برداشت‏هاي عرفاني و پندهاي حكيمانه را لا به لاي مطالب نوبت دوم مطرح كرده است. گاه نيز در نوبت سوم كلمات مسجع خواجه عبداللّه‏ انصاري و اشعار سنايي و يا مطلبي از «پير طريقت» آورده كه درست مشخص نيست مقصود وي از پير طريقت مرشدي خاص بوده و يا اشاره به شخص خودش دارد و يا اين كه پيري نا معلوم را در نظر گرفته و آنچه را شايسته است يك پير بگويد از قول او نقل كرده است.
گرچه نثر ترجمه آيات در تفسير مزبور نثري است ساده و آهنگ و سجع خاصي در آن به كار نرفته، اما وجود جملات فراوان آهنگين و مسجع در تفسير و برداشت‏هاي حِكَمي و عرفاني از آيات در سراسر مجلدات، مي‏تواند اين تفسير را در زمره ترجمه و تفسيرهاي مسجع و موزون قرآن قرار دهد.
نمونه‏هايي از تعابير آهنگين و مسجع تفسير كشف الاسرار:
1. قولوا آمنا باللّه‏ وما انزل إلينا...
النوبة الثالثه... فرمان خداوند عالم است، خداوندي سازنده، نوازنده، داننده، دارنده، بخشنده، پوشنده، دلگشاي، رهنماي، سرآراي، مهرافزاي، غالب فصل، ظاهر بذل، سابق مهر، دائم ستر، خداوند جهان، داناي آشكار و نهان، دائم به ثناي خود، قائم به سزاي خود، نه افزود و نه كاست، همه آن بود كه وي خواست...8 2. يخرجهم من الظلمات الي النور و لكن ميدان كه نه در هر صدفي بود گوهر، و نه در هر شاخي ميوه و ثمر، و نه در هر چاهي يوسف دلبر، و نه بر هر كوهي موسي انور، و نه در هر غار احمد پيغمبر.9 3. خداي را عز وجل هم فضل است و هم عدل. اگر عدل كند رواست، ور فضل كند سزا است و نه هر چه در عدل روا است در فضل سزا است، كه هر چه از فضل سزا است در عدل روا است.
يكي را به فضل خواند و حكم او را است يكي را به عدل راند و خواست او را است. نيك آن است كه فضل بر عدل سالار است و عدل در دست فضل گرفتار است. عدل پيش فضل خاموش و فضل را حلقه وصال در گوش.10 5. ترجمه آقاي محمد مهدي فولادوند ترجمه آقاي فولادوند از بهترين ترجمه‏هايي است كه در دهه‏هاي اخير منتشر شده است، زيرا بين دقت در ضوابط ترجمه و انتقال دقيق معاني آيات و نيز زيبايي و سليس بودن و رواني ترجمه جمع كرده است.
گرچه ترجمه ايشان نثر خالص است، اما جسته و گريخته قريحه ايشان شكوفا شده و سجع و آهنگ از قلم ايشان نمودار شده است.
مترجم در مؤخره‏اي كه بر ترجمه‏اش افزوده، اشاره‏اي به اين مطلب كرده و از ترجمه آهنگين سوره حمد و توحيد نام برده است. اما به نظر مي‏رسد كه در ترجمه همه آيات اين دو سوره نتوانسته است سجع و وزن را منعكس كند. ايشان سوره حمد و توحيد را اين چنين ترجمه كرده است:

سوره حمد:

به نام خداوند رحمتگر مهربان
ستايش خدا را كه پروردگار جهانيان
خداوند رحمتگر مهربان
مالك و پادشاه روز جزا است
تو را مي‏پرستيم تنها و بس
بجز تو نجوييم ياري ز كس
به راه راست ما را راهبر باش
راه آناني كه برخوردارشان كرده‏اي، همانان كه نه در خور خشم‏اند و نه گمگشتگان.

سوره توحيد:

به نام خداوند رحمتگر مهربان
بگو او خدايي است يكتا،
خداي صمد،
نه كس را زاده،
نه زاييده از كس،
و او را هيچ همتايي نباشد.
گاه نيز آقاي فولادوند توانسته است تك آياتي را به صورت ترجمه مسجع منعكس نمايد، مانند:
يا ايها المدثر
اي كشيده رداي شب برسر
يا ايها المزمل
اي جامه به خويشتن فرو پيچيده
اقتربت الساعة وانشق القمر
نزديك شد قيامت و از هم شكافت ماه
يكي از ترجمه‏هاي بسيار موفق ايشان ترجمه بخشي از سوره تكوير است، بدين قرار:
اذا الشمس كورت
آنگاه كه خورشيد به هم در پيچد
واذا النجوم انكدرت
و آنگه كه ستارگان همي تيره شوند
واذا الجبال سيرت
و آنگاه كه كوهها به رفتار آيند
واذا العشار عطلت
وقتي شتران ماده وانهاده شوند
واذا الوحوش حشرت
و آنگه كه وحوش را همي‏گردآرند
واذا البحار سجرت
آنگاه كه درياها جوشان گردند
واذا النفوس زوجت
و آنگاه كه جانها به هم در پيوندند
واذا الموؤدة سئلت
پرسند چو زان دخترك زنده به گور
باي ذنب قتلت
به كدامين گناه كشته شده است؟
واذا الصحف نشرت
و آنگاه كه نامه‏ها ز هم بگشايند
واذا السماء كشطت
و آنگاه كه آسمان ز جا كنده شود
واذا الجحيم سعرت
و آنگه كه جحيم را برافروزانند
واذا الجنة ازلفت
و آنگه كه بهشت را فرا پيش آرند
علمت نفس ما احضرت
هر نفس بداند چه فراهم ديده
فلا اقسم بالخنس
نه نه، سوگند به اختران گردان
الجوار الكنس
[كز ديده] نهان شوند و از نو آيند
والليل اذا عسعس
سوگند به شب چو پشت گرداند
والصبح اذا تنفس
سوگند به صبح چون دميدن گيرد
ترجمه بقيه سوره غير موزون است.
6. آواي قرآن

(ترجمه 2 جزء آخر قرآن به صورت مسجع و موزون)

اين ترجمه آهنگين كه توسط آقاي محمود صلواتي انجام گرفته و در سال 1372 توسط نشر تفكر قم منتشر شده احياي سبك موزون مترجمان كهن قرآن است كه به شيوه‏اي نو نگارش يافته و شايسته ادامه است.
اين ترجمه در بين ديگر ترجمه‏هاي آهنگين داراي دو امتياز و چند نقيصه است.
امتيازات 1. دقت نسبي در صحت ترجمه و توجه مترجم به نكات ريز آيات. توجه به يك نمونه (ترجمه سوره زلزال) نشانگر اين ويژگي است:
بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم
اذا زلزلت الأرض زلزالها
در آندم كه لرزد زمين شگفت لرزه‏اش
و اخرجت الأرض اثقالها
و ريزد برون از زمين بارهاش
وقال الانسان مالها
و انسان بگويد: چه آمد سرش؟
يومئذ تحدث اخبارها
در آن روز گويد زمين خبرهاي خويش
بان ربك اوحي لها
كه پروردگارت بدو آگهي داده‏است
يومئذ يصدر الناس اشتاتا
در آن روز مردم پراكنده سر بركشند كه
ليروا اعمالهم
اعمالشان را نمايندشان
فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره
پس آن كس كه يك ذرّه نيكي نموده است آن را ببيند
و من يعمل مثقال ذرة شرا يره
و آن كس كه يك ذرّه زشتي نموده است آن را ببيند.
2. ميزان موفقيت مترجم در ايجاد سجع و وزن در ترجمه آيات بيش از ديگر مترجمان بوده است، زيرا مترجمان آوايي كه قبلاً نامشان برده شد و نمونه‏هايي از ترجمه آنان ارائه گرديد، تنها در بخش‏هايي محدود توانسته بودند سجع را در ترجمه منعكس كنند؛ برخلافِ اين ترجمه كه در بيشتر سوره‏هاي دو جزء آخر آن سجع و وزن مطلوب ارائه شده است. نمونه‏هايي از آن را خواهيم ديد.

نقص‏ها

1ـ عدم مطابقت كامل ترجمه با متن. به نمونه‏هاي زير بنگريد:
الف. ما اغني عنه ماله و ما كسب نه مال او بكار آمدش نه آنچه داشت.
بهتر بود «كَسَبَ» كه فعل ماضي است اين‏گونه ترجمه مي‏شد: (... نه آنچه را به دست‏آورد).
ب. الذين هم يراءُون آنان كه رياكارند.
بهتر بود فعل «يراءُون» به صورت مضارع (ريا مي‏كنند) ترجمه مي‏شد.
ج. حذف حروف و ادات عربي، مانند ناديده گرفتن حرف «ف» در:
فليعبدوا ربّ هذا البيت ببايد آنكه صاحب اين خانه را بپرستند.
د . حذف حروف تأكيد در ترجمه، مانند ترجمه نكردن نون تأكيد ثقيله و لام تأكيد در:
ثم لتسئلُنّ يومئذ عن النعيم سپس در آن هنگام از نعمتها سؤال مي‏گرديد.
ه•• . اقرء باسم ربك الذي خلق بخوان بنام خدايت كه در وجود دميد.
بهتر بود كلمه «خلق» ترجمه مي‏شد به «آفريد»، زيرا خود «وجود» دَم خداست كه در ماهيات متصوره دميده مي‏شود، نه آن كه وجود يك تحقق قبل از دميدن داشته و خداوند در آن دميده باشد.
2ـ گاهي مترجم به جاي ترجمه كلمه عربي به واژه فارسي، عين كلمه عربي را در ترجمه آورده كه موجب ابهام شده است، مانند كلمه «كوثر» و «ابتر» در سوره كوثر كه چنين ترجمه شده است:
همانا ما به تو بخشيده‏ايم كوثر... دشمن تو است بي‏گمان ابتر 3ـ ناكامي در ايجاد سجع و وزن مترجم گرچه كتاب خود را ترجمه موزون ناميده اما در تعدادي از سوره‏ها ناكام مانده و ترجمه‏اش فاقد سجع و وزن شده است، مانند ترجمه سوره عبس و سوره تكوير (كه حتي برخي از مترجمان ديگر مانند آقاي فولادوند در ايجاد سجع و وزن در آن موفق بوده‏اند) و سوره حمد. به عنوان نمونه، ترجمه ايشان از سوره حمد را ملاحظه كنيد:
ستايش خداي راست پروردگار جهانيان
آن بخشاينده مهربان
خداوند روز جزا
تنها تو را مي‏پرستيم و ياري از تو مي‏جوييم
ما را به راه راست هدايت كن
راه آنانكه نعمتشان دادي نه راه غضب شدگان و نه گمراهان.
در اين جا براي اين كه اندكي از زيبايي‏هاي نثر موزون ترجمه مذكور را منعكس نموده باشيم به نقل قسمتي از ترجمه سوره نبأ مي‏پردازيم:
عمّ يتسائلون
از چه مي‏پرسند مردم؟
عن النبأ العظيم
زان خبرِ بس بزرگ
الذي هم فيه مختلفون
زان خبر كه برسرش دارند آنان اختلاف
كلاّ سيعلمون
هرگز، بزودي نيك مي‏دانند
ثم كلا سيعلمون
باز هم هرگز، بزودي نيك مي‏دانند
الم نجعل الأرض مهادا
آيا ما نگردانديم زمين را همچو گهواره
والجبال اوتادا
و بر آن كوهها ميخها
وخلقناكم ازواجا
و شما را آفريديم جفت
وجعلنا نومكم سباتا
و گردانديم خوابتان را مايه راحت
و جعلنا الليل لباسا
و گردانديم شب را بر شما پوشش
و جعلنا النهار معاشا
و گردانديم روز را وقت تلاش و كار
وبنينا فوقكم سبعا شدادا
و بر بالايتان افراشتيم هفت آسمان محكم
و جعلنا سراجا وهاجا
و افروختيم چراغي سخت رخشنده
وانزلنا من المعصرات ماءً ثجاجا
و از برهَم فشرده‏ها فرستاديم ما باران ريزنده
لنخرج به حبا ونباتا
كه رويانيم با آن دانه و سبزه
وجنات الفافا
و بستانهاي در هم شاخه گسترده
ان يوم الفصل كان ميقاتا
همانا وعده‏گاه خلق در روز جداسازي است
يوم ينفخ في الصور فتأتون افواجا
همان روزي كه در صور بردمند سپس فوج فوج آييد
وفتحت السماء فكانت ابوابا
و از هم باز گردد آسمان، گردد همه درها
وسيرت الجبال فكانت سرابا
و كوه‏ها راه افتند و سراب مانند
ان جهنم كانت مرصادًا
جهنم در چنين روزي كمينگاه است
للطاغين مابا
براي سركشان جاي است...
فصل دوم: ترجمه‏هاي منظوم اسرار المعارف است كه توسط انتشارات اقبال چاپ شده است. مرقد وي در خانقاه معروف واقع در خيابان صفيعلي شاه نزديك ميدان بهارستان تهران است. او كل اين 38 هزار بيت را در 2 سال سروده كه شگفت‏انگيز است. او خود در اين باره چنين مي‏گويد:
• شايد ارگويم سپاسش صبح و شام كه به نظم اين نامه آمد در دو سال يا گمان هيچكس از بخردان بل به عمري تا كه لب بر جان رسد در ششم سال ابتدا اين نامه گشت گشت ختم از عون رب العالمين در هزار و سيصد و هشت اينچنين
• نعمت خود بر صفي كرد او تمام جز عنايات اين نبود از ذوالجلال كي مرا اين بود هرگز در گمان كه دو سال اين نامه بر پايان رسد چون هزار و سيصد از هجرت گذشت در هزار و سيصد و هشت اينچنين در هزار و سيصد و هشت اينچنين
بنابراين، كتاب را در 1306ق آغاز كرده و در 1308ق به پايان رسانده است.

ويژگي‏هاي اين تفسير

1. ترجمه آيات قرآن با نثر ساده و تحت اللفظي و نسبتا دقيق نگاشته شده و زير متن عربي آيات شريفه قرآن آمده است.
2. مفسر پس از ذكر چند آيه مربوط به هم و ترجمه منثور آنها به ترجمه منظوم آيات به صورت آزاد پرداخته و در لا به لاي ترجمه، توضيحات تفسيري و تاريخي و شأن نزول آيات را آورده است. به عنوان نمونه به سروده‏هاي ذيل توجه كنيد:

سوره نصر:

بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم
اذاجاء نصر اللّه‏ والفتح
• هم زمان فتح مكه بر شما چونكه ياري كردن آيد از خدا
• چونكه ياري كردن آيد از خدا چونكه ياري كردن آيد از خدا
ورأيت الناس يدخلون في دين اللّه‏ افواجا
• فوج فوج آيند هر روز از فرق نيست شك در آنچه معهود خدا است وعده حق بر تو خواهد گشت راست
• چون ببيني مردمان در دين حق وعده حق بر تو خواهد گشت راست وعده حق بر تو خواهد گشت راست
فسبح بحمد ربك
• هر دم از پروردگارت بي‏قياس پس تو كن تنزيه مقرون بر سپاس
• پس تو كن تنزيه مقرون بر سپاس پس تو كن تنزيه مقرون بر سپاس
واستغفره انه كان توابا
• كه بود توبه پذير از بنده رب هم كن آمرزش ز فضل او طلب
• هم كن آمرزش ز فضل او طلب هم كن آمرزش ز فضل او طلب

سوره زلزال:

بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم
اذا زلزلت الارض زلزالها
• باز جنبانيدن سخت از يقين چونكه جنبانيده گردد اين زمين
• چونكه جنبانيده گردد اين زمين چونكه جنبانيده گردد اين زمين
واخرجت الارض اثقالها
• بارهاي خود كه دارد در كمون كه بُد آنها موجب طغيان و رنج يعني اموات و دفائن كان و گنج
• زانكه چون ارض از خود اندازد برون يعني اموات و دفائن كان و گنج يعني اموات و دفائن كان و گنج
وقال الانسان مالها
• چيست او را كه بجنبد اينچنين؟ آدمي گويد در آن حال اين زمين
• آدمي گويد در آن حال اين زمين آدمي گويد در آن حال اين زمين
يومئذ تحدث اخبارها
• بدهد اخبار از عملها تن به تن بازگويد بي‏تأمل مو به مو ماند از خجلت به كام آوازها اوفتد از پرده بيرون رازها
• مر زمين آن روز آيد در سخن هرچه هر كس كرده اندر پشت او اوفتد از پرده بيرون رازها اوفتد از پرده بيرون رازها
بان ربك اوحي لها
• خود بان ربك اوحي لها ارض آيد پس به عرض حالها
• ارض آيد پس به عرض حالها ارض آيد پس به عرض حالها
3. صفيعلي شاه كه شيعه دوازده امامي بوده، اعتقادش به امامت و عشقش به سيد الاوصياء اميرالمؤمنين(ع) و نيز خاتم الاوصياء حضرت مهدي(عج) در موارد گوناگونِ تفسير وي درخشندگي خاصي دارد. وي گرچه در صدد تتبع كامل نبوده تا در تفسير خود همه آياتي را كه به نحوي به امامت مربوط مي‏شود مورد بحث قرار دهد، اما در ده‏ها مورد از اين گونه آيات، تفسير آنها را بر اساس ديدگاه ولايي و شيعي به نظم آورده است، كه تفسير آيه اكمال دين و اتمام نعمت، دوام خلافت اللهي حضرت آدم در امامان اهل بيت(ع) و حضرت مهدي(عج)، ايمان ابوطالب، تفسير «فجعله نبسا وصهرًا» به فاطمه(ع) و علي(ع)، بيان مصاديق «الذين انعم اللّه‏ عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصالحين»، انگشتر بخشيدن علي(ع) در ركوع، و موارد ديگر را مي‏توان به عنوان نمونه نام برد. براي مثال، به ذكر دو نمونه اكتفا مي‏شود:
1. و من يطع اللّه‏ والرسول فاولئك مع الذين انعم اللّه‏ عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصالحين وحسن اولئك رفيقا (نساء / 72).
• برگزيده بر عباد اين چار را در حريم قرب دمساز وي‏اند ديده ز اشيا سرّ سلطان وجود در ره او داده جان و مال خويش كرده واحد هم خود در طاعتش هم ز صديقين مرادش حيدر است جامعند اين دو در اوصاف فرق خاصه بحري كو ز گوهرهاست پر پرده چشم دو بين را پاره كن هر نبي و هر ولي را نور عين بر وجوب لطف از حق دائمند وين ولايت در مدار قائم است جمله يك نورند گرچه صد تن‏اند برفروزي در سرا و دشت و باغ بي ز شعله نيست ممكن انتقال همچنين تا اصل آن ذات العلي11 اشتعال آن اتصال است از ولي
• كرده حق بر چهار قسم اخيار را انبيا كه محرم راز وي‏اند صادقان اهل عيان‏اند و شهود وان شهيدان رسته از آمال خويش صالحان بر پاس امر حضرتش از نبييّن قصد او پيغمبر است گر به لفظ جمعشان بستوده حق بحر گويي كافي است از ذكر دُرّ يك علي گو كار خود يكباره كن از شهيدان شد اشارت بر حسين صالحان اولاد او تا خاتم‏اند هر زماني را وليّي لازم است صد چراغ از شمع واحد روشن‏اند مي‏تواني كز چراغي صد چراغ شرط نقلش ليك باشد اشتعال اشتعال آن اتصال است از ولي اشتعال آن اتصال است از ولي
2. قلنا اهبطوا منها جميعا فامّا يأتينّكم مني هدي فمن تبع هداي... (بقره / 37)
• يافت چنگ بوالبشر راز دگر در زمين تا باشد او غوث و پناه اين خلافت اهل بيت و آل او تا به مهدي كو است اكنون شاه دل مي‏كند گردش فلك بر دور او در فداي مهدي صاحبدليد بر فلك در دوره مهدي مهيد اندر اين غيبت ظهور ذوالمن است كاين بدن در اهتزاز جان بود وز عيان بي‏حضور آن غايب است دورها دائر به وي تا سرمد است تا هنوز او آدم است و خاتم است از محمد متصل تا آدم او دوره او قائم است و دائر است هست در هر دوره‏اي شاه و امام رهروان را در زمين شمع است او رهبر است و قبله افلاكيان از خطاب اهبطوا بر خاكيان
• بشنو از قلنا اهبطوا راز دگر شد خليفه بر زمين يعني كه شاه همچنين يابند از دنبال او هست هر دور اين خلافت مستقل دور دورِ مهدي است و طور او اي هدايت پيشگان گر قابليد اي خليفه‏زادگان گر آگهيد غيبت او غيبت جان در تن است جنبش اعضا دليل آن بود تا خدا هادي است مهدي نايب است مهدي آخر زمان خود احمد است ز آدمِ اول كه قطب عالم است بود آدم مهدي و هم خاتم او همچنين تا اين زماني كآخر است آنكه اعلي رتبه باشد در مقام صاحب فرق از پس جمع است او از خطاب اهبطوا بر خاكيان از خطاب اهبطوا بر خاكيان
4. بارزترين خصيصه تفسير مزبور اشتمال آن بر پند و اندرزهاي اخلاقي برگرفته از آيات قرآني و نيز تحليل‏هاي فلسفي و حِكَمي تعداد زيادي از آيات رباني و نيز برداشت‏هاي عرفاني و عرضه جذبات عاشقانه به بهانه آيات عبادي است كه مطالعه آنها نه تنها موجب تأثير پذيري نفس انسان از مواعظ قرآنيه اوست بلكه با وزيدن نسيم عشق الهي روح انساني را سرمست حب رباني كرده و نشاطي به خواننده مي‏بخشد كه سبكي روحش را از وابستگي تعلقات مادي احساس مي‏كند.
اكنون شايسته است نمونه‏اي چند از سروده‏هاي تفسيري و حكمت‏آميز او عرضه گردد:

1. سوره توحيد

بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، قل هو اللّه‏ احد، اللّه‏ الصمد، لم يلد ولم يولد ولم يكن له كفوا احد.
• ذات بحت و بود محض است آن احد وز عروض و لاعروض و هر رسوم نه بود وصف و نشان او را نه نام در حجاب لاتعين مختفي است جمله ز او آثار كثرت منتفي است
• گفته‏اند ارباب تحقيق و خرد فرد و مطلق از خصوص و از عموم مطلق است اعني ز قيد خاص و عام جمله ز او آثار كثرت منتفي است جمله ز او آثار كثرت منتفي است

2. سوره انشراح

بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، الم نشرح لك صدرك، ووضعنا عنك وزرك، الذي انقض ظهرك و رفعنا لك ذكرك، فان مع العسر يسرا، ان مع العسر يسرا، فاذا فرغت فانصب، و الي ربك فارغب.
• تا نباشد منكدر آئينه‏ات كه شكسته بود پشتت را خود آن بر گرفتيم از تو آن بار گران
• ما نبگشاديم آيا سينه‏ات بر گرفتيم از تو آن بار گران بر گرفتيم از تو آن بار گران
• باز گشتن سوي فرق و انفصال دل شود از چشم سوزن تنگ‏تر بود بر وي سخت بس ضبط حدود تا نباشد تنگ او را قلب و خو سهل كرد از بهر فرقش كردگار سوي فرق از جمع «او ادني» سپس در مقام فرق جمعش حاصل است و اين است مخصوص وليّ دستگير زيستن در دارِ تن بودش محال هيچ اگر داني مقام واصلين «ووضعنا عنك وزرك» باشد اين
• عارفان گويند كز جمع وصال بس گران باشد به ارباب بصر پس چو برگشت او در اين كون و شهود حق مساوي كرد فرق و جمع او آنكه بر دوشش زهجران بود بار همچو آمد احمد شيرين نفس ديد حاضر شاه جان اندر دل است وحدت اندر كثرت اين است اي فقير مصطفي را گر نبود اينگونه حال «ووضعنا عنك وزرك» باشد اين «ووضعنا عنك وزرك» باشد اين

تصوف

صفيعلي شاه به دليل انتحال به تصوف و طريقت شاه نعمت اللّه‏ ولي و گرايش شديد صوفيانه، انديشه‏هاي صوفيگرايانه را نيز در موارد متعددي از تفسير منظوم خويش ابراز كرده است. مطرح شدن موضوعات فلسفي در اين تفسير از قبيل: وحدت وجود، تعدد عوالم، قوس نزول و صعود، منازل تكامل سالك، مقام جمع و فرق، جايگاه خليفة اللّه‏ در ولايت تكويني، تجليات ذات، وحدت در كثرت و بالعكس، اطلاق ذات حق از تقيد و حتي قيد اطلاق، مقام لاتعين، ذات بحت و وجود محض بودن خداوند و تجرد آن از رسم و عرض و ماهيت، عشق مبدأ گرايي فطري انسان و امثال آن نشانگر سعه دانش فلسفي و عرفاني وي است.
وي يكي از شاگردان رحمتعلي شاه عارف متصوف و بزرگ‏ترين قطب طريقت شاه نعمت اللهي قرن 13 بود. پس از رحلت رحمتعلي شاه سه نفر از بزرگ‏ترين شاگردانش به نام‏هاي: نورعليشاه، صفيعلي‏شاه و ذوالرياستين رهبري طريقت را هركدام در منطقه‏اي به عهده گرفتند. نورعليشاه مؤسس سلسله طريقت گناباديه شد و در بيدخت گناباد در استان خراسان سكونت گزيد و تفسير عالمانه و عارفانه‏اي را تأليف كرد كه عده‏اي از متأخرين و عارفان از تفسير او بهره بردند. پس از درگذشت وي جنازه‏اش در خانقاه بزرگ بيدخت دفن شد و بر مزارش گنبد و بارگاهي عظيم بنا كردند. نسل وي يكي پس از ديگري رهبري طريقت او را به عهده گرفتند و در حال حاضر دكتر نورعلي تابنده گنابادي منصب پير طريقت گناباد را به عهده دارد.
صفيعلي شاه نيز پس از سال‏ها دستگيري سالكان در همان خانقاه خويش دفن شد و ظهير الدوله داماد ناصرالدين شاه تا مدتي خلافت او را بر عهده داشت و اكنون اطلاعي از دودمان وي در دست نيست.
دو نمونه از تفسير صوفيانه وي را مي‏توان در ابيات زير ملاحظه كرد:

1. تبعيت از پير طريقت جايگزين قرآن و سنت

• يا اطاعت كن زپيري با مقام در هدايت خالص از حق بل اخص گفته‏ايم از پيش و هم گوييم باز با خلائق شفق و رفقش بيشمار وز متاع و ملك دنيا رسته‏تر جود و ايثارش فزون از مردمان با كسي او را به دل نبود عناد روز نو خواهد ز حق روز نوي وز مقام فرق تا جمع وجود والي امت ولي حيدر است بس خطا باشد عمل بر عقل و نقل بر كتاب حق عمل كن هر چه هست زانكه شد همدست پيغمبر كتاب هر چه باشد از حرام و از حلال وز شرايع آنچه باشد ماحصل ليك حق جو راه او بر منزل است12 گرچه در تكليف اين بس مشكل است
• يا عمل كن بر كتاب حق تمام پيري آنكو راه دان باشد به نص شرطها او راست اندر امتياز عالم و عاقل خليق و بردبار بر خدا از هر كسي پيوسته‏تر قانع و خاضع مجيب و مهربان كشته باشد نفس دون را در جهاد بر ذخيره ننهد از دنيا جوي آگه است از راه و منزل با شهود اينچنين كس نايب پيغمبر است با وجود آن ولي در نزد عقل ور كه پيري اينچنين ناري به دست تا نمايد حق تو را راه صواب هست درج اندر كتاب ذوالجلال وز عقايد وز عبادات و عمل گرچه در تكليف اين بس مشكل است گرچه در تكليف اين بس مشكل است
2. دانستن جايگاه ويژه براي سلمان فارسي و اويس قرني يكي ديگر از ويژگي‏هاي اين تفسير آن است كه بعضي از صحابه را در هدايت عرفاني به سوي كمال مطلق در عرض پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام به شمار آورده است. او در ذيل آيه «و يقولون سبعة ثامنهم كلبهم» تجليات سبعه را يك جريان مستمر مي‏داند و مي‏نويسد:
• سبعه بودند ار كه داري التفات باز سلمان و اويس ممتحن هم در ادوار ولايت دائمش13 ديگر آن مهدي كه داني قائمش
• در زمان احمد كامل صفات احمد و حيدر حسين و هم حسن ديگر آن مهدي كه داني قائمش ديگر آن مهدي كه داني قائمش

2. قلب قرآن يا طپشي منظوم

اين كتاب كه ترجمه تعدادي از سوره‏هاي قرآن است تأليف دكتر جلال ربّاني‏فر است كه آية اللّه‏ سيد مهدي عبادي امام جمعه محترم مشهد بر آن تقريظ نوشته و در سال 1375 در 140 صفحه منتشر شده است.
اولين و مهم‏ترين سوره‏اي كه در آن به صورت منظوم ترجمه شده سوره «يس» است كه به همين مناسبت كتاب به «قلب قرآن» نام گرفته است. بقيه كتاب شامل ترجمه منظوم چند سوره ديگر است كه عبارتند از: حمد، فلق، ناس، كافرون، نصر، نبأ، نازعات، زلزال، عاديات، قارعه، تكاثر، عصر، همزه، علق، فيل، قريش، كوثر، ماعون و مسد.
اشعاردر وزن «مثنوي» سروده شده است كه جذابيت خاصي دارد و از صبغه مذهبي برخوردار است. گرچه شايد بتوان به دليل تقدم زماني نشر اين ترجمه بر ترجمه منظوم آقاي اميد مجد آن را اولين ترجمه منظوم (خالص و بدون تفسيرِ) بخشي از قرآن شمرد، و شايد به همين جهت جناب آية اللّه‏ عبادي تقريظي بر آن نوشته‏اند، اما از نظر فن ترجمه داراي نقايص فراواني است. شايد بهتر باشد كه بگوييم مترجم محترم قصد ترجمه فنّي را نداشته و اين اشعار در مقام ترجمه دقيق آيات قرآن كريم نيست، بلكه نيّت سراينده محترم آن بوده كه مضمون و مفاهيم آيات را به زيور نظم بيارايد؛ از اين رو حذف كلمات معادل و توضيح فراوان در اين ترجمه به چشم مي‏خورد.
اكنون به عنوان نمونه به ترجمه دو سوره معروف حمد و توحيد و نيز بخشي از ترجمه منظوم سوره يس (قلب قرآن) كه هدف اصلي مترجم محترم بوده است نظر مي‏افكنيم.

سوره حمد

• به نام مهربان بخشنده دادار يگانه خالق هر دو جهان است براي بندگانش بهترين يار به هر دردي حكيم و هم دوا اوست خداي روز پاداش و جزا اوست
• بود آغاز هر گفتار هر كار سپاس او را كه نيك و مهربان است بود از بخشش و از مهر سرشار خداي روز پاداش و جزا اوست خداي روز پاداش و جزا اوست
خداوندا بكن بر ما نگاهي
كه ما را نيست جز سوي تو راهي پرستيدن سزاوار تو تنهاست
كمك ما از توجوييم و ره راست
• ز پستي و ز گناهانم بري كن كه غافل نيستند از تو زماني ره آزادي و راه فلاح است كه آلودند خود را با گناهان به خشم از آستان خود براني تو اين نامردمان لايق نداني
• به راه راست ما را رهبري كن مرا بنما ره آزادگاني ره آنان ره خير و صلاح است نخواهم من ره آن روسياهان تو اين نامردمان لايق نداني تو اين نامردمان لايق نداني

اشكالات

1. افزودن مطالب توضيحي بر مدلول آيات به نام ترجمه، كه با حروف سياه مشخص شده است.
2. نادرست ترجمه كردن بعضي واژه‏ها، مانند ترجمه «رب العالمين» به خالق، ترجمه «انعمت عليهم» به «آزادگاني كه از تو غافل نيستند» و ترجمه «ضالين» به روسياهان.
3. ترجمه نكردن برخي واژه‏ها، مانند: «اللّه‏» در آيه اول و «مغضوب عليهم» در آيه هفتم.
4. تبديل فعل متكلم مع الغير به متكلم وحده در ترجمه «اهدنا الصراط المستقيم».

سوره توحيد

• به نام مهربان بخشنده دادار بگو از سوي ما بر خلق پيغام خدايي نيست غير از ربّ سبحان كه او آگاه از هر رمز و راز است ز فرزند و ز زاييدن مبرا است بشر را آفريد و از بشر نيست ندارد ذات حق همتا و مانند يگانه باشد و يكتا خداوند
• بود آغاز هر گفتار و هر كار تو اي پيغمبر محبوب اسلام بگو يكتا و بي‏همتا است يزدان خدا از هر چه گويي بي‏نياز است خدا كو خالق انسان و دنياست هم او زاييده از مام دگر نيست يگانه باشد و يكتا خداوند يگانه باشد و يكتا خداوند

اشكالات

1. افزودن توضيحات در ترجمه، كه با حروف سياه مشخص شده است.
2. ترجمه «اللّه‏» به يزدان صحيح نيست، زيرا «اللّه‏» اسم خاص است و يزدان به خداي خير ثنوي‏ها و زردشتي‏ها اطلاق مي‏شود.
3. تكرار غير لازم به منظور تكميل شعر و ضرورت شعري، مانند: خدايي نيست غير از رب سبحان؛ ز فرزند و ز زاييدن مبراست؛ يگانه باشد و يكتا خداوند؛ همتا و مانند.

سوره يس

• بكن اين خفتگان بيدار از خواب توئي مأمور از سوي خداوند كه سرشار است از پند معاني چو والاتر ز تو هرگز نديديم پذيرا شو در اين ره هر خطر را كه هر مشكل به دست اوست آسان به جمله رازها آگاه و داناست براي بندگانش بهترين يار خدا باشد ز لطف و مهر سرشار
• محمّد اي امين ملك اعراب به قرآن و بر اين آيات سوگند قسم بر اين كتاب آسماني تو را از مردمان ما برگزيديم به راه حق هدايت كن بشر را بود قرآن ز سوي ربّ سبحان خدايي كه به هر كاري تواناست خدا باشد ز لطف و مهر سرشار خدا باشد ز لطف و مهر سرشار
• هدايت كن تو فرزندان آنان ز دنياشان نباشد هيچ حاصل گنهكارند تا پايان دوران دل آنان ندارد نور ايمان
• پدرها بي‏خبر بودند و نادان همانا اين سيه رويان غافل دل آنان ندارد نور ايمان دل آنان ندارد نور ايمان

اشكالات

الف . جزء دوم در «انك لمن المرسلين * علي صراط مستقيم» خبر بعد از خبر و خبر «انّك» است و صفت پيامبر، نه آن كه امر به هدايت به سوي صراط مستقيم باشد.
ب . در آيه «لتنذر قوما ما اُنذر آباؤهم فهم غافلون» مرجع «فهم»، چنان كه اكثر مفسرين گفته‏اند، قوم معاصر و مخاطب پيامبرند نه پدران آنان، به دليل اين كه جمله اسميه دلالت بر اسناد در زمان گفتار دارد.
ج . مدلول اصلي آيه «لقد حق القول علي اكثرهم فهم لايؤمنون» اعلان اتمام حجت بر آنان است كه ايمان نياوردنشان از روي عناد است. ترجمه اصلاً متعرض اين مطلب نشده است.
د . بيت‏هاي سوم و چهارم تكرار مفاد بيت دوم است.
ه•• . توضيحات اضافي فراوان.
3. ترجمه منظوم كامل قرآن يا ترجمه اميد مجد اين ترجمه كه اولين ترجمه منظوم كامل قرآن مجيد به زبان فارسي است، توسط شاعر جوان 27 ساله معاصر آقاي اميد مجد به نظم درآمده كه در نوع خود بي‏نظير و قابل تقدير است. مترجم محترم اين مجموعه را كه حدود 18000 بيت است در طول 300 روز سروده است. اين سرعت عمل نشانگر طبع روان نامبرده است.

ويژگي‏ها

ترجمه مزبور داراي چند ويژگي مثبت و قابل توجه به شرح زير است:
1. اشعار نسبتا روان است و كمتر دچار پيچيدگي و نارسايي تعابير شده است.
2. ايجاز و اختصار تا حدود زيادي رعايت شده است، به گونه‏اي كه تقريبا هر 15 سطر عربي قرآن در 30 بيت ترجمه شده است. البته اين توانايي در جاي جايِ قرآن نوسان دارد، زيرا گاهي همان 15 سطر عربي در 33 بيت (مانند صفحه 149) و گاه در 19 بيت (مانند صفحه 190) ترجمه شده است.
3. وزن اشعار منطبق با وزن اشعار شاهنامه فردوسي، يعني (فعولن فعولن فعولن فعول) است كه براي ايرانيان وزني مأنوس به شمار مي‏رود.
4. مبناي علمي اين ترجمه منظوم، دو ترجمه فارسي از بهترين و متقن‏ترين ترجمه‏هاي فارسي قرآن يعني ترجمه آقايان فولادوند و خرمشاهي است كه تا حدودي از اشتباهات محتوايي آن مي‏كاهد. اما نبايد اين مطلب را ناديده گرفت كه مترجم در بسياري از موارد توضيحاتي آورده است كه در دو ترجمه ياد شده نيست.
5. مترجم محترم در سوره‏هايي كه داراي آيات كوتاه است سعي كرده است تا حد توان هر آيه را در يك بيت ترجمه كند. ترجمه اكثر آيات سوره‏هاي شعراء، صافات، قيامت، انسان و واقعه از اين قبيل است.
6. مترجم در برخي موارد توانسته است ايجاز را به حدّ اعلا برساند؛ مثلاً سوره دو سطري توحيد را با چهار آيه آن در دو بيت ترجمه كرده و هر آيه را در يك مصراع آورده است، بنگريد:
• كه هرگز ندارد نيازي به كس ندارد شريكي خدا هيچگاه نه زاده نه زائيده شد آن اله
• بگو او خدائي است يكتا و بس نه زاده نه زائيده شد آن اله نه زاده نه زائيده شد آن اله
و نيز سوره سه سطري «الناس» را با شش آيه آن در سه بيت بدين‏گونه ترجمه كرده است:
• كه خلق جهان را است شاه و اله كند وسوسه قلبهاي بشر چه از جن بود او چه از آدمي كند وسوسه قلبها هر دمي
• بگو مي‏برم سوي ربّي پناه ز شيطان خنّاس كز مكر و شرّ كند وسوسه قلبها هر دمي كند وسوسه قلبها هر دمي

ضعف‏هاي موجود در ترجمه

مي‏توان ضعف‏هاي موجود در اين ترجمه را به شكل زير دسته‏بندي كرد و براي هر يك نمونه‏هايي ارائه داد:
1. افزوده‏هاي توضيحي غير لازم و گاه بي‏ربط و قراردادن آنها در ميان دو گيومه، مانند ترجمه سوره انشراح:
• «ز زنگارها جمله پالوده‏ايم» نه آيا تو را سينه بگشاده‏ايم
• نه آيا تو را سينه بگشاده‏ايم نه آيا تو را سينه بگشاده‏ايم
• «مينديش از مردم نابكار» تو مي‏باش مشتاق پروردگار
• تو مي‏باش مشتاق پروردگار تو مي‏باش مشتاق پروردگار
چنان كه ملاحظه مي‏كنيد، مصراع دوم اين دو بيت نه تنها توضيح متن آيات نيست كه هيچ‏گونه ارتباطي هم بين آنها و مضمون آيات وجود ندارد.
2. افزوده‏هاي بدون دليل و قراردادن آنها در متن ترجمه، در حالي كه حتي نقش توضيح مضمون آيه را ندارند، مانند كلمه تگرگ در ترجمه آيه شريفه:
او كصيب من السماء فيه ظلمات ورعد وبرق يجعلون اصابعهم....
• همانند اين است اندر مثال كه بارد به تاريك جا بي‏امان ز ترس صواعق ز اندوه مرگ به جايي كه رعدست و برق و تگرگ
• بلي كافران را مرام و خصال كه در زير باراني از آسمان به جايي كه رعدست و برق و تگرگ به جايي كه رعدست و برق و تگرگ

3. حذف بعضي كلمات و قيود و حتي بعضي جمله‏ها در ترجمه، مانند:

الف. آيه شريفه 23 بقره: وان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداءكم من دون اللّه‏ ان كنتم صادقين. اين آيه چنين ترجمه شده است:
• بياريد يك سوره مانند آن بخوانيد آنگه يكايك فرا گواهان بخوانيد غير از خدا
• شما را اگر هست در دل گمان گواهان بخوانيد غير از خدا گواهان بخوانيد غير از خدا
جمله «مما نزلنا علي عبدنا» و جمله «ان كنتم صادقين» اصلاً ترجمه نشده است.
ب. آيه شريفه 25 بقره: كلما رزقوا منها من ثمرة رزقا قالوا هذا الذي رُزقنا من قبل واُتوا به متشابها ولهم فيها ازواج مطهرةٌ ... كه اين گونه ترجمه شده است:
• بدينسان نداي سخن در دهند بيابيم در باغ جنت مدام از اين پيش بودي به دارالفنا بود پاك ازواج اندر بهشت بر آن مردم مؤمن خوش سرشت
• چو گردند از ميوه‏اش بهره‏مند كه اين ميوه‏هايي كه اكنون به كام بود ميوه‏هايي كه خود سهم ما بر آن مردم مؤمن خوش سرشت بر آن مردم مؤمن خوش سرشت
مترجم محترم جمله «و اُتوا به متشابها» را ترجمه نكرده است. اين جمله ترجمه‏اش اين است: رزق همانند و گوناگون برايشان آورده مي‏شود.

4. اغلاط محتوايي:

اين نقص مهم‏تر از نواقص قبلي است و حتي مترجمان نثر نويس نيز كمتر از آن نجات يافته‏اند و تحفّظ از آن علاوه بر تضلّع علمي و ادبي و تسلط بر معارف قرآني نيازمند امداد رباني است. اكنون به نمونه‏هايي از اين اغلاط كه با ملاحظه چند صفحه از ترجمه به آن دست يافتيم بنگريد:

الف. فلا تجعلوا للّه‏ اندادا وانتم تعلمون

• بخوانيد كاين كار نبود نكو نه مانند دارد نه مثل مثال اگر چه بدانيد آن لايزال
• مبادا كسي را همانند او اگر چه بدانيد آن لايزال اگر چه بدانيد آن لايزال
برگردان جمله حاليه «وانتم تعلمون» به «اگر چه بدانيد» كه مفاد اِن وصليّه است عكس نمودن مدلول آيه است، زيرا مفاد اِن وصليّه صدور حكم و تسريه آن است به ضعيف‏ترين حالات؛ مثلاً وقتي گفته مي‏شود: «به هيچ انساني تهمت نزنيد اگر چه به شما ظلم كرده باشد» معناي جمله آن است كه گرچه در صورت وقوع ظلم از ناحيه متهم، انسان تا حدودي خود را در تهمت زدن ذي حق مي‏بيند و آن را يك نوع انتقام و قصاص مي‏پندارد اما باز هم نهي از تهمت توصيه مي‏شود.
در آيه شريفه مفاد جمله حاليه «وانتم تعلمون» بيان شديدترين و بارزترين حالات براي صدور حكم است و معنايش آن است كه شما با اين كه علم و آگاهي به وحدانيت و يگانگي خداوند داريد، قراردادن شريك براي او، زشت‏ترين عمل است. به عبارت ديگر، حكم در اِن وصليه به صورت ضعيف اثبات مي‏شود و در جمله حاليه فوق به صورت شديدترين نوع آن.
ب. الذين ينقضون عهد اللّه‏ من بعد ميثاقه ويقطعون ما امر اللّه‏ به ان يوصل... (بقره / 27)
• گسستند فرمان يكتا خدا كساني كه بر طينت ناروا
• كساني كه بر طينت ناروا كساني كه بر طينت ناروا
دقت در آيه نشان مي‏دهد كه آنچه گسسته و قطع شده است خود «امر» و «فرمان» خدا نيست، بلكه آن پيوندهايي است كه فرمان خدا به وصل آنها تعلق گرفته است. و لذا در تفسير مجمع البيان و ديگر تفاسير مصداق‏هايي كه براي آن گفته‏اند عبارت است از: صلة النبي(ص) ـ صلة المؤمنين ـ صلة الرحم ـ صلة الأيمان بالعمل ـ كل من امر اللّه‏ بصلته من اوليائه.
ج. هوالذي خلق لكم ما في الأرض جميعا ثمّ استوي الي السماء فسويهنّ سبع سموات...
(بقره/29)
• برافراشت هفت آسمان ناگهان پس از آن نظر كرد بر آسمان
• پس از آن نظر كرد بر آسمان پس از آن نظر كرد بر آسمان
علاوه بر اين كه ترجمه «استوي السماء» به «نظر كرد بر آسمان» خود محل تأمل است و بهتر بود كه به «به آسمان پرداخت» ترجمه مي‏شد، كلمه «ناگهان» كه نشانه دفعي بودن خلقت هفت آسمان است دقيقا خارج از مدلول آيه بلكه خلاف مدلول ديگر آيات قرآن در زمينه خلقت آسمان است، زيرا خداوند در سوره فرقان تصريح مي‏كند كه آسمان‏هاي هفتگانه و زمين را در شش روز آفريده است: الذي خلق السموات والأرض وما بينهما في ستة ايام (فرقان/59) د. واقيموا الصلوة واتوا الزكوة واركعوا مع الراكعين...
• بداريد حق را ثنا و سپاس به همراه مردان ايزدشناس
• به همراه مردان ايزدشناس به همراه مردان ايزدشناس
ترجمه «راكعين» به «ايزد شناس» ترجمه صحيحي نيست، زيرا مراد آيه شريفه طبق نظر اكثر مفسران توصيه به شركت در نماز جماعت است.
ه•• . و استعينوا بالصبر والصلوة وانها لكبيرة الاّ علي الخاشعين (بقره / 45)
• بجوئيد ياري به صبر و صلوة كه همواره ترسد ز ايزد بسي كه كاري است دشوار جز بر كسي
• همانا از آن ايزد بي‏نياز كه كاري است دشوار جز بر كسي كه كاري است دشوار جز بر كسي
اولاً: ظاهر بيت دوم رجوع ضمير «وانها لكبيرة» به «استعانت» است، و حال آن كه صاحب تفسير الميزان و صاحب مجمع البيان و بسياري از ديگر مفسران مرجع ضمير را «صلوة» دانسته‏اند، چنان كه اين نظر با كلمه خاشعين سازگارتر است.
ثانيا: «خشوع» به معني فروتني و تواضع همراه با احترام و تكريم است؛ چنان كه آقاي فولادوند و عده‏اي از مترجمان، «خاشعين» را به «فروتنان» ترجمه كرده‏اند و نويسنده الميزان آن را به «الذليل في صلاته المقبل اليها» تفسير نموده است، در حالي كه «ترس» ترجمه «خوف» است كه هيچ‏گونه تواضع و تكريم و احترام در معني آن اشراب نشده است.
و. و ما ابري‏ء نفسي ان النفس لأمارة بالسوء الا ما رحم ربي... (يوسف / 53)
• نگويم نرفتم به راه خطا كه هرگز نباشم به دل خودستا
• كه هرگز نباشم به دل خودستا كه هرگز نباشم به دل خودستا
چنان كه ملاحظه مي‏كنيد، مصراع دوم اعتراف حضرت يوسف عليه السلام به اين كه راه خطا رفته و جرم مورد نظر را ــ نعوذ باللّه‏ ـ مرتكب شده است منعكس مي‏كند، در حالي كه حضرت يوسف عليه السلام نفس خود را از آن روي كه امر به سوء مي‏كند تبرئه نكرده است. علاوه بر اين كه مي‏توانيم از آيه شريفه استفاده كنيم كه نفس حضرت يوسف حتي امر به سوء و ترغيب به گناه هم نكرده، زيرا عموميت «امّاره بودن به سوء» را به «الا ما رحم ربي» تخصيص زده است و مطمئنا حضرت يوسف يكي از مصاديق نزول رحمت رب است. در اين صورت مفاد «وما ابري‏ء نفسي» اين است كه نفس من هم مقتضي تمايلات غريزي هست، اما چون رحمت خداوند شامل آن شده است امر به سوء نمي‏كند.
ز. والضحي والليل اذا سجي (ضحي / 1ـ2)
• به آرامش شب چو آيد بجا قسم خورد بر روز روشن خدا
• قسم خورد بر روز روشن خدا قسم خورد بر روز روشن خدا
آنچه در قرآن بدان قسم ياد شده خود «شب» است هنگامي كه آرام گيرد، اما در ترجمه سوگند به آرامش شب مطرح شده است.
ح. والشمس وضحيها والقمر اذا تليها (الشمس / 1ـ2)
• چو روشن نمايد جهان را به روز قسم باد بر شمس گيتي فروز
• قسم باد بر شمس گيتي فروز قسم باد بر شمس گيتي فروز
در آيه شريفه دو سوگند وجود دارد، يكي سوگند به خورشيد و ديگري سوگند به درخشش آن؛ اما در ترجمه تنها سوگند اول مطرح شده است.
ط. و ما يغني عنه مالُه اذا تردّي (الليل / 11)
• چنين مال بسيار روز عذاب نشايد رهاند ورا از عذاب
• نشايد رهاند ورا از عذاب نشايد رهاند ورا از عذاب
اولاً كلمه «تردّي» به معني سقوط است. ثانيا ظرافتي كه در اين آيه به كار رفته ترسيم لحظه حساس سقوط است كه در آن لحظات، ثروت كافر به دادِ او نمي‏رسد. اين ويژگي در ترجمه به وضوح منعكس نشده است.

پی نوشت ها:

1. پلي ميان شعر هجايي و عروضي فارسي در قرون اول هجري، ترجمه‏اي آهنگين از دو جزء قرآن مجيد، دكتر احمدعلي رجايي، ص 37.
2. سوره يونس، آيات 79 تا 81.
3. سوره هود، آيه 82 و 83.
4. سوره يوسف، آيه 31.
5. هزار سال تفسير فارسي، تأليف دكتر سيد حسن سادات ناصري و منوچهر دانش پژوه، ص 45؛ آواي قرآن، محمود صلواتي، ص 23.
6. سوره فرقان، آيه 63.
7. سوره فرقان، آيه 53.
8. كشف الاسرار، 1/386.
9. همان، 1/430.
10. همان، 1/73.
11. ص 170. 12. ذيل سوره اعراف، آيه 36، ص 236. 13. ص 430.

مقالات مشابه

روش شناسی و نقد ترجمه مجاز در قرآن کریم

نام نشریهپژوهش های ترجمه در زبان و ادبیات عربی

نام نویسندهرضا امانی, ام‌البنین فرهادی, لیلا زربخش

تمهیدی بر ترجمه قرآن

نام نشریهمجله کیهان اندیشه

نام نویسندهسیدحسین سیدی

ترجمه منظوم ، آری یا خیر؟

نام نشریهنسیم وحی

نام نویسندهداوود قاسمی

طرح ترجمه پيوسته و تفسيري قرآن

نام نویسندهمحمد خامه‌گر, محمدعلی جعفری

قرآن و ترجمه‌هاي منظوم

نام نشریهآفرینه

نام نویسندهمحمدعلی ملکیان

گفتگو با استاد شهاب تشکری

نام نشریهکوثر

نام نویسندهمیثم نمکی آرایی

قرآن هاى منظوم از گرفتارى هاى آخر الزّمان

نام نشریهنشریه راه قرآن

نام نویسندهعلی معلم دامغانی

تفاسير بلاغي و اعجاز قرآن

نام نشریهفصلنامه پژوهشهای قرآنی

نام نویسندهعیسی جی بولاتا

راهي ميان ترجمه و تفسير

نام نشریهفصلنامه پژوهشهای قرآنی

نام نویسندهکمال‌الدین غراب